او شاید یکی از منفعل‌ترین ماموران امنیتی که در فیلم‌های ایرانی به تصویر کشیده باشد را ایفا کرده باشد. ماموری که در بهترین وضعیت برای نابود کردن یک تروریست قرار دارد اما به یک دلیل انسانی او را نمی ‌زند.
پایگاه خبری تئاتر: «در تمام طول فیلم قدرت از نیروهای امنیتی ایران نمی‌بینیم و برعکس انفعال می‌بینیم. این توجیه احمقانه است که نیروی امنیتی نشانه می‌گیرد و ریگی را نمی‌زند چون بچه‌ای در بغل دارد.» اینها بخشی از حرف‌های مسعود فراستی در برنامه «هفت» جمعه‌شب است. اما آیا نیروی امنیتی «شبی که ماه کامل شد» منفعل است؟ بانیپال شومون بازیگر این کاراکتر می‌گوید گاهی از اینکه در تمام فیلم مثل سایه حضور دارد و نمی‌تواند کاری از پیش ببرد حرصش می‌گیرد، اما در صحنه‌ای که او می‌توانست عبدالمالک را بزند و نزد، نگاهش کاملا انسانی بود. گفت‌وگو با بانیپال شومون درباره این فیلم و فیلم‌های دیگری که در جشنواره سال گذشته داشت را در ادامه بخوانید.

نقشی که در «شبی که ماه کامل شد» بازی می‌کنید یک مقدار منفعل به نظر می‌رسد. همین نقش از ابتدا به شما پیشنهاد شده بود؟

بله همین نقش پیشنهاد شد این نقش نگاهی انسانی به ماجرا دارد و اصلا فیلم تفاوت همین نگاه انسانی و غیر انسانی است و همین نگاه انسانی این شخصیت مرا جذب خود کرد.

این آشنایی از قبل با خانم آبیار وجود داشت یا اینکه «شهرزاد» موثر بود؟

خانم آبیار «تنگه ابوقریب» را در جشنواره سال قبل از من دیده بود و از آنجا بود که خواستند با من برای این پروژه تماس بگیرند.

وقتی فیلمنامه را خواندید نقش برای شما جذاب بود؟

بله. خانم آبیار بیشتر می‌خواست روی قصه فائزه متمرکز شود و بعد که فیلم را دیدم، دیدم که اتفاقا درست هم بود که ما حضور این آدم را تا انتهای فیلم مثل یک سایه احساس می‌کنیم؛ آنقدر که خودم گاهی حرصم می‌گرفت.

در آن سکانس فکر نکردی کاش می‌توانستی بزنی؟

واقعا خیلی به این موضوع فکر کردم و اینکه باید می‌زدمش؛ اما عرض کردم تفاوت در همین نگاه انسانی و غیرانسانی است یکی می‌کشد و دیگری برای اینکه کودک در آغوش فرد است نمی‌کشد. همیشه سعی در گوشزد دارد، بیشتر به فکر پیشگیری هست تا اقدام تلافی جویانه. اما خودم بعضی اوقات فکر می‌کردم چرا این‌گونه عمل می‌کند و وقتی به شخصیت فکر می‌کردم پی به درست بودن اقدامش می‌بردم مثلا سکانس بیمارستان مدام به این فکر کردم که باید فائزه را توی گونی هم شده می‌بردم ولی خب، خانم آبیار گفت اگر مادر باشی می‌مانی و نمی‌روی. آنجا بود که گفتم درست می‌گوید.

آیا این آدم در قصه واقعی فائزه و حمید وجود خارجی دارد؟

بله.

شما از او برای نقشتان کمک گرفتید؟

خیر. من با ایشان صحبت نکردم. راهنمایی‌های خانم آبیار برای فهمیدن این شخصیت آنقدر کافی بود که نیازی به صحبت با آن فرد نبود.

کاراکتر شما خودش تصمیم گرفت در آن سکانس عبدالمالک را نزند یا مثلا از طریق گوشی یا بی‌سیم دستوری به او رسید؟

کاملا نگاهش انسانی بود. این نگاه انسانی این آدم برای من خیلی قابل ستایش است. تصمیم گرفته که نزند و آن لحظه هیچ گوشی هم نداشته. خودش آنجا دودل است که بزند یا نه، ولی به خاطر آن بچه نمی‌زند.

از تجربه بنگلادش بگویید.

برایم خیلی جذاب بود. دیدن مردم آنجا، تجربه زیستی آنجا و معاشرت با آنها. فکر می‌کنم حدود ده روز آنجا بودم.

اینکه به شما گفته بودند ناامن است نروید ولی شما رفتید از شجاعت بود؟

یک کار تیمی بود همه دوست داشتیم برویم. در پاکستان یک مقدار استرس بیشتری بود ولی در بنگلادش کمتر بود. برای ما هیجان‌انگیز بود و جالب است که در عین اینکه ترسناک بود ولی احساس امنیت هم داشتیم.

در جشنواره امسال چند فیلم داشتید که به چشم آمدید.

البته این سلیقه من نیست. خیلی انتخاب من نیست.

اتفاقی که افتاده این است که پس از سال‌ها که تئاتر کار کردید اینطور دیده شدید.

بعد از «شهرزاد» این اتفاق افتاد. یکی دو فیلم نقش اصلی بودم که هنوز اکران نشده ولی در جشنواره‌های خارجی جایزه برده. چند وقت کار نکردم تا دوباره تصمیم گرفتم از پیشنهادهایم چندتا انتخاب کنم.

درباره بچه‌های تئاتر یک نکته وجود دارد که برای دیده شدن در همان تئاتر هم باید کار تصویر کنید.

قطعا مدیوم سینما برای من جذاب است. خیلی محاسبات اینطوری نداشتم ولی این استثنا گاهی پیش می‌آید که تو بازیگر تئاتر هستی، یک جایی یک کارگردان تو را می‌بیند و نقش اصلی به تو می‌دهد. کم پیش می‌آید. برای همین باید روی پرده سینما دیده شوی. خیلی از کارگردان‌ها تئاتری‌ها را نمی‌شناسند مگر اینکه یک اتفاق خیلی مهم باشد. برای همین از پیشنهادهایی که داشتم انتخاب کردم و بازی کردم.

انتخاب‌های بدی هم نداشتید.

خیلی پشیمان نیستم از انتخاب‌هایم. سعی کردم خیلی پرت بازی نکنم ولی کلا اینطور است که اگر برگردم شاید چندتا از این نقش‌ها را بازی نکنم.

«پالتو شتری» را به نظر می‌رسد بیشتر از همه دوست داشتید؟

تجربه خوبی بود.

به شخصیتت نزدیک است؟

اصلا ولی شخصیت جذابی روی کاغذ بود و تجربه خوبی هم بود.

و خیلی هم خوب بازی کردید.

امیدوارم اینطور باشد. نظرات مثبت زیادی داشتم. من خودم خیلی با این نقش فاصله دارم و آدم‌های این مدلی خیلی کم دیدم چون خیلی هم روی مخم هستند برای همین سعی کردم یک مقدار پیازداغش را هم زیاد کنم.

هم نقشی که در «شهرزاد» بازی کردید نقش خوبی بود هم در «تختی». به نظر می‌رسد «تختی» برایتان تجربه تلخی شد.

متاسفانه همینطور است. خیلی ناراحت شدم از اینکه نفروخت. همه چیز به کنار به نظر من در ایران فارغ از این که فیلم چی است، اسم تختی باید ده میلیارد بفروشد و این فیلم خیلی شریف بود. من خیلی دوستش داشتم. شاید چیزهایی در فیلم نباشد ولی هر چه هست واقعیت است و تحریف نشده. با یک پرداخت درست و کارگردانی هوشمندانه توکلی و ... انتظارم خیلی بیشتر است.

تختی در این فیلم خیلی منفعل است و نقش‌های شما که دوستان تختی بودید خیلی جذاب‌تر درآمده.

شاید من هم همینطور فکر می‌کنم ولی وقتی سکانس پایانی را می‌بینید که فیلم با آن شروع می‌شود، یعنی همه اینها را می‌تواند بشورد ببرد. من مدام منتظرم در فیلم یک اکت ببینم که بتوانم هم‌ذات‌پنداری کنم ولی وقتی آخرش آن کار را با خودش می‌کند می‌بینی که در سن اوجت نمی‌توانی تمامش کنی و تختی شوی.

کاراکتر شما کاملا امامعلی حبیبی است که البته در فیلم اسم نمی‌برند ولی قهرمانی است که هنوز زنده است. هیچ وقت فکر کردی درباره‌اش بیشتر بخوانی و سعی کنی به شخصیتش نزدیک شوی یا او را از نزدیک ببینی.

اصلا کاراکتر من یک شخص خاص نبود. چند نفر بودند که از هم‌تیمی‌های تختی بودند و یک داستان‌هایی بین خودشان داشتند. من برآیند اینها بودم. من خودم پیش منصور برزگر تمرین کشتی می‌رفتم. سکانس‌های کشتی ما حذف شد. شش، هفت ماه تمرین کشتی داشتیم و آنجا خیلی با کشتی‌گیرها و بچه‌ها گپ می‌زدم. آنها خودشان هم دلشان نمی‌خواست وارد این بحث‌های دعواها شوند. بیشتر حرفشان این بود که اگر چیزی بوده برای همان زمان بوده و الان نیست و من خیلی احترام می‌گذاشتم. تحقیقات زیاد داشتم، با فرزندان قهرمان‌های آن زمان، اقوامشان صحبت می‌کردم ولی از یک جایی به بعد هم فهمیدم نباید خیلی وارد داستان شوم.

زمان اکران فیلم، مصاحبه مرحوم مشایخی و بعد مصاحبه بابک تختی به نظر می‌رسد بیشتر به فیلم ضربه زد.

اتفاق خوبی نبود و کمک که نکرد ضربه هم زد.

تئاتر را ادامه می‌دهی یا دوست داری در سینما پررنگ‌تر باشی با توجه به اینکه در سال‌های اخیر بچه‌های تئاتر در سینما خوش درخشیدند.

طبعا و قطعا هم امیدوارم و هم تمام تلاشم را می‌کنم که کارهای خوب داشته باشم. زیاده‌کاری دوست ندارم. خیلی دوست دارم گزیده و کم کار کنم. الان بیشتر سعی می‌کنم به آن سمت بروم که برای یک پروژه وقت بگذارم. هر چه سخت‌تر بهتر ولی یک اتفاق خوب بیفتد. چون پروسه کار برای من از نتیجه کار مهمتر است.

پیشنهادی که وسوسه‌ات کند داری؟

در تئاتر همیشه هست. در تصویر هم الان مشغول یک پروژه شبکه نمایش خانگی هستم و باید ببینم بعد چه می‌شود.