کارگردان و نویسنده شناخته شده تئاتر کشور قرار است از اول آبان ماه نمایش «باغ آلبالو» را روی صحنه برد
پایگاه خبری تئاتر: قرار است این نمایش تا 18 آبان ماه در تماشاخانه شانو روی صحنه رود. «باغ آلبالو» یکی از شاخص‌ترین متون آنتوان چخوف است که بارها در ایران توسط کارگردانان شاخص تئاتر اجرا شده است. این نمایش هر روز ساعت 20 روی صحنه می‌رود. آقای صادقی که خود متن چخوف را ترجمه کرده است در حساب اینستاگرامی خود درباره اجرای جدیدش نوشته است «چخوف نمایشنامه‌نویس بسیار بزرگ و جذابى است . او تنها نویسنده‌ای است که حتى یک شخصیت کامل و مثبت ندارد و بر این باور است که انسان هنوز و هیچگاه نیاموخته است درست زندگى کند. ژان کلود کاریر در مقدمه کتابى از پیتر بروک نقل مى‌کند که براى بروک تئاتر سه قله دارد: تراژدی‌هاى یونانى، آثار شکسپیر و نمایشنامه‌هاى چخوف. شخصاً به عنوان کارگردان از تراژدی‌هاى یونانى و آثار شکسپیر فراوان کار کرده بودم؛ ولى از چخوف نه. تا ماه‌هاى اخیر هرگز فرصتى بدست نیامده بود تا نمایشى از او را به صحنه برم . و اینک بسیار خوشحالم که «باغ آلبالو»ى چخوف را به عنوان اولین کارگردانى خود در تماشاخانه شانو به تماشا مى‌گذارم. اجرایى شاعرانه، با برداشتى نو و با گروهى بسیار پرشور و خلاق و جوان که کار کردن با آنها انگیزه کارگردانى را در من دوچندان کرد. زینت بخش یگانه کار ما دو تابلوى هنرمند نامى برادرم کاک هادى ضیاء‌الدینى است که زیبایى پوستر و بروشور نمایش باغ آلبالو یک سر از اوست.» آخرین نمایش صادقی سال گذشته با عنوان «مروارید» در ایرانشهر رقم خورده بود. ایمان اسدی، دلبر انوشی، رضا برزن، صبا بهرامی، نیما جمالی، حامد دلیریان، هانیه سعیدی، صدف صدیق زاده، سپیده طاهری، اهورا علیزاده، نگار فریدی، آرمان متین نیا، آرمان میرزایی، محمدحسین هادی بازیگران جوان این نمایش هستند. قرار است عوامل زیر نیز قطب‌الدین صادقی را در این مسیر همراهی کنند: دستیار کارگردان: کیوان اسماعیلی، دستیار دوم: ایمان اسدی، منشی صحنه: سپیده طاهری، مدیر روابط عمومی: دانیال اربابی، دستیار صحنه: هومن نخبه زعیم، طراح چهره پردازی: سارا بلبلی، طراح صحنه: فرشید حیدری، طراح لباس: نیوشا صادقان، عکاس: کیوان اسماعیلی، ساخت تیزر و فیلمبرداری: نوژان مقدس، طراح پوستر و بروشور: حسین حیدری (بر اساس دو تابلوى نقاشی استاد هادى ضیاءالدینى)، نمایشنامه «باغ آلبالو» داستان باغ آلبالویی متعلق به خانم «رانفسکایا» است که قرار می‌شود بابت بدهی‌های این خانواده اشرافی حراج شود. هیچکس هشدارهای «لوپاخین»، روستایی سابق و پولدار نوکیسه‌ی فعلی را جدی نمی‌گیرد. سقوط حتمی است. همه شخصیت‌ها از دانشجو گرفته تا مالک و معلم سرخانه و نوکر و مباشر، در جوی از غفلت و ناآگاهی بسر می‌برند؛ هرچند بر این باورند که هنوز بلد نیستند درست زندگی کنند!