مهدي نصيري، منتقد، نمايشنامهنويس، کارگردان و مدرس تئاتر است. او دکتراي ادبيات نمايشي دارد و درحالحاضر علاوهبر اينکه رئيس کانون ملي منتقدان تئاتر ايران است، نمايشنامه مينويسد و کارگرداني ميکند. «اين قصه را با من بخوان» تازهترين نمايش اوست که اين روزها در تالار مهر حوزه هنري روي صحنه است. نمايشنامهاي که از يک داستان کوتاه در مجموعه «کتاب ويران» ابوتراب خسروي اقتباس شده است.
پایگاه خبری تئاتر: اقتباس از داستان براي تئاتر اگرچه در تئاتر ما انجام ميشود، اما چندان معمول نيست. تعداد تئاترهاي اقتباسي خيلي زياد نيستند. چرا بهجاي تأليف و آفرينش يک نمايشنامه، يک نمايشنامه اقتباسي نوشتيد؟
وقتي قرار است که براي اجرا جهاني را بيافريني، آيا حتما بايد اين جهان کاملا زاييده ذهن خودت باشد يا ميتواند متأثر از دنيايي باشد که خيلي دوستش داري و با آن ارتباط برقرار ميکني؟ قبلا هم دو نمايشنامه اقتباسي از دو رمان «رود راوي» و «اسفار کاتبان» ابوتراب خسروي نوشتهام. دليلش اين است که دنياي داستانهاي ابوتراب خسروي را دوست دارم. وقتي اين داستانها را ميخوانم، ذهن و فکر و احساسم با جادوي جهان قصه و واژهها و کلمات و ادبيات آن درگير ميشود و لذت ميبرم. با خودم ميگويم اين جهاني است که ابوتراب خسروي آن را ساخته. شايد او هم اين جهان را از جايي يا نسخهاي، خاطرهاي يا هر چيز ديگري اقتباس کرده باشد، نميدانم. من اين جهان را بيش از اندازه دوست دارم. عاشق آن فضاي آزاد و سيال و نامحدود هستم که جادوي کلمات ابوتراب خسروي به وجود ميآورد. اعتراف ميکنم که من چنين جهاني را در ذهنم ندارم، اما بهشدت عاشق آن هستم؛ پس از آن استفاده کردهام. آدمهاي ديگري را وارد اين جهان ميکنم و داستان خودم را هم در آن ميسازم. حالا من يک درام نوشتهام. اين اثر ويژگيهاي يک اثر هنري مستقل را دارد.
داستان و آدمهاي درام شما چقدر وارد جهاني که ميگوييد متعلق به ابوتراب خسروي است، شده است؟
خيلي زياد و به مرور. از زماني که تصميم به نوشتن تمرين گرفتم تا روزهاي تمرين و تا آخرين روز اجرا اين اتفاق ميافتد. ما جهان قصهاي را که ابوتراب خسروي نوشته است تبديل به يک جهان دراماتيک کردهايم. درواقع بخشهايي انتقال پيدا کرده و مؤلفههايي هم جايگزين شده است. آنجا که نياز به طرح و توطئه دراماتيک، رابطهسازي، شخصيتپردازي و ايجاد وضعيت دراماتيک بوده شخصيتي را خلق کردهام. قصه ديگري را به آن افزودهام. حالا «اين قصه را با من بخوان» درام من است. مستقل و آزاد از داستان، اما اقتباسشده از آن.
آيا ميتوان گفت که نمايشنامه اقتباسي آزاد از داستان است؟
اين يک درام اقتباسي است. نميدانم اين عبارت «اقتباس آزاد» از چه زماني و چگونه وارد ادبيات نمايشي ما شده و ترجمه چه عبارتي است، اما من آن را نميفهمم. واژهاي به نام اقتباس وجود دارد و در ارزيابي چگونگي اقتباس و شيوههاي اقتباس ميتوان انواعي براي آن قائل شد، اما معني اقتباس آزاد را نميفهمم. خيليوقتها هم ميبينم که روي بروشور يک نمايش نوشته شده: اقتباس آزاد از فلان داستان يا نمايشنامه. من معني آن را نميفهمم. فکر ميکنم اين عبارت از جايي ابداع شده تا جلوی ترس نويسنده دوم از وابستهبودن به اثر اوليه را بگيرد. در هر صورت در يک اقتباس، اثر اقتباسشده وابستگي به منبع اوليه دارد، اما نتيجه کار اين است که يک اثر تازه و جديد خلق شده.
الان ميتوان گفت درام اقتباسي شما تلفيقي از دنياي داستان ابوتراب خسروي با دنياي شماست؟
سال 89 نمايشنامه «پرسههاي زن راوي از رود تا رونيز» را با اقتباس از رمان «رود راوي» نوشتم. براي توليد آن با ابوتراب خسروي صحبت کردم که اجازه توليد را بگيرم. به من گفت اين ديگر نمايشنامه توست و ديگر داستان من نيست. من مجوزم را گرفتم و در نسخه چاپي نمايشنامه هم عبارت اقتباسشده از... را آوردم. بله، وقتي نمايشنامهاي اقتباس ميشود، اثر تازهاي خلق شده است، هرچند تحت تأثير يک اثر ديگر آفريده شده باشد. اي کاش ميتوانستم دنيايي با ادبيات ابوتراب خسروي بيافرينم، کاش قدرت و جادوي ادبيات او را داشتم؛ اما در هر صورت ميتوانم از اين جهان کمک بگيرم و بي هيچ واهمهاي سراغش بروم و جهان خودم را در آن (نه به موازات آن) خلق کنم. آنچه را ميخواهم، انتقال ميدهم يا جايگزين ميکنم و آنچه را احساس ميکنم نياز دارم، به دنيايم اضافه ميکنم. حالا ابوتراب خسروي داستاني خلق کرده با عنوان «مرثيه باد» و من نمايشنامهاي را با عنوان «اين قصه را با من بخوان» از اين داستان اقتباس کردهام. درباره تلفيق دو جهان خيلي مطمئن نميتوانم پاسخ بدهم. تجربه نوشتن اين درام براي من لذت زندگيکردن در جهاني بود که ابوتراب خسروي آن را خلق کرده است. آن برهوت عاشقانه سيال و عطر و بو و طنازيهاي زن جوان، متعلق به ابوتراب خسروي است. من در نمايشنامهام اين جهان را در گسترهاي ديگر وسعت بخشيدهام. ليلاي مرموز با آن چشمهاي سياه و لهجه غريب متعلق به من است. طرح و توطئه و مسئله و تعليق دراماتيک را من انجام دادهام.
بنابراين معتقديد که يک اثر اقتباسي ميتواند اثر مستقل باشد و درباره آن بیشتر به آفرينشگري و خلق ادبي و هنري اعتقاد داريد تا وابستگي به اثر اوليه!
مسلما همينطور است. «اين قصه را با من بخوان» درامي است که واجد ويژگيهاي خلق يک اثر تازه هنري است. نمايشنامهاي خلق شده که در آن جهاني روايت ميشود. اين نمايشنامه از يک داستان اقتباس شده که مؤلفههاي روايتي متفاوت و ابزار روايت متفاوتي دارد.
اين جهاني که از آن صحبت ميکنيد، در اجرا چقدر به وجود آمده است؟
از روز اول که گروه تمرينهايش را شروع کرد، به همه گفتم اين نمايشنامه يک متن معمولي نيست. نميتوان فقط با طراحي دکور، طراحي ميزانسن، آهنگ بيان و تعريف حرکات درست اين جهان را خلق کرد. خلق اين دنياي مرموز و جادويي نيازمند بهوجودآوردن اتمسفر و روحي است که بازيگران نهتنها با آهنگ بيان و خطکشيهاي ميزانسن و حرکت، بلکه با تکثير عواطف و احساساتشان بايد آن را به وجود بياورند. براي خلق اين فضاي عاطفي عميق و انتقال آن از صحنه به تماشاگر بايد جادوي اين جهان رؤياگونه را بازيگران هم کشف و خلق کنند؛ آنها هم بايد اين جهان را دوست داشته باشند و در آن غرق شوند که وقتي يوسف، زنش را با واژهها و کلمات ميسازد و رنگ چشمهايش را آنطورکه ميخواهد عوض ميکند و به بهترين رنگي ميرسد که دوست دارد و واقعي است، واقعا اين اتفاق باید در صحنه جان بگيرد و از خيال به واقعيت تبديل شود. قهرمان نمايش زني را که عاشق اوست، با خيال و رؤيا ميسازد و جزئيات تن او را چنان جادووار خلق ميکند که تماشاگر هم در کار اين آفرينش با او شريک ميشود. اگر اين اتفاق نيفتد، آن فضاي جادويي و آن جهان متفاوت رؤيا رنگوبو پيدا نميکند و تماشاگران را نميبيند.
فکر ميکنيد اين فضاي جادويي در صحنه خلق ميشود؟
داستان با نمايشنامه متفاوت است. آنچه در نمايشنامه پرداخته شده هم با اجرا تفاوت دارد. اين جهان لذتبخش و عاشقانه و غريب در بهترين شکلش در داستان ابوتراب خسروي نیز هست. تمام تلاشم را کردم که وارد درام هم بشود. مطمئنم در نمايشنامه هم وجود دارد، اما اجرا وابستگي زيادي به مجموعهاي از مؤلفهها دارد. در اجرا دکور، نورپردازي، موسيقي، اتمسفر و روح حاکم بر اجرا و از همه مهمتر بازيگران هستند که هم در کنار هم با يک ضربآهنگ متأثر و تأثيرگذار بر هم بايد اين جادوي رؤيا را بسازند. در اين مرحله بازيگرها هم بايد اين جهان را عاشقانه دوست بدارند تا در آن جان بگيرند و به آدمهايش جان بدهند.
فکر ميکنيد اين نمايش چقدر ميتواند در اجرا موفق باشد؟
راستش شرايط اجراي نمايش چندان که ميخواستيم برايمان فراهم نبوده است. از مرکز هنرهاي نمايشي حوزه هنري بابت حمايت از توليد اين اثر خيلي ممنونيم، اما بهجز اين واقعا تنها بودهايم. اميدوارم اجراي خوبي داشته باشيم و بتوانيم آنچه را ميخواستهايم، اجرا کنیم و اميدوارم نمايش در اجرا موفق باشد.
گزارش تصویری- نمایش «این قصه را آهسته بخوان»
https://teater.ir/news/14029