مهدی شفیعی در نامه‌ای از حضور شهرام کرمی در سمت مدیریت مرکز هنرهای نمایشی حمایت کرده است؛ اما به نظر می‌رسد این جابه‌جایی بازندگان شاخصی خواهد داشت.

چارسو پرس: - تسنیم- احسان زیورعالم: آذر سال 94 تئاتر شهر میزبان هفته‌ای با عنوان هفته تئاتر لهستان بود. همان لهستانی‌هایی که همواره از جشنواره فجر ما استقبال کرده بودند و از قضا سال بعدش از فجر هم جایزه گرفتند. در آن مراسم دوروتا بوخوالد، مدیر موسسه تئاتر ورشو سخنران اول بود تا تصویری از وضعیت تئاتر لهستان برای اهالی نمایش ایران تشریح کند. او با بیان آنکه در لهستان تئاتر به دو شیوه مستقل و دولتی اداره می‌شود، گفت چگونه مدیریت تئاتر در لهستان با نظر مستقیم هنرمندان تعیین می‌شود.
 

هفته گذشته در پی شایعات برکناری یا شاید استعفای مهدی شفیعی از سمت مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی 3هزار هنرمند فعال در عرصه تئاتر اقدام به انتشار نامه‌ای سرگشاده به وزیر فرهنگ و معاون هنریش کردند تا از حضور مهدی شفیعی در خیابان شهریار دفاع کنند. آنان همانند فضای دموکراتیک اداری لهستان گامی رو به جلو برداشته و از یک انتخاب سخن گفتند. جالب اینکه در میان اسامی امضاکننده می‌توانستیم نام افرادی را مشاهده کنیم که در زمان حضور مهدی شفیعی با عدم کسب مجوز روبه‌رو شده بودند. آنان طبق خواست عمومی یک جامعه همراه شده بودند و نقاره را از سرگشادش ننواخته بودند.


زمانی که حسن روحانی با حمایت همه‌جانبه هنرمندان به واسطه شعارهایی چون  اعتدال و آزادی و احترام به انتخاب‌ها فضا را برای انتخاب شدن مجدد فراهم می‌دید، شاید به این نکته دقت نمی‌کرد که هنرمندان در این بازی دو سویه خواهان تغییرات مهمی هستند که در فضای هنرمند/رئیس‌جمهور مجالی برای بیانشان پیدا نشد. امضای 3هزار هنرمند در پافشاری و حمایت از یک مدیر نشان می‌دهد که جامعه هنری ایران خواهان برداشتن یک قدم رو به جلو در تعیین مدیر و مسئول یک دوره کاری خود هستند؛ اما گویا این رویه چندان مورد توجه مدیران بالادستی قرار نمی‌گیرد.
 

این رویه موجب می‌شود بتوانیم برندگان و بازندگان این رویداد را به خوبی شناسایی کنیم. بدون شک بزرگترین بازنده این ماجرا حسینی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. او در اولین قدم مهمش در عرصه مدیریتی خود را در برابر گروهی از هنرمندان می‌دانند که چندان دلخوشی از مفهوم و مقوله معاونت هنری ندارند. به یاد داشته باشیم که دو معاون سابق چندان رابطه خوبی با اهالی تئاتر نداشت. حمید شاه‌آبادی زمانی پا به عرصه گذاشت که مخالفت‌هایش را نسبت به تئاتر علنی بیان می‌کرد. علی مرادخانی نیز در یک حرکت جنجالی با انتصاب حسین طاهری و در نهایت تلاش برای واگذاری تئاتر شهر به بنیاد رودکی همواره مهره‌ای غیرقابل اعتماد برای تئاتری‌ها بود. شاید یکی از دلایل محبوبیت مهدی شفیعی در میان اهالی تئاتر مقاومت او نسبت به تصمیم‌های جنجالی علی مرادخانی باشد، مردی که بی‌گمان موسیقی برایش گزینه اول بود.


در این میان حسینی نیز آلوده به وضعیت مدیران سابق شده است. او بدنه عمومی تئاتری‌ها را از دست داده است و احتمالاً همانند مدیران سابق دست به دامان پیشکسوتان می‌شود. همان کاری که قبلی‌ها انجام دادند و در این فرایند بدنه جوان تئاتر را از خود راندند. دقت داشته باشیم که نامه حمایت از شفیعی در ابتدا با امضای 61 هنرمند پیشکسوت منتشر شد و سپس با خیل امضای هنرمندان جوان روبه‌رو شد. این می‌تواند نشان دهد که حسینی حتی فرصت چندانی برای جذب پیشکسوتان هم برای خود فراهم نکرده است.


قصه زمانی برای او بغرنج‌تر می‌شود که او از جانب رسانه‌ها نیز حمایت نمی‌شود. برای کسانی که در مراسم دورهمی حسینی در موزه هنرهای معاصر شرکت جسته بودند مشخص بود که خبری از خبرنگاران تئاتر نیست. تئاتری‌ها او را بایکوت کرده بودند. این بایکوت از زمانی آغاز می‌شود که حسینی در مقام یک مدیر مسئول از مدیران پایینی خود حمایت نمی‌کند، منظور رویدادهای جشنواره تئاتر فجر است. زمانی که هجمه‌ها بر سر پوستر، حذف یک نمایش و سپس مقاله روزنامه کیهان به سمت شفیعی سرازیر می‌شود،‌حسینی در اقدامی عجیب کنار می‌کشد و با سکوت، خود را از گزند هر رویداد حفظ می‌کند. مهدی شفیعی در چنین فضایی تمام رویدادها را مربوط به مدیریت خود می‌داند و با پذیرش مسئولیت فضا را به نفع خود مصادره می‌کند.


در چنین وضعیتی حسینی چه باید می‌کرد؟ او از یک سو مدیری محبوب‌تر از خود دارد و در سوی دیگر برای دفاع از خویش چیزی ندارد. حرف زدن او نوش‌دارو پس از مرگ سهراب است. تنها راه باقی مانده انتخاب فردی است که از هر نظر به شفیعی شبیه باشد. شهرام کرمی در زمان مدیریت مهدی شفیعی از معتمدان بوده است: دو دوره دبیری جشنواره تئاتر کودک همدان و دو سال مدیریت تالار هنر. کما اینکه محبوبیت کرمی نیز در میان اهالی تئاتر و البته خانه تئاتر نیز روشن است؛ اما کرمی گزینه اصلی حسینی نبوده و نخواهد بود. مأموریت شهرام کرمی، مردی که به اخلاق نیکو و صداقت در گفتار مشهور است، حفظ وضع موجود است، ولاغیر.


حسینی قافیه یک جابه‌جایی را تا پایان دوره چهارساله دولت دوازدهم را به تئاتری‌ها باخته است و شاید این رویداد منجر به تحرکاتی مبنی بر جدایی تئاتر از بدنه معاونت هنری شود. اتفاقی که بارها با عنوان سازمان تئاتر توسط هنرمندان مطرح شده است و شاید عجیب هم نباشد که موضوع سازمان تئاتر پیش از سازمان سینمایی مطرح بوده است. نامه 3هزار نفر یک پیام برای وزارت ارشادی است که ساختار چهل‌ ساله‌اش در مدیریت به فرتوتی رسیده است.


اما این بازی بازنده دیگر هم داشته است و آن هم هیئت مدیره موسسه فرهنگی هنری خانه تئاتر و در صدر آن اصغر همت است. پس از نامه مهدی شفیعی، همت در یادداشتی از این جابه‌جایی استقبال می‌کند. این در حالی است که همت در تمامی رویدادهای مهم تئاتری سکوت پیشه می‌کند و نقش انفعالی او همواره مورد اعتراض اهالی تئاتر بوده است. این مسئله را باید با عدم امضای نامه حمایتی به همراه چندتن از اعضای هیئت مدیره موسسه فرهنگی هنری خانه تئاتر بررسی کرد.


همت در یادداشت خود با امضای مدیرعامل خانه تئاتر می‌نویسد: «شک ندارم که همه‌ امضاءکنندگان نامه حمایت از مهندس شفیعی، نگران حضور فردی بودند که کم ارتباط با تئاتر باشد؛ متاسفانه شایعه‌ها هم کم‌وبیش به این امر دامن می‌زد. معاون محترم وزیر بعد از سه ماه بدون تردید با تحقیق و تفحص به این نتیجه رسیده بود که باید در مدیریت مرکز هنرهای نمایشی تغییری صورت بگیرد. ما باید این واقعیت ر درک می‌کردیم و فضا را برای رویکرد معاونت فراهم می‌آوردیم؛ اما کمی با عجله واحساسی عمل کرده و ‌اوضاع را پیچیده کردیم. هرچند این اقدام دسته جمعی تاثیرات مثبتی نیز  همراه داشت. می‌دانیم هیچ مدیری ابدی ازلی نیست و اگر معاونت هنری درخواست گسترده اهالی تئاتر را اجابت می‌کرد، امکان همکاری ایده‌آل با توجه به اختلاف سلیقه‌ها فراهم نبود و اگر تمکین نمی‌کرد، به خواست تعداد قابل توجهی از خانواده‌ تئاتر بی‌اعتنایی کرده بود. در این میان یک راه می‌ماند و آن کناره‌گیری قدرتمندانه‌ مهدی شفیعی بود که از اخلاق حسنه‌ او بعید نبود. هیچکس منکر صفای دل، رفاقت و ریشه‌داربودن مهدی شفیعی در عرصه‌ تئاتر نیست؛ همانگونه که از یادداشت منتشر شده‌اش نیز بر می‌آید و بهترین تعبیر را هم از تئاتر در پیشانی مطلبش آورده که: «از تئاتر آموخته‌ام که به پایان بیاندیشم.» حال به شکرانه، فردی انتخاب شده که به روی همه‌ شایعات و تصورات منفی که برای خانواده تئاتر پدید آمده بود خط بطلانی کشیده است. اگر نه همه به تمامی؛ اما اکثریت امضاءکنندگان نامه اذعان دارند که شهرام کرمی، امتحان پس داده وانتخابی نیکوست. امیدوارم شهرام کرمی بتواند همانطور که مهدی شفیعی گرامی آرزو کرده، روزهای بهتری را برای تئاترمان رقم بزند.»

در ابتدا باید گفت اگر نام مدیرعامل خانه تئاتر را از این یادداشت برداریم به نظر می‌رسد این متن توسط یکی مدیر دولتی نگاشته شده است.


 با اینکه یادداشت با امضای مدیرعامل خانه تئاتر منتشر می‌شود که دلالت بر صحبت از جایگاه حقوقی نویسنده دارد، گفته‌ها حاکی از آن است این مطلب مورد توافق هیئت مدیره خانه تئاتر نبوده است. موضوع دیگر این متن اشاره به دو واژه «تحقیق و تفحص» است تا شائبه آن پیش بیاید که اصغر همت در تغییر مذکور نقش پررنگی داشته است. اختلاف میان شفیعی و همت بر کسی پوشیده نبود و اکنون این شائبه - با وجود انکار اصغر همت - به یک بحث داغ در جامعه تئاتر بدل شده است. نکته دیگر پنهان نکردن خوشحالی از این جابه‌جایی است. عبارت «حال به شکرانه» نشان می‌دهد همت از آمدن کرمی شاد و مسرور است؛ اما چرا؟ به یاد داشته باشیم که همت همواره در برنامه‌های اجرایی کرمی یک پای ثابت است. همت با اینکه از ساخت و افتتاح پردیس تهران گلایه داشت؛ اما به اصرار کرمی در مراسم گشایش آن حاضر می‌شود و از قضا از دست محمدباقر قالیباف هدیه‌ای نیز دریافت می‌کند. این محبت با اهدای مدالیون خانه تئاتر به قالیباف جبران می‌شود. همت به همراه حمید مظفری باز به دعوت شهرام کرمی به عنوان داوران جشنواره تئاتر شهر انتخاب می‌شوند و باز به سازه‌ای پا می‌گذارند که از ساخته شدنش شاکی بودند.


اما برنده این بازی بی‌شک مهدی شفیعی است. او در حالی خیابان شهریار را به مقصدی دیگر ترک می‌کند که از طرف وزیر فرهنگ به عنوان مدیر سال 96 انتخاب شده و در سوی دیگر محبوب هنرمندان حوزه تئاتر است. او شمایلی از علی منتظری را به دست آورده تا حال در هر مراسمی از او تقدیر کنند. شفیعی با پیش‌دستی در معرفی شهرام کرمی از او حمایت می‌کند تا او در جمع بازندگان نباشد. اگرچه کرمی هنوز واکنشی نشان نداده است و هنوز معاونت هنری نام او را رسماً اعلام نکرده است. در چنین شرایطی خبر انتصاب به خبری سوخته بدل شده است تا به جای نام حسینی اکنون نام شفیعی در رسانه‌ها مطرح شود. در چنین شرایطی بدرود مهدی شفیعی همانند بدرود مارشال ویل کین در «ماجرای نیمروز» است. یک بدرود باشکوه.