پایگاه خبری تئاتر: نمایش «تن شوری»، به کارگردانی رضا ثروتی که این روزها در سالن تئاتر مستقل تهران اجرا میشود نمایشی است که با دقت و ظرافت، تصاویری از زندگی یک زوج معاصر از طبقهی متوسط (شاید رو به بالا) را با رعایت توالی زمانی به تصویر میکشد. تنها زن و مرد «تنشوری»، ماریان و یوهان (پانتهآ پناهیها و صابر ابر)، به گونهای بسیار واقعی و به همان اندازه غیرقابل پیشبینی در مواجهه با رویدادهای زندگی زناشویی، هیجانات انسانی را نمایش میدهند. شاید به دلیل گستره وسیع و واقعی همین هیجانات است که هر مخاطب در لحظاتی از نمایش بخشی از تجربیات و خاطرات خود را در شخصیتهای داستان پیدا میکند. زن و مرد «تنشوری» با بازی موفق خود برای مخاطب این فرصت را فراهم میآورند که همراه با شخصیتهای داستان عشق، دوستی، مشارکت، افتخار، وسوسه، از خود گذشتگی، خود پسندی، وفاداری، ترس، ناامنی، مطرود بودن، شکست، شجاعت، پیروزی، پشیمانی، سرگردانی، حسرت و خشم را تجربه کنند.
کشاکش حرکت شخصیتها از جایگاه عضوی از جامعه خانواده به سمت فردی تنها و پشیمان/مستقل و قوی، به مخاطب فرصت میدهد تا با آشنا پنداشتن موقعیتها همراه با کاراکتر، متحول شده و بر حسب چگونگی درک وضعیت جدید خود (تنهایی - پشیمانی/ استقلال و قدرت) با عکسالعملهای غیرمنتظره و تازه خود رویارو شوند.
نمایش دقیقا از ثابتترین و موفقترین نقطه رابطه یک زوج شروع میشود. رابطهای موفق که به واسطه آسیبپذیری (هرچند نامحسوس یا کممحسوس)، چنان غیرمنتظره فرو میریزد که فقط در یک زندگی واقعی رخ میدهد.
نقطه آسیبپذیر، چیزی بیرون از رابطه نیست: بیکاری و فقر و اعتیاد نیست، بیماری نیست، خویشان و آشنایان نیستند، زندگی حرفهای نیست؛ آسیبپذیری در رابطه است، نابرابری محسوسی است که از آغاز نمایش بین ماریان و یوهان دیده میشود. خودپسندی بارز یوهان در مقابل اصرار به انکار خود در ماریان، آنجا که خود را با عباراتی چون «همسر یوهان» و «مادر دو فرزند» معرفی میکند.
شاید یاس ماریان از حضور نابرابر «من»های او و یوهان در روزمره جا را برای پرسش درباره رابطهای خارج از ازدواج و دریغ آغوشش از یوهان باز میکند. تکرار اینگونه رفتارهای کلامی و بدنی عقیم بین زن و مرد (که جای ارتباط را گرفته)، شکافهای ریز در پیکره زناشویی را گسترش میدهد و سرخوردگی یوهان از دوری جستنهای ماریان، رابطه را به خشم و یوهان را به ترک خانه سوق میدهد. خشمی که در پایان کار با ناکامی یوهان در برقراری رابطه مجدد و رسیدن به خواستهاش، لحظه به لحظه شدیدتر شده و بازمانده نیمه جان رابطه چندین و چند ساله را در مهلکه خشونت قربانی میکند.
در تعاریف آمده که «خشم» واکنش احساسی و طبیعی ارگانیسم نسبت به شرایطی است که دچار ناکامی میشود و به صورت جسمانی و هیجانی ابراز میگردد. «ناکامی» حالتی است که با ناتوانی در دست یابی به خواسته ایجاد میشود. مورد بیاعتنایی یا بیتوجهی قرار گرفتن، مسخره یا تحقیر یا مورد ظلم واقع شدن و قرار گرفتن در معرض پرخاشگری از طرف دیگران از دلایل احساس ناکامی است. هر چه تحمل فرد در مقابل ناکامی کمتر و سرعت ناامید شدن او از حصول نتیجه بیشتر باشد برای بروز خشم مستعدتر است.
با یک نگاه روان شناسی میتوان گفت در نمایش «تنشوری»، خشم راهی است برای مواجهه کاراکتر با ناکامی یا نجات دادن یا حفظ کردن او از یک خطر. یوهان و ماریان نمایش «تنشوری» هر کدام به واسطه ویژگیهای کارکتر خود خشم خود را سرکوب میکنند، آن را با خشونت بر سر دیگری فرو میریزند، و یا به مسیر جدیدی برای سود بردن هدایتش میکنند.
یوهان با نیاز مبرم و سیری ناپذیری برای کامل بودن، تحمل کم نسبت به ناامیدی، به عنوان کسی که نیاز دارد همواره با صلابت، شجاع، قدرتمند و قوی به نظر برسد و مورد تایید قرار گیرد از رویارویی با ناکامی میهراسد و خودآگاهانه تصمیم میگیرد تا بلافاصله رفتار سرکوبکننده ماریان را متوقف کند، و در مقابل آن به شدت واکنش نشان دهد. ماریان هر چند در آغاز، ترس شدیدی از خطاکار بودن دارد و حتی با از خود گذشتگی و فداکاریهای مفرط، نوعی خشونت انفعالی را نمایش میدهد، با پذیرش موقعیت جدید و آسانگیری به خود به چارهیابی برمیخیزد.
با همین نگاه میتوان گفت، نمایش «تنشوری»، نمایش ابراز خشم است و پیدایش و شدت گرفتن آن و مسیرهای متفاوتی که در وجود مرد و زن نمایش طی میکند، با قدرت و به درستی ترسیم شده است.