«زهرماری» شبیه به سنت نوشتاری اسماعیل خلج، علیرضا نادری و آن فرم اجرائی است که بهترین شیوه بازنمایی فقر و مناسبات آن را در رئالیسم تمام‌عیار می‌بیند. اغلب فقر به تخیل‌زدایی از ذهن دامن ‌زده و خشونت را شدت می‌بخشد. در نبودِ آرمان جمعی مردمان مصیبت‌زده، از مهلکه جستن‌های فردی است که اهمیت می‌یابد. «زهرماری» بر همین غیاب آرمان‌گرایی و برآمدن فردگرایی مفرط و سترون اشاره دارد. هرکس می‌خواهد گلیم خود را از آب بیرون کشد و به گوشه‌ای امن پناه ببرد.

چارسو پرس:  شرق- محمدحسن خدایی: «زهرماری» در باب میراث خانوادگی است؛ مرده‌ریگ گذشتگان در خدمت بازماندگان. میراث‌خواران به میانجی نهاد ارث، سهم خود می‌برند و زندگی از نو می‌سازند. نکته اما در ارزش مادی و گاه معنوی میراث است؛ گاه موجب گشایش و گاه مستوجب فلاکت. هرچه هست خطاب مردگان است به زندگان که ما را فراموش نکنید. در نمایش «زهرماری» این میراث خانوادگی، ماهیت عوض کرده و به امری ممنوعه تبدیل شده است، تکلیف میراث‌خواران با چیزی که باقی مانده، البته پرابهام است؛ چشم‌اندازی از منفعت و مصیبت توأمان، آن هم برای خانواده‌ای از طبقات پایین جامعه که گرفتار مشکلات معیشتی است. به‌راستی میراثی این‌چنین مسئله‌ساز به چه کار امروز و آینده این خانواده می‌آید؟ پاسخ «زهرماری» نکبت و مصیبت فزاینده است؛ غیاب گشایش و مصیبت تازه. «زهرماری» روایت برملاشدن دبه‌های سرکه‌ای است که به سهو یا عمد، با افزودن مخمر تبدیل به شراب شده‌اند؛ بعد از مرگ مادر و هنگام مرثیه‌خوانی برادر بزرگ خانواده در مراسم اربعین مادر. افشای راز البته به یک گردهمایی خانوادگی در زیرزمین خانه منتهی می‌شود؛ مکانی که به‌هرحال از مناسبات زندگی روزمره دور است و معطوف به راز، فراموشی و پنهان‌کاری؛ فضایی که سرکه را به «زهرماری» تبدیل کرده است. آن هم با فرایندی مربوط به اقتصاد پرسود زیرزمینی که ارزش‌افزوده هنگفتی تولید می‌کند. زیرزمین همچون شب است که نظم نمادین را پس می‌زند. جامعه‌شناسان اغلب توصیه می‌کنند که برای فهم اقتصاد سیاسی مردمان حاشیه‌نشین‌ شهرهای بزرگ، بهتر آن است که به مکانی چون زیرزمین و زمانی چون شب، توجه کنیم. همچنان‌که برای انباشت اشیای بی‌مصرف و فراموشی خاطرات گذشته زیرزمین خانه‌ها اولویت نخستین هستند.
 


علی احمدی در مقام کارگردان و رضا بهاروند و احمد سلگی در جایگاه نویسندگان، در همکاری با بازیگرانی از نسل‌های مختلف تئاتری، ترکیب قابل‌اعتنایی را شکل داده‌اند در اجرایی رئالیستی در باب مردمان طبقات فرودست. روایت موجز، پرتنش و انتقادی «زهرماری»، به‌مانند انتهای نمایش است که بازیگری چون تینو صالحی از فرط معناباختگی وضعیت به قهقهه افتاده و درمقابل، علی شادمان از پس فاجعه به گریه؛ چشمی خندان و چشمی گریان، تناقضات یک خاندان در حال اضمحلال است. اجرائی با گرایش نقد اجتماعی که بحران‌های پیش‌رو را تذکار می‌دهد. بازنمایی فروپاشی خانواده پس از مرگ مادر و عیان‌شدن سقوط اخلاقی خانواده. اینجا نه میراث خانواده و نه حتی کنش برادر متشرع، توان جلوگیری از فاجعه را دارد. هرچه هست فلاکت و استیصال مردمانی است که عزت و منزلتشان دیرزمانی است به‌یغما رفته است. نه گفت‌وگو، نه همفکری و نه حتی مجادلات، توان تغییر اوضاع را ندارند. یک استمرار که آدمیان را فرسوده می‌کند.
 


«زهرماری» شبیه به سنت نوشتاری اسماعیل خلج، علیرضا نادری و آن فرم اجرائی است که بهترین شیوه بازنمایی فقر و مناسبات آن را در رئالیسم تمام‌عیار می‌بیند. اغلب فقر به تخیل‌زدایی از ذهن دامن ‌زده و خشونت را شدت می‌بخشد. در نبودِ آرمان جمعی مردمان مصیبت‌زده، از مهلکه جستن‌های فردی است که اهمیت می‌یابد. «زهرماری» بر همین غیاب آرمان‌گرایی و برآمدن فردگرایی مفرط و سترون اشاره دارد. هرکس می‌خواهد گلیم خود را از آب بیرون کشد و به گوشه‌ای امن پناه ببرد.  از منظر فضاسازی و خلق اتمسفر، می‌توان «زهرماری» را با آن دبه‌های 20 لیتری که صحنه را فتح کرده‌اند، به فضایی تشبیه کرد خارج از نظارت قانون؛ فضایی که در گوشه و کنار این شهر سربرآورده‌ و مشغول تولید محصولات ممنوعه است‌. با گردش مالی هنگفتی که گاه سر از پول‌شویی و جنایت سازمان‌یافته درمی‌آورد. به‌نظر می‌آید شلوغی صحنه، نوعی از سخت‌کردن حرکت و ارتباط باشد. به‌شکل استعاری این دشوارشدن ارتباط با کثرت دبه‌ها همراه است و نشان از منفعت‌خواهی مردمان دوران ماست. تو گویی برای احیای دوستی‌ باید صحنه را از اضافات خالی و امکان تحرک و ارتباط را مهیا کرد.
 


 ضرورت رئالیسم به اجرای بازیگران تسری یافته و آن‌چنان از بازی‌های اغراق‌آمیز و همچنین مینی‌مالیستی خبری نیست. نادر فلاح در نقش برادر بزرگ و مذهبی خانواده، توانسته تناقضات شخصیت را در صیانت از خانواده و فروپاشاندن آن، به‌خوبی عیان کند. تینو صالحی با آرامش، میل به ترک خانواده و کسب منفعت تعیّن‌یافته و علی شادمان ترکیبی است از خشم، طنز و غیرت. چنان‌که هستی مهدوی میان سادگی دخترانه و رازورزی زنانه در نوسان است. «زهرماری» از آن نوع اجراهایی است که می‌تواند بار دیگر رئالیسم اجتماعی و زیباشناسی آن را احیا کند. دیر زمانی است که بازنمایی فقر، خود گرفتار فقر زیباشناسانه شده و اجراهایی چون «زهرماری» گشایشی است از برای تأمل دوباره در این باب؛ تئاتری مسئله‌محور که مناسبات اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی فرودستان جامعه را بحرانی می‌کند. «زهرماری» از یاد نمی‌برد که اجرای تئاتر، وجه انتقادی و سرگرمی را توأمان دارد و هیچ‌کدام را نباید قربانی آن یکی کرد؛ نکته‌ای فراموش‌شده در این روزهای تئاتر ما.


منبع: روزنامه شرق
نویسنده: محمدحسن خدایی