چارسو پرس: شرق: جواد مولانیا در نمایش «آمادئوس» ما را با روایتی مواجه میکند که در آن یکبار دیگر ما با حقیقتی از تاریخ بشر؛ یعنی رابطه بین قدرت، فریبکاری و سرکوب حقیقت مواجه میشویم، اما هوشمندیای را که مولانیا در بهتصویرکشیدن این روایت به کار برده است باید در فضاسازی و نحوه تعامل گفتمانها با یکدیگر جست. درواقع، در این نمایش با فضایی بسیار منعطف، سیال و روان مواجه هستیم که علت آن را باید در نوع جابهجاییها و تنظیم حرکات بازیگران در فضای صحنه نمایش بیابیم. حرکات فردی و گروهی و ارتباط فضاهای پیرامونی (مانند فضاهای تولید موسیقی) با فضای اصلی سبب میشود تا روایت همواره در صحنه نشر بیابد و پیوسته در همه ابعاد خود باز شود و همه فضای موجود را پر کند. به همین دلیل هیچ فضای خالیای باقی نمیماند که مولانیا استفاده نکرده باشد.
آمادئوس، هم برای لحظاتی ما را با گشایش و بسط مکانی مواجه و هم تحت شرایطی یک فضای مرکزی و منقبض تولید میکند. تعامل بین این قبض و بسط سبب تولید هیجان بالا در مخاطب میشود.
یکی دیگر از دلایل انعطاف فضا و صمیمیت آن را باید در استفاده از خط و حرکت در صحنه و تغییرات آن جست. در چنین فضایی حرکت از خط راست به خط کج، سپس خط عمودی به خط افقی و از خط افقی به خط منحنی تغییر مییابد. این تغییر خط در ارتباط با پیچوخم مفهومی و فرازونشیبهای زندگی موتسارت تنظیم شده است. این فضاسازی خود با پیچوخم زبانی نیز همراه است. به همان میزان که خط و فضاسازی دارای انعطاف است، زبان نیز در شرایط مختلفی تغییرات فرمی و شکلی یافته و از زبان فارسی که زبان اصلی نمایش است به زبان فرانسه، ایتالیایی، آلمانی و لاتین تغییراتی دارد.
تقدس با زبان لاتین، تخصص حرفهای موسیقی با زبان ایتالیایی و آلمانی و بالاخره شاعرانگی و استعارهسازی با زبان فرانسه نمود مییابند. این تغییرات و جابهجاییهای فرمی در فضا بههمراه تغییرات زبانی در هنگام بیان سبب شده تا درمجموع فضای نمایش بسیار مذاکرهای باشد. گویا که خط، فضا و زبان در نظامی هماهنگ وارد گفتوگو با یکدیگر میشوند تا بهاینترتیب ما با نمایشی مواجه باشیم که در درون خود نهتنها صداهای متعدد و متکثری را ایجاد میکند، بلکه با تغییر کارکردهای گفتمانی ما را از واقعیت تا تخیل و از تخیل تا طنز و از طنز تا مرثیهسرایی سوق میدهد.
به همین دلیل این نمایش ویژگی نشر و تکثیر گفتمانی دارد. علاوهبر همه اینها، فضای گفتمانی اپرایی را هم باید در نظر گرفت که همانند یک فضای خلسهای عمل کرده و سبب رهایی از سنگینی و فضای زمینی میشود. به همه این موارد باید نوع بازی مجید نوروزی را اضافه کرد که هم از نظر ریتم و ضرباهنگ حرکت و هم از نظر سبک بیان بسیار متنوع و ظریف اجرا میشود. در بازی نقش موتسارت، مجید نوروزی با حرکاتی شبیه به حرکات آکروباتیک سبب میشود تا حرکت روی صحنه همانند موسیقی اجرا شود؛ یعنی نوروزی، هم روی زمین و هم بین زمین و آسمان در حرکت است. و این امر نرمی فضا و نمایش را افزایش میدهد.
ابژه اصلی صحنه یک میز پیانو است که در موقعیتهای مختلف به میز کار، میز امپراتوری، میز خطابه، میز نگارش، تختخواب، میز فکر، میز عبادت و ... تغییر مییابد. کثرت گفتمانی و کثرت فضاسازی از طریق تغییرات خطی سبب میشود تا بیننده با نمایشی چندوجهی مواجه شود که در آن تقابل قدرت و ضعف، عشق و نفرت، کذب و صدق و صداقت و فریب، بیننده را با حقیقتی تاریخی مواجه کند که در آن انسان همواره قربانی تبانی لایههای قدرت است.