«پیانیستولوژی» یکی از نمایش‌های تحسین شده در جشنواره تئاتر فجر امسال بود که تندیس جشنواره را در سه بخش بهترین طراحی صحنه،‌ موسیقی و نمایش برگزیده گرفت. این نمایش پیش از جشنواره در مشهد روی صحنه رفته و مورد استقبال قرار گرفته بود.

 چارسو پرس: روزنامه آسمان آبی: «پیانیستولوژی» یکی از نمایش‌های تحسین شده در جشنواره تئاتر فجر امسال بود که تندیس جشنواره را در سه بخش بهترین طراحی صحنه،‌ موسیقی و نمایش برگزیده گرفت. این نمایش پیش از جشنواره در مشهد روی صحنه رفته و مورد استقبال قرار گرفته بود. «پیانیستولوژی» درباره جدال میان دین، عقل و هنر در دوره رنسانس است که در نهایت همه‌چیز به نفع عقل تمام می‌شود و عقل قدرت را به دست می‌گیرد. این نمایش به شیوه موزیکال اجرا می‌شود و در آن قطعات موسیقی با گروه کر و تک‌‌خوانی اجرا می‌شود که به نظر می‌رسد، شاید هم این واکنشی است به ناممکن بودن برگزاری کنسرت در شهر مشهد. با محمد نیازی کارگردان این نمایش است که در جشنواره هم مورد تقدیر قرار گرفت  به مناسبت اجرای عمومی آن در تالار ایرانشهر و درباره دلایل موزیکال و فانتزی بودن این نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم.


 این نمایش را در مشهد به همین شکل اجرا کردید؟
کمی بهتر یعنی با توجه به این‌که سالن آن‌جا بزرگ‌تر بود دست ما هم بازتر بود.

چند اجرا داشتید؟

۳۸ اجرا رفتیم و 9‌هزار بیننده هم داشتیم.

با همین مضمون و همین شکل و اجرا، یعنی خانم‌ها هم آواز می‌خواندند؟ با مشکلی در اجرا به لحاظ تک‌خوانی زن و موضوع نمایش روبه‌رو نشدید؟
خیر. آذر و دی‌ماه گذشته همین نمایش را اجرا کردیم. از مضمون نمایش که در واقع هر کسی می‌تواند به یک شکل برداشت کند. از طرف دستگاه‌هایی که همه فکر می‌کنند ،گیر می‌دهند، خیلی هم استقبال شد و نمایش را دوست داشتند و خیلی هم نقد‌های مثبتی نسبت به نمایش نوشتند.

نخستین چیزی که با تماشای این نمایش به ذهن تماشاگر می‌رسد، این است که نمایش واکنش نسبت به فضایی است که در شهر شما وجود دارد،چه به لحاظ استفاده از موسیقی و چه به لحاظ مضمون دینی و مذهبی آن. این‌طور به نظر می‌رسد که لزومی احساس نمی‌شود که بخشی از نمایش به صورت موزیکال اجرا شود و شاید به دلیل ممانعت برای برگزاری کنسرت در آن شهر این تصمیم را گرفتید که موسیقی را در نمایش بگنجانید.
نه این‌طور نیست. ما سعی کردیم یک موضوع جهانشمول و بین‌المللی را ارائه کنیم. ضد‌جنگ بودن، تم اصلی نمایش است که امروز سر خط اخبار همه روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها‌ست و در دنیا کاملا این موضوع مشخص است. ما سعی کردیم برای جلوگیری از جنگ در واقع یک تز و یک ایدئولوژی را براساس فلسفه و تاریخ ارائه دهیم که مربوط به یک شهر یا یک منطقه یا یک زمان خاص نمی‌شود. یک مقوله جهانشمول و بین‌المللی به حساب می‌آید.

اما شما راه‌حل‌هایی ارائه می‌دهید که خلاف خیلی از حرف‌هایی است که در مشهد توسط بزرگان گفته می‌شود. شما هنر را راهکار بسیاری از مشکلات معرفی می‌کنید. ساخت ساز و نواختن آن را نشان می‌دهید آن هم به شکلی که می‌تواند از بین‌برنده مشکلات باشد. در نمایش می‌گویید که هنر می‌تواند راهگشا باشد. اما افرادی از بروز آن جلوگیری می‌کنند. همه این‌ها به اتفاقاتی نزدیک است که از مدتی قبل در شهر شما رخ داد.خلاف چیزی که می‌گویید نمایش شما تنها ضدجنگ نیست و این فقط یکی از موضوعاتی است که شما به آن در نمایش اشاره کردید؟
ببینید هنر اساسا وقتی که از زندگی انسان حذف می‌شود، این اتفاق‌ها می‌افتد. تخنِ واژه‌ای در یونان بوستان است به معنای هر آنچه انسان می‌آفریند. در انقلاب صنعتی تکنولوژی ایجاد می‌شود به معنای تخنلوژی. در واقع عقل متصل می‌شود به هر آن چیزی که انسان می‌سازد و هنر یا آن وجه خالق بودن از انسان گرفته می‌شود و بلایی سر انسان می‌آید که امروز شاهد آن هستیم. خب ما پیانیستولوژی را خلق کردیم. پیانیستولوژی در واقع کسی هست که چکش و سیم را که نماد صنعت است به خدمت می‌گیرد تا احساس را نشان دهد با توجه به این‌که پیانو کامل‌ترین ساز است. پیانیستولوژی یعنی خرد و کلام پیانیست. یعنی پیانیست یا هنرمند یا آرتیستی که صنعت را برای رقم‌زدن یک جهان بهتر به بند می‌کشد. خب این‌ها مسائلی کاملا جهانشمول است که قطعا ما هم در مملکت‌مان به برخی از این دردها دچار هستیم. اما واقعا به یک اقلیم خاص برنمی‌گردد. ما از ابتدا زاویه دید بزرگ‌تر و بالاتری داشتیم که قطعا گاهی اوقات به بعضی از اقلیم‌ها ربط پیدا می‌کند. بالاخره ما هم جزیی از این دنیا هستیم و به این درد‌ها دچاریم.

دقیقا به همین دلیل است که ما فکر می‌کنیم  در شهری که اجرای کنسرت ممکن نیست شما از تئاتر استفاده کردید که بتوانید بخش‌هایی را به صورت موسیقی زنده اجرا کنید و بگویید که اتفاقا هنر می‌تواند راه‌حل خیلی از مشکلات باشد و حتی راه تقابلی باشد برای بسیاری از مشکلاتی که به وجود آمده‌است. خب این‌ها یک‌جور مقابله با آن چیز‌هایی است که در شهر شما اتفاق می‌افتد و خیلی خوب است که شما این راه را انتخاب کردید که از طریق تئاتر حرف‌های خودتان را هم بزنید؟
گروه تئاتر ما با‌عنوان تئاتر موزیکال مشهد از سال ۹۲ کار خود را شروع کرده‌است. ما یک هسته مرکزی داریم و در این گروه پنج نمایش موزیکال تولید شده که سعی کردیم که آن را به مخاطبان‌مان معرفی کنیم.
نمایش‌های «آرایشگر»، «یتیم خانه فونیس»، «رستم و اسفندیار»، «راز روزبه» و «پیانیستولوژی» پنج اثر این گروه هست که در این چند سال ارائه شده‌اند. همه این نمایش‌ها هم موزیکال هستند. حالا اینکه ما چرا این اثر را موزیکال کرده‌ایم به ساختار گروه ما بر‌می‌گردد. قطعا وظیفه هنرمند هست که ایراد‌ها و عیب‌های جامعه را بگیرد و در قالب هنر ارائه دهد. کاری که ما انجام دادیم کاری است که مخاطب در آن تصمیم می‌گیرد که کدام جهان را انتخاب کند. فرق آن با دیوار‌نویسی و تابلونویسی تبلیغاتی در این است که مخاطب وقت دارد و می‌تواند تصمیم بگیرد که چه کار کند. از این حیث فکر می‌کنم که ما موفق بودیم. با توجه به این‌که قشرهای مختلفی در مشهد نمایش ما را دیدند و همه هم دوست داشتند، هر کسی هم یک طوری تعبیر کرده‌است.

گروه‌‌های مذهبی مخالفت نداشتند؟
نه، خیلی‌خیلی دوست داشتند. خوشبختانه هم رسانه‌های مذهبی و هم دستگاه‌های مذهبی‌مان نمایش ما را دیدند بلیت خریدند و سالن ما را پر کردند، حتی برای ارگان‌شان بلیت خریدند تا ارگان‌های‌شان هم این نمایش را ببینند. هم جامعه آرتیست‌ها و هم جامعه روشنفکری و تحصیلکردگان از آن استقبال کردند که فکر می‌کنم این یک موفقیت بزرگ برای «پیانیستولوژی» در مشهد بود.

هیچ مخالفتی در اجرای مشهد با دیالوگ‌هایی که درباره به پایان رسیدن دوران معجزات شکافته شدن آب در نمایش یا در موزه نگه داشتن حضرت مریم نمی‌شد؟
نه، در واقع این اتفاقی است که در دنیا افتاده است. بعد از رنسانس وقتی می‌گوییم که انسان کلیساست یعنی هر انسان با صنعت به قدرتی می‌رسد که می‌تواند اعلام قدرت کند. همین اتفاق هم افتاده‌است. آن‌قدر که شما فکر می‌کنید جو تئاتر در مشهد بسته نیست در بحث موسیقی هم این طور نیست. خود آرتیست‌ها اگر هوای هم را داشته باشند کسی گیر نمی‌دهد.

آرتیست‌ها از مرکز به آن‌جا می‌روند و نمی‌گذارند که برنامه‌شان اجرا شود. یعنی طبق گفته‌های شما خودشان این اتفاقات را رقم می‌زنند و در آن‌جا هیچ ممانعتی وجود ندارد و راحت مجوز می‌دهند؟
ببینید این اتفاق‌ها در کل مملکت ما می‌افتد اما در مشهد خود آرتیست‌ها به این قضیه دامن می‌زنند.

به نظر شما می‌توان از نمایش «پیانیستولوژی» تعبیر ضد دین بودن را استخراج کرد؟
نه ضد دین نیست. ضد لوژی است. ضد لوژی به معنای خرد است. خردی که هنر و آفرینش را از انسان می‌گیرد و فقط صنعت را به او می‌دهد.

ولی شما ماریا را در موزه می‌گذارید بعد هم می‌گویید که به هیچ کاری نمی‌آید؟
ماریا در واقع نماد رهبانیت کلیساست که دقیقا از بین رفته است. دینی که صنعت از آن مانده و رهبانیت از آن گرفته شده‌است. همین اتفاق مگر در اروپا نیفتاده؟ این نمایش ضد دین نیست و اتفاقا از دین دفاع می‌کند. می‌گوید رهبانیت کلیسا را از آن گرفتیم و آن را در موزه گذاشتیم این دیالوگ از زبان چه کسی روایت می‌شود از زبان باخه.

یعنی شخصیت منفی شما؟
نمی‌توان به آن شخصیت منفی گفت. او نماینده عقل است و خوبی این نمایش همین است که نمی‌توانیم بگوییم که باخه سیاه است یا ایوان سفید. یا یوحان سفید است یا ماریا سیاه.

اما باخه، کسی که آدم‌ها را می‌سوزاند، چگونه می‌توانید بگویید که او شخصیت منفی نیست؟
هرکدام از این آدم‌ها در واقع دچار اشتباهی شدند که سوزانده می‌شوند. من باخه را منفی و سیاه نمی‌بینم.

چرا شخصیت منفی نمایش خود را زن و مونث تعریف کردید؟
خب اگر وارد تحلیل نمایش شوید. ما کلا در نمایش جنسیت نداریم و یک کاراکتر را می‌بینیم. یک کاراکتر ما که نماد است یعنی ماریا که وجه جسمانی ندارد. بقیه کاراکتر‌های ما که وجه جسمانی دارند، اسم ندارند غیر‌از باخه، ایوان و یوحان. ایوان و یوحان که ریشه اسم آن‌ها یوحناست که به زبان آلمانی یوحان می‌شود و به زبان روسی ایوان. یعنی این‌ها یک اسم دارند که دنباله اسم یوحان سباستین باخ است. یعنی کلا ما یک شخصیت در نمایش داریم و جنسیت برای ما معنا ندارد. حالا می‌تواند باخه مرد هم باشد کما اینکه آخر نمایش صدای او به سمت کشیش کوکی می‌رود که در نمایش وجود دارد.

چرا تصمیم گرفتید فضای نمایش را این‌قدر فانتزی کنید. آیا این کار به این علت بود که بتوانید این نمایش را روی صحنه ببرید یا اینکه از ابتدا می‌خواستید نمایشی فانتزی را اجرا کنید. فکر نمی‌کنید بازی‌های غلو‌شده با این فضا ممکن است بخشی از تماشاگران را پس بزند؟
وقتی قالب نمایش کمدی فانتزی است می‌طلبد که در طراحی هم به همین سمت بروید. وقتی شما کاراکتری دارید به نام کتاب که قرار است حرف بزند، این شخصیت همین فانتزی را به‌همراه می‌آورد. یا وقتی یکسری صحنه‌های سورئالیستی در نمایش اجرا می‌کنید همه این‌ها قالب فانتزی دارد، نمی‌شود این صحنه‌ها را به شکل دیگری اجرا کرد. فانتزی یعنی جذابیت و جادویی بودن و این‌ها دو اصل اساس آن است. وقتی بازیگر با کلام می‌خواند و حرف می‌زند یعنی خارج از قواعد رئالیستی و به شکل فانتزی باید نمایش را اجرا کنیم.

بله اما این فضای فانتزی یکدست نیست. در بعضی بخش‌ها این فضا به‌طور کامل می‌شکند و به واقع‌گرایی نزدیک می‌شود و به آن طعنه می‌زند. درست همانجایی که تماشاگر هم با آن همراهی می‌کند و واکنش نشان می‌دهد.
خب جاهایی که می‌شکند دیگر قالب فانتزی ندارد. وقتی سه کاراکتر نشسته‌اند و با هم حرف می‌زنند می‌توانند از فانتزی خارج شوند. چون یک شخصیت خیالی بین این‌ها نیست از قالب فانتزی خارج می‌شود. این می‌تواند به‌عنوان یک نقد مثبت به کار باشد. به هر حال هر کاری ضعف خود را دارد.

اجرای موزیکال این نمایش هم انتخاب شما بوده یا اینکه بنا به ملاحظاتی تصمیم گرفتید این نمایش را به این شکل اجرا کنید. اصلا گروه شما که گفتید چند نمایش به شکل موزیکال کار کردند هم تأکید بر اجرای نمایش‌های موزیکال دارند؟
نه قطعا انتخاب بوده است. با توجه به اینکه من ابتدا در شاخه موسیقی و آواز فعالیت داشته‌ام و بعد وارد تئاتر شده‌ام این روش را انتخاب کردم. به تئاتر موزیکال و اپرا در ایران پرداخته نشده و خیلی هم برای خود من شیرین و جذاب است. این نوع فعالیت هنوز خیلی جای کار دارد و می‌شود این کار‌ها را به بلوغی در این مملکت رساند و خیلی حرف‌ها را یک طوری زد که شنیده شود. مردم هم این ژانر را دوست دارند و استقبال می‌کنند. قطعا اجباری در کار نبوده این چیزی بوده که ما به آن رسیده‌ایم و توانسته‌ایم در این زمینه جلو برویم.

اما قبول دارید که در نمایش شما سه تا چهار پرده است که فقط به شکل موزیکال اجرا می‌شود و بعد دیگر از آن شکل موزیکال تقریبا خارج می‌شود.
 نه خیلی بیشتر است و مرز بین موزیکال بودن یک اثر و موزیکال نبودن یک اثر میزان آوازی که در آن کار خوانده می‌شود، نیست. موزیکال به اثری می‌گویند که در آن شخصیت‌پردازی بر پایه موسیقی است یعنی هر ساز یک شخصیت را دنبال می‌کند. هر ملودی برای یک شخصیت است و موسیقی هم گام با گارگردانی و نویسندگی آن کاراکتر‌ها را شخصیت‌پردازی می‌کند.