آخرین ساخته رضا میرکریمی فیلمی در تکریم خانواده است، خانوادهای که حتا داس مرگ هم نباید اعضا آن را از هم جدا کند.
پایگاه خبری تئاتر: آخرین ساخته رضا میرکریمی فیلمی در تکریم خانواده است، خانوادهای که حتا داس مرگ هم نباید اعضا آن را از هم جدا کند.
«قصر شیرین» فیلمی جادهای است که مسافرانش در ایستگاههای متفاوتی سوار و پیاده میشوند و در هرکدام از این ایستگاههاست که تماشاگر با بخشی از گذشته کاراکتر اصلی آشنا میشود.
در فیلمهای جادهای نمادگرایی سرحدات، بر مردانگی و تصور خاصی از هویت ملی استوار است که بر محوریت فردیت و پرخاشگری میچرخد. در اینگونه فیلمها مفروضاتی جنسیتمند پیرنگ اصلی فیلم را شکل میدهد. آثار جادهای با امید به تغییر در هویت قهرمان به پایان میرسند و با کمی تیزبینی میتوان دید که «قصر شیرین» از تمامی این قواعد برخوردار است.
جلال، قهرمان فیلم (با بازی حامد بهداد) خود را در شرایطی مییابد که تصمیمگیری برای آینده فرزندانش به راحتی گذشته نیست و مجبور میشود به مسئولیتی تن دهد که سالها از آن گریخته است. جلال از همه چیز بریده است و دیگر نمیخواهد چشمش به وصلهپینههایی بیفتد که او را به گذشته و زندگی سابقش با همسر متوفای خود پیوند میدهد؛ وصلهپینههایی به نام فرزند.
طلاق و تاثیر آن بر رابطه والدین و فرزندان موضوعی بینالمللی برای ساخت فیلم است و از منظرهای بیشماری میتوان به آن پرداخت. چالشهای رابطه والدین با فرزندان پس از طلاق یا فوت یکی از والدها همواره دستمایه ساخت فیلم برای سینماگرانی بوده که دغدغه اجتماعی داشتهاند. از معروفترین فیلمها در این زمینه هم «کریمر علیه کریمر» ساخته رابرت بنتون محصول 1979 ایالات متحده امریکاست.
جلال در «قصر شیرین» وضعیتی کمابیش مشابه «تد کریمر» دارد، او در موقعیتی مجبور به پذیرش مسئولیت فرزندانش میشود که آنها به شدت با وضعیت معیشتی مادر خود خو گرفتهاند و جلال در این میان چیزی برای عرضه ندارد و شیرین(همسرش) سالها از او جلوتر است. اما جلال بر خلاف «تد» هیچ علاقهای به بردن این مسابقه ندارد و در پی راهی است که از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند.
اما تفاوت اصلی این فیلم با مواردی مشابه «کریمر علیه کریمر» در ژانر آن است. جاده در «قصر شیرین» به مثابه مسیر تحول جلال است. تحولی که میرکریمی هوشمندانه رقم زده، تحولی تدریجی و منطقی. فیلمنامه میرکریمی به لحاظ قواعد درام کامل است، ساختاری کلاسیک و سرشار از کاشتهای دراماتیک. میرکریمی نقاط عطف فیلمنامه خود را به درستی و ریاضیوار چیده تا به موقع بتواند به تماشاگرش ضربه نهایی خود را وارد کند.
از سویی دیگر، «قصر شیرین» فیلمی به شدت دیالوگمحور است و اطلاعات ضروری از همین طریق به مخاطب داده میشود. تماشاگر در این اثر با پدری روبهرو است در آستانه فروپاشی، پدری که در نهایت دست یاری فرزندانش او را از ورطه سقوط نجات میدهد.
چالشی که جلال با آن در «قصر شیرین» مواجه میشود، جدایی و دلکندن است. کندنی که زخمهای کاری به جای گذاشته، زخمهایی که در حال روایی فیلم سر بازکردهاند. میرکریمی برای بیان این مفهوم با فروش قلب مادر متوفا از سوی جلال به خوبی توانسته مضمون دل کندن را در زیرمتن بیان کند.
تغییر مسیر پرسوناژ اصلی در فیلمهای جادهای حرف اول را میزند و به نوعی ضربه و هدف نهایی فیلم است و میرکریمی با رعایت قواعد این ژانر توانسته با تغییر فضا و لوکیشن و استفاده به جا از شخصیتهای فرعی به تحول قهرمان فیلمش عینیت ببخشد.
راه دیگر آزمودن ساختمان فیلمهای جادهای آزمودن چگونگی حضور زنان در اینگونه فیلمهاست. از زنان تکراری وراج تا زنان امروزی و مستقل شهری که در هر دو صورت دچار محدودیتهایی مردمحورند.
وقتی جلال در «قصر شیرین» برای گریز از زنانگی دست به دامن جاده میشود، به نوعی همان خشونت ویژه این نوع فیلمها که از المانهای ضروری فیلمهای جادهای است را به سوی خود میکشاند. در فیلمهای جادهای بسیاری علیرغم آنچه تصور میشود به مانند «تلما و لوئیز» ساخته ریدلی اسکات، زنان شخصیتهای اصلی بودهاند و «قصر شیرین» با توجه به دغدغه قهرمان مرد فیلم به این لحاظ هم از دایره قواعد این ژانر تخطی نکرده است.
در «قصر شیرین» مسائلی که برای فرهنگ یک جامعه ورای ملیت آن مهم است مانند ازدواج، خانواده، کاربردهای خشونت و رویای صعود به طبقات بالاتر بهم ریخته میشود و تناقضهای انفجاری عشق به خانواده و تحرک و میل به ترک آن در نقاط عطف فیلم پیش چشم تماشاگر به تصویر کشیده میشود.
آخرین ساخته رضا میرکریمی ژانری کمتر دیده شده را به تماشاگر هدیه میدهد. ژانری که میتوان از پتانسیل آن برای بیان بخش عظیمی از معضلات جامعه در حوزه خانواده بهره برد.
https://teater.ir/news/17743