چارسو پرس: محمدحسن خدایی: «اتیین بالیبار» میپرسد «یک مرز چیست؟ پاسخ سرراستی به این سؤال وجود ندارد. چرا؟ چون علیالاصول نمیتوان برای مرز ذاتی تصور کرد که در هر زمان و مکانی، در هر مقیاس مادی و دوره زمانی صادق باشد و به یک شیوه واحد تمام تجربیات فردی و جمعی را در برگیرد و اضافه میکند که این امر باعث نوعی امکان شناخت از جهانی است که هر دم بیش از پیش در حال پیچیده شدن، مرزکشیهای تازه و میل به طرد دیگری است، دیگری در مقام عامل دهشت و مصیبت.
از این منظر نمایش «مرزداران» را میتوان تأملی در باب مرز و حواشی آن دانست. نمایشی رئالیستی، با فضایی مردانه به نویسندگی و کارگردانی مشترک وحید رهجو و حسین ملکی، که بار دیگر امکان مداقه در مفهوم بشدت سیاسی مرز و قلمروهای آن را ممکن میکند و تذکاری است به مصائب مرز سیاسی و امکان استقرار در داخل و خارج از آن. مرزی که از پس معاهدات بینالمللی در قرن نوزده و بیست میلادی، اهمیت یافت و به تأسیس کشورها، تعیین سرحدات و نظم سیاسی مدرن منجر شد.
نمایش «مرزداران» معطوف است به یکی از بحرانیترین مرزهای سیاسی تمام این سالها. مرز ایران و افغانستان، نزدیک شهر تایباد، گرفتار بادهای صد و بیست روزه، ترانزیت مواد مخدر و تغییرات اقلیمی. منطقهای محصور میان بیابان، با چشماندازهای زیبا و البته تجارت پرسود مواد مخدر و گرفتار در چنبره فقر ساختاری مردمانش. جایی که فراموشی و آوارگی بیش از همه جا فراگیر شده است.
«مرزداران» روایت زندگی چند سرباز وظیفه است به همراه مافوق خود که مأمور به خدمت در پاسگاه مرزی سنگان خواف شدهاند. روایت از آن زمان آغاز میشود که یکی از سربازان، محل خدمت خود را بدون هماهنگی ترک کرده و متواری است. اتفاقی که به نظر با مافیای ترانزیت مواد مخدر مربوط است و در نهایت به فاجعه دامن میزند. بیشک فرار یک سرباز در منطقه مرزی، با توجه به کمبود نیرو و مسائل امنیتی آن، کل مناسبات نظامی را تغییر داده و تنظیم امور را بسی دشوار میکند. سربازان در معرض تهدیدات و مخاطرات یک قلمرو مرزی هستند که دو نظم سیاسی را از هم جدا کرده و عبور از آن بدون مدرک قانونی، نوعی از تخطی و مستوجب عقوبت است.
نمایش در یک انتخاب استراتژیک و البته سیاسی، گشوده به اقوام و لهجههاست. بازنمایی زندگی سربازانی از گوشه و کنار ایران با گویشها، تضادهای فرهنگی و تفاوتهای شخصیتی. روایتی متکثر و از قضا پر تنش که بر ضرورت رواداری در این فضاهای خشن اشاره دارد و در فقدان آن به فاجعه ختم میشود. به لحاظ اجرایی، سطح تنش بالا و چگالی تضادها و همبستگیها پرحجم و موقت است. بازی بازیگران تلاشی است تا حدی موفق در بازنمایی وضعیت اضطراری که دائمی شده. چنانکه ریتم پرتنش اجرا، امکان تخیل و تنفس را چندان برای تماشاگران مهیا نمیکند و آنان را در یک فشار حسی متداوم تا انتها نگه میدارد. مرزداران یادآور «پچپچههای پشت خط نبرد» علیرضا نادری است.
هر دو نمایش در سرحدات یک وضعیت بحرانی همیشگی در جریان است. گو اینکه نادری با تضادهای طبقاتی درگیر است و نقدی جامعهشناختی به وضعیت یک جامعه در حال گذار و پساانقلابی دارد و نگران از دست رفتن آرمانهای انقلاب 57 است. اما «مرزداران» بیش از آنکه بر تحلیل طبقاتی یا رویکردهای جامعهشناختی متمرکز باشد، وضعیت آدمهای رهاشده در قلمروهای مرزی و معیشت آنان را در نظر دارد.
«مرزداران» اجتماعی از مردمانی است فاقد آرمانگرایی که مدام بر سر منافع کوچک با دیگران وارد درگیری میشوند. شخصیتها در نسبت با مرز و فاصلهمندی با آن تعین یافته و دست به کنش میزنند. فیالمثل قربان و عبدالرحمان هر دو بومی منطقه هستند و دغدغههای متفاوتی دارند با دیگرانی که از دوردست آمدهاند. قربان که سوژه نابالغ و نقادی است رابطه پربلماتیکی دارد با طایفهای که به میانجی مرز دوپاره شده. او ذهنیت بسیطی در رابطه با ملیت ندارد.
او گرفتار بیماری است، اما میخواهد با فریفتن نظام وظیفه شغلی برای خود مهیا کند و به نزد خانواده برگردد. اما در مقابل شخصیتهایی چون گروهبان حسن، ایمان کلاه، مرتضی و ابراهیم نادری از دوردستترین فاصلهها از قلمرو مرزی میآیند و در نتیجه، تعلق چندانی به آن ندارند.
«مرزداران» با تکثر قومی شخصیتها مرز سیاسی و ساکنان آن را واجد آن سطحی از بحرانی شدن میکند که قابل اعتنا است. مرز یک امر سیاسی و البته حفاظت از آن نشان از پیچیدگی مناسبات جهان مدرن است. بدون مرز، شهروندی وجود ندارد و بدون شهروند هم دولت - ملت ناممکن است.
طراحی صحنه نمایش اما به نسبت امکاناتی که پلاتو اجرای مجموعه تئاترشهر مهیا کرده، میتوانست بهتر از این باشد گو اینکه همچنان تا حد زیادی توانسته فضای مورد نیاز خود را بسازد. اما تنگی فضا و مسائل فنی، قسمتی از بالقوهگیهای نمایشنامه را در اجرا کم اثر کرده. «مرزداران» احتیاج به فضاسازی یک منطقه پر التهاب مرزی دارد که محصور نیروهای طبیعی چون بادهای صد و بیست روزه و از طرف دیگر نیروهای محلی و بینالمللی قاچاق انسان و مواد مخدر است.
نکتهای که همچنان پاشنه آشیل اجرا است و میتواند بیش از اینها از آن استفاده کند. بازی بازیگران با آن تنوع قومی و گویشهای مختلف مورد نیاز، قابل اعتناست. مجموعهای از افراد که در کنار هم تنوعی از لحنها، لهجهها و کنشها را میسازند. از این منظر «مرزداران» را باید موفق دانست که توانسته تضادهای قومی را به شکل هوشمندانهای نشان دهد و بیمهری به آن را عامل خطرناکی برای قوام و پیوند مردمان این سرزمین بداند.
در نهایت و حید رهجو و حسین ملکی، در نخستین تجربه کارگردانی، توانستهاند موقعیتی بحرانی بسازند و منطق روایی آن را تا به انتهای خود به پیش ببرند. اصولاً تئاتر اقلیمی، احتیاج به شناخت و بصیرتهای زیادی دارد و در این مرکزگرایی این سالها، امر دشواری است. میتوان به انتظار نشست و همکاری این جوان تازه آمده را مشاهده کرد که چگونه طرح مسأله میکنند و تذکار میدهند.
نویسنده: محمدحسن خدایی