پایگاه خبری تئاتر:محسن امیریوسفی در ابتدای نشست که بلافاصله پس از پایان نمایش فیلم آغاز شد تاکید کرد که بهتر است خاطرات تلخی که در طول شش سال توقیف فیلم داشته برای خودش بماند و درباره آنها حرفی نزند و از خاطرات خوب اکران این فیلم بگوید اما اکثر سوالات حاضران در نهایت به نوعی به سالهای توقیف «آشغالهای دوست داشتنی» برمیگشت.
او در همان ابتدا در پاسخ به سوالی درباره کاراکتر مسعود که یک چریک چپگرا بود و شهاب حسینی نقش او را ایفا میکرد گفت: اولین مدیرانی که فیلم را در سال ۹۳ دیدند با این کاراکتر مشکل داشند. هیچ وقت یادم نمیرود مدیری که دستش میلرزید و میپرسید که چرا شهاب حسینی این نقش را بازی کرده.
امیریوسفی در ادامه گفت: اینکه کاراکتری در سینمای ایران باشد که تفکر چپ را نشان بدهد و دور از کلیشههای مرسوم سینما باشد، یعنی با همان سبیل همیشگی و با همان پایانی که یا معدوم میشوند یا رستگار، نباشد، تلاش ما در ساخت این کاراکتر بود و اگر مفهوم درنیامده شاید مشکل از من کارگردان باشد.
سوال بعدی که یکی از حاضران از کارگردان فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» پرسید درباره سکانس پایانی و نبودن کاراکتر منصور در قاب بود. او در پاسخ به این سوال با بیان اینکه این سکانس و نبودن منصور در قاب تعبیرها و تفسیرهای جذابی داشته، گفت: همین سوال که شما با ملایمت از من پرسیدید، گروهی از مخالفین فیلم طور دیگری میپرسیدند و این سوال جذابی بود که اصلا باید برایش «آشغالهای دوستداشتنی۲» ساخته شود.
محسن امیریوسفی شکلگیری ایده اولیه فیلمش را به ۲۵خرداد ۸۸ ربط داد و گفت: در آن روز همه تیپهای ایرانی با همه عقاید آمده بودند و این رنگآمیزی برای من جالب بود.
کارگردان «آشغالهای دوستداشتنی» در ادامه درباره سختی کار بازیگرهای فیلمش اینطور توضیح داد: سختی کار بازیگرها این بود که ۵بازیکر اصلی فیلم در تمام فیلم همدیگر را نمی دیدند و حس گرفتن قطعا سخت بوده در بعضی موارد بازیگرها حتی نمیدانستند بازیگر روبهرویشان چه کسی است.
امیریوسفی در ادامه فیلمش را اینطور توصیف کرد: «آشغالهای دوستداشتنی» فیلمی سیاسی نیست، درباره سیاست است و فقط خاطره تعریف میکند و نظر خاصی هم ندارد. و در ادامه گفت: نکته جذاب فیلم این بود که مخالفین و موافقین حتی در زمانی که اسم فیلم را نمیآوردند وقتی فیلم تمام میشد انگار راحت روی صندلی بودند و با فیلم همذاتپنداری میکردند.
کارگردان «آشغالهای دوستداشتنی» در ادامه در پاسخ به سوالی درباره حذفیات فیلم گفت: داستانی است پر آب چشم! و سپس گفت: صحنهها و دیالوگهای حذف شده داشتیم اما قصد من این بود که در نهایت همین نسخه آخرین نسخهای باشد که مقاومت میکنم تا اکران شود که خوشبختانه اکران شد.
محسن امیریوسفی در ادامه گفت: ما آنقدر نگران تجزیه جغرافیایی بودیم که فراموش کردیم دچار تجزیه فرهنگی شدیم و باید برایش راهحلی پیدا کنیم. من فکر میکنم سینما یک راهحل است برای این مساله خاص. کارگردان «خواب تلخ» و «آتشکار» سپس گفت: ما مثل همان تمثیل مولانا هستیم فیل و تاریکی و برداشت ما از فیل. باید به سمت گفتوگویی برویم که بدانیم قسمتی از حقیقت پیش هر کدام از ما است. فراتر از هر کار ایدئولوژیکی این است که باید یک نفر یک چراغ روشن کند و فکر نکنید بعد از روشن شدن آن چراغ کار ما راحت خواهد بود. بعضیها حاضر نمیشوند بپذیرند اشتباه کردند و احتمالا مشکلاتی به وجود خواهد آمد.
پس از آن یکی از شرکتکنندگان سوال جالبی از کارگردان «آشغالهای دوستداشتنی» پرسید. اینکه چرا بعد از ۶سال به یکباره سال گذشته این فیلم رفع توقیف شد، آن هم درست در ۴۰سالگی انقلاب. مقطعی که یکی از حضار دربارهاش گفت: «برهه حساس کنونی». محسن امیریوسفی در پاسخ گفت: من عاشق لحظهای هستم که زنده باشم و ببینم که مدیری بگوید مقطع غیرحساس کنونی! و بعد با بیان اینکه اکران فیلم در ۴۰سالگی انقلاب را به فال نیک میگیرم، توضیح داد: دو سال اول فیلم ما فتنه بود؛ دو سال دوم شد فیلمی درباره منافقین و دو سال سوم کسی نمیدانست مشکل فیلم چه هست فقط میگفتند حلش میکنیم!
او سپس به تمام سالهایی که سه فیلمش روی هم رفته توقیف بودهاند اشاره کرد و درباره توقیف فیلم «خواب تلخ» گفت: درباره این فیلم که خیلی جالب بود؛ اصلا نمیگفتند چرا، فقط میگفتند خودت میدانی چه فیلمی ساختی!
امیریوسفی سپس گفت: این ماجرا که در ذهن خودمان فکر میکنیم فیلمی نباید ساخته شود یا مثلا زمان اکرانش اشتباه است، محافظهکاری کلیت سینمای ایران است. اگر این فیلم بیست سال پیش ساخته شده بود اتفاقات بهتری برای سینمای ما میافتاد.
در پایان این نشست کارگردان «آشغالهای دوستداشتنی» خاطرهای درباره حواشی این فیلم نقل کرد. او گفت: ما امسال یک دروغ ۱۳ داشتیم که حوزه هنری میخواهد فیلم را اکران کند و تلویزیون هم میخواهد تیزرهایش را پخش کند و البته در پایان خبر هم سیزده به در را به علاقمندان دروغ سیزده تبریک گفته بودیم. جریانی راه افتاد از تبریکاتی که از دوستان به من میرسید برای اینکه این محدودیت هم رفع شده. تقریبا هیچ کس متوجه دروغ سیزده بودن آن نشده بود.