پایگاه خبری تئاتر:داستاني برگرفته از افسانههاي مردم جنوب پيرامون عشق آدمي و پريزاد به همراه كشف و شهودي در هزارتوي جزيره اسرار آميز هرمز، اساس فيلم «جنبل»را دربرميگيرد. فيلمي كاملا خيالي با فضاي بصري منحصر به فرد. «جنبل» قصه مردي به نام «موسي» است كه با افسون يكي از پريان دريا به نام «دخت ديريا» وارد دنياي موجودات خيالي ميشود.
همين چند نكته درباره فيلم «جنبل» كافي است كه بدانيم با مستند داستاني عجيب و غريب به لحاظ تجربي روبه رو خواهيم بود. فيلمي برآمده از مطالعه، تحقيق و پژوهش كه در هم تنيدن هنرهايي نظير ويديو آرت و پرفورمنس آرت از ويژگيهاي اصلي آن به شمار ميرود و سازندگان آن معتقدند از تجربه تئاتر كارگاهي در اين فيلم بهره بردند.
از آنجاييكه اساس فيلم جنبل مستند است مخاطب از همان ابتدا وارد فضاي واقعي، طبيعي و مستندگونه ميشود اما درادامه نوعي پيچيدگي روايي وحركت روي مرز خيال و واقعيت گريبان فيلم را ميگيرد كه به تجربهگرايي ختم ميشود. براي توضيح بيشتر درباره اين فيلم گفتوگويي با هادي كمالي مقدم و همسرش مينا بزرگمهر - سازندگان آن - انجام داديم كه پيش روي شماست.
تماشاي فيلم «جنبل» با زوايا و ابعاد گوناگون، همينطور موضوع و مضمون بهشدت خاص و ماورايي آنكه تلفيقي از چند هنر (پرفورمنس آرت، سينما، قصه و تئاتر) است در وهله اول اين پرسش را در ذهن به وجود ميآورد كه ارتباط سازندگان به فيلمهاي با نگاه خاص چگونه است؟ آيا خودشان از تماشاي چنين فيلمهايي لذت ميبرند؟
مينا بزرگمهر: به نكته خوبي اشاره كرديد، براي من و همسرم آقاي كمالي مقدم اين نوع سينما هميشه جالب است و معمولا فيلمهايي ازايندست را دنبال ميكنيم. ازآنجاييكه هنر و اساسا هر مديوم هنري يك نوع زبان است و از ميان آنها سينما يكي از كاملترين زبانهاي هنري بهحساب ميآيد براي ما جالب است كه چطور هر كارگردان مولفي با بهرهگيري از اين مديوم، دنياي خاص خودش را ميسازد و زبان جديدي ابداع ميكند. علاوه بر اين ما به اقتضاي كارمان كه در يك فضاي بينا رشتهاي قرار دارد يعني سينما، شعر، پرفورمنس آرت، ويدئو پرفورمنس و تئاتر، از مجموعه اين هنرها بهره ميبريم. ازآنجاييكه كار محيطي و شهري ميكنيم پس با فضا تعامل داريم و اين فضاي بينا رشتهاي يعني فضاي تجربي، اختراع كردن زبان است هر بار.
هادي كماليمقدم: وقتي ما از كلمه هنر حرف ميزنيم وارد بحث خلاقيت از منظر تازهاي ميشويم. قطعا ما هم علاقهمند به فيلمهاي تجربي هستيم، فيلمهايي كه عنصر خلاقيت و مولف بودن را موردتوجه قرار ميدهند و با ديدن هر بار آن فيلمها با جهانبيني تازه و جهان تازه روبهرو ميشويم. طبعا علاقهمان اين است كه در همين مسير حركت كنيم و اين مسير را ادامه دهيم و در فيلمهايمان تجربههاي تازه را دنبال كنيم. اينجا بگويم كه در همه كارهايمان تئاتر، پرفورمنس آرت و سينما دنبال پيدا كردن نقطه نگاههاي تازه در اين دنيا هستيم.
به نظر ميآيد اين نكاتي كه برشمرديد براي ساخت يك فيلم هم چالش به وجود بياورد و هم جذابيت داشته باشد؟
كمالي مقدم: قطعا همينطور است. چالش و جذابيت توامان باهم را دارد و باعث ميشود ما همواره به دنبال اين نوع سينما برويم. از طرفي هم ميدانيم كه آبشخور تمام سينماي دنيا از سينماي هنري و تجربي است. حتي سينماي بدنه وعميقا تجاري هم آبشخورشان تقليد از اتفاقات تازه هنري است با اين فرق كه آنها آنقدر اين نگاه تازه را در فيلمهايشان استفاده ميكنند كه تبديل به كليشه و تكرار ميشود.
عامدانه تصميم به ساخت چنين فيلمي گرفتيد؟
بزرگمهر: خير. براساس يك برنامه از پيش تعيين شده نبوده. من معتقدم هر پروژهاي براي خودش نوعي كشف و شهود است. در وهله اول براي ما ساخت اين فيلم از يك ماجرا، سوال و جستوجو شكل گرفت. خواستيم به سرزميني سفر كنيم و به سراغ شخصيتي همچون موسي برويم. سفر به اقليمي كه آن را ميشناختيم و با ذهنيت مردمان و طبيعت آنجا آشنا بوديم. قرار بود با اين سه عنصر اصلي يعني طبيعت، خيال جمعي زاييده باورهاي مردم منطقه و همچنين موسي كه شخصيت و خط اصلي ماجرا را شكل ميداد داستاني بسازيم، مثل در هم تنيدن يك بافتني. ساخت اين فيلم از ابتدا همچون يك كشف و شهود بود و در ادامه تلاش كرديم تا شيوه بيان آن را هم كشف و اختراع كنيم.
كمالي مقدم: ازآنجاييكه سوژه فيلم ما مستند بود از همان ابتدا وارد فضاي واقعي، طبيعي و مستندگونه شديم. موقعيت مستند با بداهه و تازگياي همراه است كه از قبل نميتواني براي ساخت لحظهها پيشبيني و برنامهريزي داشته باشي، بلكه وارد اتفاق بداهه ميشوي، با آن همراه ميشوي و دريافتهايت را از آن ثبت ميكني. درواقع نوعي بده بستان شكل ميگيرد كه به تجربهگرايي، تازگي و عنصر خلاقه نياز دارد.
بزرگمهر: شيوه كار ما در اين فيلم از طريق تجربهمان از تئاتر كارگاهي شكل ميگيرد. در تئاتر تجربي ما موقعيتها را به وجود ميآوريم، آكتورها دورهم جمع ميشوند خط داستاني و فكري مشخص است، محتوا را ميپرورانيم و در مرحله آخر با يك بداههپردازي و دراماتورژي مختص اين نوع كار، عناصر را در هم ميتنيم. ازآنجاييكه كار ما ساختار تجربي داشت چارهاي بهجز تجربه كردن هم نداشتيم. از سوي ديگر ما در اين فيلم وارد مبحث آيينها ميشويم؛ آيينهايي كه منجر به تحول دروني، استحاله و درمان ميشود. لازم بود هم ما به عنوان سازندگان فيلم اين مراحل را تجربه كنيم و هم مخاطبي كه با اين اثر مواجه ميشود. بهجاي اينكه صرفا اطلاعات بدهيم و آرشيوها را پركنيم، تلاش كرديم مخاطب از درون كار را تجربه كند و در موقعيت قرار بگيرد.
كمالي مقدم: بهعبارتديگر با كليشهها و چارچوبهاي سينما نميتوان سراغ اين فيلم رفت، بلكه نياز به همراه شدن با زبان آيينها و شيوههاي درمانگري دارد.
تجربههاي ديگري هم به اين شكل داشتيد؟
كمالي مقدم: تمام كارهايي كه ما پيش از اين كردهايم، از فيلم كوتاه گرفته تا ديگر مديومها در همين فضا خلاصه ميشود. جملگي تجربي هستند. ما سعي ميكنيم مسير موقعيتي كه به سراغش ميرويم را كشف و زباني منحصر به آن سوژه خلق كنيم.
فيلم «جنبل» فيلمي برآمده از مطالعه، تحقيق و پژوهش است. ميخواهم بدانم اين دريافتهاي شما چقدر بر اساس واقعيات و گفتوگو با ساكنان آن منطقه است و چقدر به مطالعه وابسته بوده است؟
كماليمقدم: بخشي از تحقيقات ما ناشي از مطالعه و پژوهش در منابع مربوط بوده، برخي برخاسته از تحقيقات ميداني كه در نتيجه منجر به شكل گرفتن تخيلات و ذهنيات شخصي ما و روايت افسانهايست كه حاصل تهنشين شدن دانستههاي قبلي در مواجهه با آن اقليم بود.
پس لحظاتي از فيلم هم بوده كه مطابق با دلخواه شما و وابسته به ذهنيات شما باشد. اين سوال را از اين جهت پرسيدم كه بروز چنين وقايعي در خطه هرمزگان براي مردم قابلباور و تماشاي چنين قصه خيالي براي آن اقليم قابلدرك است. برخلاف شهرهاي ديگر كشور كه موضوع فيلم را ممكن است برنتابند.
بزرگمهر: دقيقا با شما موافقم. در اين اقليم خيال نوعي از بودن است. ريشه اين فيلم از واقعيات و روايات مردم و برگرفته از باورها و آدابورسوم ساكنان آن منطقه و آن اقليم است. گفتوگوهايي كه با مردم انجامشده، شخصيت موسي، پاچكها و باور به دريا دادن رخت مرده همه بر اساس واقعيات است اما از يكجايي تصميم گرفتيم به آنها تخيلات و ذهنيات خودمان را هم اضافه كنيم. از جايي كه وارد تابلوهاي موسي ميشويم مخاطب باشخصيتهاي خيالي همچون خن، دخت ديريا و... مواجه ميشود كه زاييده تخيلات ماست. ما تلاش كرديم بر اساس باورهاي مردم و اتمسفرمنطقه قصهاي را بسازيم كه بازسازي باورهاي آن اقليم نيست و درواقع نوعي برداشت ادبي و دراماتورژي مجموعهاي از آن عناصر است.
نكته مهم عنصر خيال كه در فيلم شما به كار گرفتهشده است از مهمترين اركان سينماست كه تقريبا در ميان فيلمهاي سينماي ايران كمتر ديده ميشود.
كماليمقدم: اين فيلم روي مرز خيال و واقعيت شكل ميگيرد؛ مرز ميان خشكي و دريا، بر لبه آب. همانطور كه تصوير آغازين از ميان كفهاي دريا بيرون ميآيد، روايت افسانه «جنبل» شكل ميگيرد. در اين فيلم همواره يك نگاه ديالكتيكي جريان دارد، ميان جزيره و دريا، مرگ وزندگي، آدميزاد و پريزاد واقعيت و خيال، فراموشي و به خاطر سپردن. همانطور كه در دقايق آغازين فيلم هم گفته ميشود «آهن و سيمان كه آمد، اهل خيال هم قهر كردن و رفتن ته آب، رخت مردهها هم لب ساحل رها شد». انسان امروزي را با آمدن زندگي ماشيني و مدرن از وجه خيالانگيزش دور و دورتر ميشود و چهبسا اين عنصر را در زندگي از دست ميدهد. آن تكه لباس مدفون ميان آشغالهاي دريا، در حقيقت نماد همان باورها و خيالهاست كه رفتهرفته به دست فراموشي سپرده شدند، رابطي ميان اهل خيال و اهالي جزيره. شخصيت اصلي فيلم تلاش ميكند اين عدم تعادل را به مخاطب يادآوري كند.
درواقع مسالهاش خيال است.
و كمرنگ شدن خيال در انسان. ازآنجاييكه از سينما به فانوس خيال ياد ميشود اين فيلم تلاش دارد اداي ديني باشد به همين فانوس خيال.
بزرگمهر: «جنبل» مثل آييني است كه خيالها را زنده ميكند و اين زنده كردن هم با ثبت كردن در جزيره و بها دادن اين عنصر شكل ميگيرد و هم اين قضيه در سالنهاي سينما منعكس ميشود براي انسان مدرن شهري كه از رويا فاصله گرفته است. او با ديدن اين فيلم روي پردهدر يك ساعت با اين دنيا ارتباط برقرار ميكند و خيالش تحريك شود.
فضاي خيالي هم كه در قصه بيان ميشود اما مخاطب آن را نميبيند براي اين است كه اين موقعيت را در ذهن مجسم كند.
بزرگمهر: دقيقا همينطور است. اصولا اسطورهها و افسانهها در رابطه انسان با طبيعت ناشناخته پيرامونش شكل ميگيرد. يكجور عكسالعمل طبيعي انسان در مقابل ناشناختههايي كه نميتوانسته توضيح دهد. اين رابطه با طبيعت و قصهپردازي را انسان مدرن ازدستداده. كاري كه ما در جنبل كرديم تقليد از رفتار انسان بدوي بود. ما سعي كرديم كهنالگوهاي خودمان را پيدا كنيم. بيش از آنكه اسطورهها را ثبت و يا تحليل كنيم اسطورهسازي كنيم. در حقيقت ما در اين فيلم ذهن فضا را به تصوير كشيديم.
كماليمقدم: فيلم «جنبل» رفتوآمد بين خيال و واقعيت است و كاري كه ما در اين فيلم انجام داديم نشان دادن اين جهان است.
اساسا به كار بردن كلمه جن با ترس همراه است. موافقيد بعضي صحنهها و سكانسهاي مربوط به پرفورمنس آرت يا ويدئو آرت با القاي ترس در مخاطب همراه ميشود؟
بزرگمهر: بسته به برداشت مخاطب دارد. موافقم كه فضاي وهمآلودي ساختيم و تلاشمان اين بود كه قصهاي پر تعليق براي مخاطب روايت كنيم، اما نميخواستيم فيلم ترسناك بسازيم. البته ممكن است در بخشهايي ترس را القا كند.
كمالي مقدم: وقتي از جهان ناشناخته حرف ميزنيم، وقتي از تاريكي و سياهي حرف ميزنيم، آنهم در فضاي سينمايي، قطعا ترس هم به همراه خواهد داشت.
رنگ و قاببندي هم در اين فيلم دوچندان به چشم ميآيد كه البته اين مساله باعث نشده فيلم صرفا نگاه توريستي داشته باشد و خيال و خيالپروري است كه ركن اصلي فيلم بهحساب ميآيد.
بزرگمهر: جزيره هرمز جزيره منحصربهفردي است. دوربين را هركجاي آن قرار دهي با اتفاق ويژهاي روبهروي ميشوي. معتقدم هر قاب اين فيلم براي خود روايتگر يك قصه بود؛ اما همانگونه كه اشاره كرديد ما هم نميخواستيم يك آلبوم جذاب و يك اتفاق توريستي بسازيم. ما سعي كرديم تا فرم هر قاب برخاسته از محتوا و معناي خاص خودش باشد.
كماليمقدم: آنچه اهميت زيادي دارد رفت و آمد و زماني بود كه ما براي ساخت اين فيلم صرف كرديم. سعي كرديم در موضوع عميق شويم و به كنه ماجرا رويم. برخلاف تعداد زيادي از فيلمهايي كه تاكنون در جزيره ساختهشده، فيلمهايي كه صرفا براي چند مدت نمايش داده شدند و بعد از ذهنها فراموش شدند.
من فكر ميكنم مخاطب فيلم «جنبل» بهشدت مال مخاطب خاص باشد. وقتي با مردم ارتباط برقرار ميكرديد راجع به فيلم چه نظري داشتند؟
كمالي مقدم: با شما موافق نيستم. اتفاقا مخاطب اين فيلم هر آدمي ميتواند باشد. وقتي فيلم جنبل قرار بود اكران شود براي خود ما هم سوال بود كه مخاطب اين فيلم كيست؟ اما حين اكران متوجه شديم كه اتفاقا مردم عادي هم بسيار با اين فيلم ارتباط برقرار كردند. درحاليكه مخاطبان خاص سينما درگير تعريف فيلم در قالبهاي از پيش تعيينشده براي سينماي مستند هستند، مخاطب جنبل از هر مديوم و فضايي به تماشاي آن نشسته و جذب آن شده. از آنجاييكه زبان فيلم تازه است لازمهاش اين است كه از كليشهها فاصله بگيري و با ابزار يك اثر تجربي آن را محك بزني.
بزرگمهر: البته در طول اكران فيلم، مخاطبان خاص هم با آن ارتباط برقرار كردند. درهرحال ما با اثري روبهرو هستيم كه از سويي يك قصهگويي هزارو يكشبي دارد، از سويي ديگر جاذبههاي بصري سرزميني شگفتانگيز را به تصوير ميكشد. اين نكات در كنار هم براي مخاطبان عام جذاب است، اما مشكل از آنجايي ناشي ميشود كه متخصصين سينما فكر ميكنند سليقه مخاطبان عام را ميتوانند تعريف يا تربيت كنند. انگار بر اساس يك متر و معيار خاص مخاطبان از فيلمي استقبال ميكنند؛ و بايد بگويم كه بيشترين بازخوردي كه اين روزها داشتيم رضايت بينندهها از مواجهه با فضايي بود كه از سينماي مرسوم فاصله ميگرفت و ابراز كسالتشان از سوژهها و مسائل تكراري روز بود.
چطور؟
بزرگمهر: وقتي با مديران سينمايي و مديران گروه هنر و تجربه صحبت ميكرديم آنها معتقد بودند كه اين فيلم مخاطب ندارد. به همين علت دو سال براي گرفتن نوبت اكران طول كشيد.
كمالي مقدم: ولي فيلم اكران شد و با مخاطبان زيادي هم همراه شد؛ و مردم واقعا آن را دوست داشتند البته در اين ميان مخاطباني هم بودند كه با فيلم ارتباط برقرار نكردند و بيشك انتقاداتي هم مطرح شد كه قابل تامل بودند.
در مصاحبهاي اشاره كرديد هفت سال براي ساختهشدن اين فيلم زمان صرف كرديد. چرا؟ نگران عدم توازن پلانها نبوديد؟
كمالي مقدم: فيلم در همان پنج ماه اوليه فيلمبرداري شد ولي مراحل تدوين و پست پروداكشن آن چند سال طول كشيد. براي من اين فيلم مثل يك كلاژ بود كه بايد گاهي از آن دور و دوباره به آن نزديك ميشديم تا قطعههايش را كموزياد و اشكالاتش را برطرف كنيم. لازمه پخته شدن چنين فيلمي بهصرف چنين زماني هم نياز داشت. البته ناگفته نماند كه طي اين چند سال پروژههاي موازي ديگري هم داشتيم كه بايد همزمان به ثمر ميرسانديم.
بزرگمهر: درواقع تدوين فيلم پنج سال طول كشيد اما مساله پست پروداكشن و بودجه فيلم هم براي ما از اهميت زيادي برخوردار بود، چون فيلم با بودجه اندك ساختهشده بود. وقتي تدوين تمام شد فيلم را به آقاي مصفا نشان داديم و خوشبختانه ايشان فيلم «جنبل» را دوست داشتند و براي هرگونه همكاري ابراز تمايل كردند. بعدازاين مذاكره ما بودجهاي در اختيار گرفتيم و دفتر آقاي مصفا هرگونه امكاناتي براي پست پروداكشن در اختيار ما گذاشت طي شدن اين مرحله يكي دو سالي طول كشيد. بهار 96 بود كه جنبل در جشنواره كپنهاك نمايش داده شد و مراحل پخش آن كليد خورد.
آن چيزي كه مهم است اينكه شما در ساختههاي بعدي خود هم نظير چنين فيلمهايي را خواهيد ساخت؟
كمالي مقدم: قطعا به لحاظ تجربي سعي ميكنيم فيلمي بسازيم كه نگاه نو و جديد در آن لحاظ شود اما به لحاظ فرمي بستگي به موقعيت و سوژه فيلم دارد.
بزرگمهر: معتقدم هر سوژه كه سراغش ميرويم فرم مختص به خود را دارد و روايت هر دنيايي با زبان خاص خودش است. ما در هر فعاليتي كه داريم تلاش ميكنيم به آن دنياي خاص نزديك بشويم.
كمالي مقدم: فيلم تجربي ساختن كار آساني نيست. فيلم تجربي كه نگاه حرفهاي داشته باشد با موانع زيادي همراه است. ما از اين موانع عبور كرديم تا به خواسته و خيالمان برسيم. مسلما بايد از نگاههاي تازه و نو حمايت شود تا سينماي مستقل به حيات خود ادامه دهد. حمايت سينماي هنر و تجربه از فيلمهاي تجربي و نوگرا بسيار ارزشمند است اما لازم است مسوولان سينمايي كشور ترس و نگراني را كنار بگذارند و با حمايت جدي از موج نوي سينماي تجربي راه را براي ايجاد تحول اساسي در سينماي كليشه زده و تكراري كشور باز كنند.