«در شورهزار» را باید نمایشی سمبولیستی در نظر گرفت. هرچند، این نمایش بستری واقعگرایانه دارد اما بر آن است تا کاراکترهایش بهنوعی، تمثیلی از اجتماع باشند. حسین کیانی نگاه واقعگرایانهاش در آثار قبلیاش بارزتر بود اما اینبار بر آن است تا فضایی مفهومی را در صحنه القا کند.
پایگاه خبری تئاتر: برای همین اینبار اثری متفاوت از این نویسنده و کارگردان خواهیم دید. شاید اینبار نتوانسته یا نخواسته با صراحت بیان به کنکاش پیرامون مسایل موردنظرش بپردازد و شاید نتیجه هشتسال ممیزی سفتوسخت ورود به دنیایی کاملا تمثیلی باشد. به هر تقدیر این نوع نگاه برخی را از حسین کیانی دلزده کرده و برخی نیز خیلی منطقی ماجراها و آدمها را مورد نقد و پذیرش قرار میدهند. اما نگارنده نقد عمدهاش بر شیوه بازیگری و هدایت بازیگران است چراکه بازی در فضایی ذهنی و نمادگرایانه تا حد زیادی با بازی در فضاهای واقعگرایانه متفاوت است. تفاوت هم بهخاطر این است که در اینجا ورود به دنیای درون آدمها و اجرا، اصل و بنیاد کار است تا بشود اینگونه تمثیلها و نمادها و استعارهها را مورد شناسایی و مداقه فکری قرار داد وگرنه هیچ دلیلی وجود ندارد که فضای ذهنی ایجاد کنیم. در اینجا نظرگاه افلاطون که انتزاع واقعیت را اصل و اساس شاکله اثر هنری میداند، رعایت شده است. البته بیس و پایه فکری نمایش «در شورهزار» همین است اما در اجرا و بهویژه در هدایت بازیگران این مهم گاهی به خطا رفته و آنطور که باید در نهایت خود اتفاق نیفتاده است.
نویسنده سرطانی (وحید رهبانی)، خبرنگار ایدزی (رویا میرعلمی)، معلم تاریخ ترکشخورده در جنگ (احمد ساعتچیان) و موزیسین بیمار (سینا رازانی) نمونههای نوعی از اجتماع هستند که هر یک نماینده قشری خاص هستند و در نهایت کارشان مرتبط با فرهنگ و هنر است. بهگونهای بیماری و تهدید مرگ برایشان بیانگر فضایی تراژیک خواهد بود. در کنار اینان بخشی دیگر از افراد ستمدیده هستند که پیرزن (فریده سپاهمنصور)، پیرمرد بنا (علی سلیمانی) و زن صورتسوخته (فهیمه امنزاده) نمایندگی میکنند افراد فرودست جامعه را. انگار اهل فرهنگ و تودههای پاییندست از اقشار آسیبپذیر جامعه هستند که در گرداب بدبیاریها به شورهزار رانده شدهاند. اینجا باید منتظر مرگ باشند که هیچ نجاتدهنده و راه نجاتی هم نیست. سرباز هم گویی مامور مرگ است که مراقبتهای ویژه را برای اینان انجام میدهد. در اصل این بیماران بیسرپرست به دستور رییس بیمارستان به شورهزار منتقل شدهاند. شاید باور چنین جریانی کمی مشکل باشد اما در حالت تمثیلی چنین چیزی ناممکن نیست و در اینجا شیوه بازی احمد ساعتچیان و مجید صالحی امکان چنین حالت و فضایی را ممکن میسازند. البته این تغییر موضع شیوه کارگردانی نیازمند دستیاران و مشاورانی بوده است که بتوانند در القاگری این فضا بکوشند وگرنه جریان بازی روال دیگری به خود خواهد گرفت که الان در شورهزار حاکم است. با آنکه گروه کاملا حرفهای است اما تماشاگران و منتقدان آنگونه که شاید و باید پای این اثر نمایشی ننشستهاند. پس وجود بازیگرانی مثل مجید صالحی هم تضمینکننده دیدهشدن آن نبوده است. یعنی کیفیت حرف اول را در تئاتر خواهد زد.
منبع: روزنامه شرق
https://teater.ir/news/1260