پایگاه خبری تئاتر: ديويد لينچ را به واسطه ساخت آثار غريب و اغلب كابوسگونهاش براي سينما و تلويزيون ميشناسيم؛ فيلمهايي همچون «مخمل آبي»، «جاده مالهالند» و پديده تلويزيوني «تويين پيكس». اما او در خانهاش واقع در تپههاي هاليوود مشغول خلق آثار موسيقايي، نقاشي، مجسمه، كتاب، فيلم كوتاه و موزيك ويديو است. پهناي علايق خلاقه لينچ هفته آينده در جشنواره بينالمللي منچستر به نمايش درميآيد. اين هنرمند 73 ساله در اين جشنواره فصلي ويژه براي نمايش، اجراي موسيقي زنده و سخنراني در آرت سنتر شهر منچستر دارد. از طرفي نخستين نمايشگاه آثار هنري او در انگلستان برپا ميشود.
لينچ در مونتانا به دنيا آمد و در بخشهاي مختلف امريكاي مياني و در خانههايي كه حصار سفيد احاطهشان كرده، بزرگ شد. در فيلادلفيا در رشته نقاشي درس خواند و بعد در رشته سينماي تجربي تحصيل كرد. نخستين تجربه كارگردانياش در سال 1977 با فيلم «كله پاككن» رقم خورد كه به اثر كالت كلاسيكي بدل شد و راه را براي ساخت فيلم «مرد فيلي»(1980) و «تلماسه»(1984) هموار كرد. فيلم نخست نامزد 8 جايزه اسكار شد و فيلم دوم با شروع اكران در سينماها شكست بزرگ لينچ را رقم زد.
طي سالهاي پس از آن، فيلمهاي لينچ دشوارتر شدند كه با تصوير كردن دنياي تودرتوي نگاه شخصيت نيكي به زندگياش در فيلم «امپراتوري درون»(2006) به اوج خود رسيد اگرچه فيلم جادهاي «داستان استريت»(1999) به شكل غيرمنتظرهاي خطي است و لينچ در اين فيلم از خشونت و فسادي كه تقريبا در تمام فيلمهايش به چشم ميخورد، دوري كرده است.
13 سالي ميشود كه لينچ فيلمي سينمايي را جلوي دوربينش نياورده است و بازگشت او به هاليوود مشخص نيست. بازگشت او در سال 2017 با 18 قسمت «تويين پيكس» آنقدر معما و چيستان دارد كه ذهن طرفداران پروپا قرص لينچ را تا مدتها مشغول نگه ميدارد.
در گفتوگوي ويديويي كيليان فاكس، خبرنگار گاردين، اين كارگردان امريكايي درباره سريال «تويين پيكس»، برگزيت و عشقش به كارخانهها صحبت كرده است.
در جشنواره بينالمللي منچستر چه آثاري از شما را ميبينيم؟
سهم من تابلوهاي نقاشي، طراحي، ليتوگراف و چند مجسمه است. با برگزاري اين نمايشگاه كار بزرگي را صورت دادهاند؛ نمايشي چشمگير ميشود و اينكه دوستم كريستا بل(موزيسين اهل تگزاس كه در سريال «تويين پيكس: بازگشت» شخصيت مامور افبيآي، تامي پرستون را بازي ميكند) قرار است با چند قطعه موسيقي در اين جشنواره حضور داشته باشد.
بخشي سينمايي هم در اين جشنواره برگزار ميشود و فيلمهايي كه روي حرفهتان تاثيرگذار بودهاند از جمله «هشتونيم»، «جادوگر شهر اُز» و «بلوار سانست» روي پرده ميروند. چرا اين فيلمها برايتان اهميت دارند؟
فدريكو فليني يكي از بزرگترين فيلمسازان تاريخ سينماست و شايد «هشت و نيم» او يكي از محبوبترين آثار سينمايي به انتخاب من باشد؛ براساس صحنههاي آخر اين فيلم يك مجموعه كامل ليتوگراف ساختهام. «جادوگر شهر اُز» فيلمي غير اين جهاني است و در سطوح مختلف پرمعناست و ترانه «جايي زير رنگينكمان» يكي از زيباترين ترانههاي تاريخ به شمار ميرود. با تمام وجود «بلوار سانست» را به دليل شيوه و نگاهش در تصوير كردن عصر طلايي هاليوود و زوال اين عصر دوست دارم. داستان هاليوودي زيبايي است.
براساس گزارش رسانهها برخي از آثار هنريتان در اين نمايشگاه الهام گرفته از تاريخ صنعت منچستر هستند.
درباره گزارش رسانهها كه چيزي نميدانم. دهه 90 به انگلستان شمالي رفتم تا در مورد كارخانهها تحقيقي انجام بدهم چون شيفته عكسبرداري از كارخانهها هستم و مدام ميشنيدم كه بهترين نمونههاي كارخانه در انگلستان شمالي مستقر هستند. حتي با وجودي كه هرگز كارگر كارخانه نبودهام به دلايلي شيفته دودكشها، آتش، آجرها، خيابانهاي باريك و در كل زندگي كارخانهاي هستم. اما سفرم به اين بخش بسيار دلگيركننده بود چون خيلي دير به آنجا رسيدم. يك هفتهاي مشغول خراب كردن يك دودكش بودند و كارخانههاي قديمي ناپديد شده بودند و جايشان را سولههاي فلزي رقتانگيز گرفته بود و گاوها در زمينهايي كه زماني كارخانهها در آن مستقر بودند، ايستاده بودند. به گمانم چنين اتفاقي براي محيط زيست خوب است اما براي عكاسي چندان خوب نيست.
اغلب اوقات ايدههاي خلاقه را به شكل ماهي توصيف ميكنيد. آيا در آن لحظه ماهي قلاب را ميگيرد؟
خب، اگر تا به حال ماهيگيري كرده باشيد، ميدانيد كه بايد صبور باشيد؛ بعضي روزها چند ماهي ميگيريد، بعضي روزها چيزي گيرتان نميآيد. الان در حال ماهيگيري هستم و چند ماهي گرفتهام اما هنوز پختشان را شروع نكردهام. بايد بگويم ايدههايي در دنياي مجسمه و نقاشي وجود دارد.
تمام وسايلي را كه براي كار نياز است در خانه داريد؟ به حدي كه ديگر لازم نيست از خانه بيرون برويد؟
همه چيز دارم. اگرچه دوست دارم يك استوديوي بزرگ و فضايي بيشتر براي ذخيره و ساختن داشته باشم. اما حالا با در اختيار داشتن دنياي ديجيتال ميتوانيد پشت ميز بنشينيد و يك جهان كامل را خلق كنيد.
اين چيز خوبي است حتي اگر طوري باشد كه كمتر قدم در دنياي بيرون بگذاريد؟
در هر حال از بيرون رفتن خوشم نميآيد. دوست دارم در خانه بنشينم. البته فكر ميكنم، مهم است كه گاهي بيرون بروي و چيزهاي جديد را ببيني و آن به اصطلاح حقيقت را احساس كني و در آن وقت ايدهها را در ذهنت مجسم كني. اما فكر ميكنم، بشر ميتواند از دنياي اطرافش خبر داشته باشد و بدون بيرون رفتن از خانه بداند در دنيا چه خبر است. تازگيها به انگلستان نرفتهام اما ميتوانم اين ماجراي برگزيت را احساس كنم و ميتوانم عذابش را نفس بكشم. موقعيت غريبي است. هيچكس فكرش را هم نميكند كه ميخواهيد(از اروپا) خارج شويد. فاجعهاي هولناك است. كاملا ديوانگي است و ميتوانم احساس كنم در دنيا، مشكلات بسيار بسيار بزرگي وجود دارد.
احساس ميكنيد در زمانهاي بيفروغ زندگي ميكنيم؟
نه، احساس ميكنم در زمانهاي بيفروغ بودهايم و زمانهاي روشنتر در راه است. مساله اين است كه اخبار بد، خوب فروش ميرود، هولناكي فروش ميرود، احساسافروزي خريدار دارد. البته ما اخبار خوب را نميشنويم چون به نوعي كسل كنندهاند. اما فكر ميكنم، اتفاقات بسيار خوبي در حال روي دادن است و مردم فكر ميكنند و دست به اختراع ميزنند. به گمانم آينده روشن است.
حتي در امريكا كه تفرقههاي سياسي و نابرابري نگراني ايجاد كرده است؟
تصور ميكنم به نوعي وقت آن رسيده كه امريكا از همان دستي كه داده، پس بگيرد. نميدانم چند درصد(مردم) براي بهتر كردن اين كشور تلاش ميكنند اما درصد بالايي رهايي از اين وضعيت را انتخاب كردهاند و به ورزش يا سينما يا موسيقي يا مواد مخدر روي آوردهاند. مواد مخدر ويرانكننده است.
به عنوان يك هنرمند و فيلمساز وظيفه خودتان ميدانيد كه به نوعي وارد عمل شويد و مردم را آگاه كنيد؟
مطمئنا نه چون در نهايت كارتان به ساخت يك فيلم آموزنده ختم ميشود. ميبينيد كه تصورات را در تصاويري آوردهام و فقط وقتي يك مشت تصوير كنار هم قرار ميگيرند، ميگويم:«واي، اين تصوير در اين باره است، اين تصوير ميتواند درباره آن چيز باشد.» اما قطعا پيامي در آن نيست، هيچكس را در هيچ مسيري هدايت نميكنم. من فقط عاشق تصورم. ميخواهم آنها را بفهمم چون دلباختهشان هستم.
وقتي تصوراتي در ذهنتان نقش ميبندد به خصوص تصورات نامتعارف و سياهتر؛ از خودتان ميپرسيد:«اين يكي از كدام گوري آمد؟»
بارها. اما نميدانم از كجا ميآيند. به همين دليل است كه فكر نميكنم، بتوانم براي كارهايي كه انجام دادهام، تحسين و ستايش شوم. اين تصورات هداياي كوچكي هستند كه در يك رشته قرار ميگيرند و به واسطه آنها داستانها يا تابلوهاي نقاشي شكل ميگيرند.
سريال «تويين پيكس: بازگشت» تجربه رضايتبخشي برايتان بود؟
تك تك دقايقش را دوست دارم. بهترين بازيگران و عوامل را داشتم و اوقات خوشي در مسير ساخت اين فيلم گذرانديم. اگر چند سال ديگر صبر ميكرديم چنين سريالي هرگز ممكن نميشد.
چون بسياري از بازيگران(از جمله ميگل فرر و پگي ليپتون) پس از فيلمبرداري سريال از دنيا رفتند؟
بله، اتفاقي هولناك است. منظورم اين است كه نميدانم چطور ما انسانها ميتوانيم...كسي را داريد كه دوست صميميتان است و ميخواهيد با او كار كنيد و يك دفعه ميبينيد، رفته است و به هيچوجه نميتوانيد او را بازگردانيد، وحشتناك است.
طرفداران «تويين پيكس: بازگشت» فرضيههايي از روي علاقهمندي به اين سريال ارايه كردهاند. اين فرضيهها برايتان سرگرمكننده بودند؟
نميدانم منظورتان كدام فرضيههاست، چيزي در اين باره نميدانم.
فرضيهاي حاكي از اين بود كه اگر دو قسمت آخر را پشت سر هم پخش ميكرديد، معاني پنهان فاش ميشدند.
مزخرف است.
خيلي خوب است كه نظرتان را در اين مورد ابراز كرديد. اما وقتي ميبينيد مخاطبانتان در پي معنايي عميقتر در اثرتان هستند، خوشحال نميشويد؟
قطعا. اگر 100 نفر مخاطب داشته باشيد 100 تفسير و تعبير متفاوت خواهيد داشت به خصوص زماني كه مسائل انتزاعي ميشوند. خيلي زيباست. تكتك مخاطبان كارآگاه ميشوند و هر چه كه به نظرشان برسد در ذهن من اعتبار دارد.
جيم جارموش اين اواخر گفت:«چرا به ديويد لينچ پولي را كه نياز دارد، نميدهيد؟ او پول ميخواهد تا چيزي بسازد؛ پس به او پول بدهيد!»
من جيم را دوست دارم. هرگز او را نديدهام اما شيفته كارهايش هستم. او يك صداي منفرد نيست. بايد آدم بزرگي باشي كه از يك كارگردان ديگر تعريف و تمجيد كني. اما اگر ايده و تصوري نداشته باشي، پول كاري از پيش نميبرد. در واقع فقط فشار را زيادتر ميكند بنابراين اگر ايدهاي داشتم، پول داشتن هم رضايتبخش بود.
و اين ايده است كه ميگويد بايد آن را در قالب فيلم، سريال تلويزيوني يا موزيك ويديو بسازيد... .
دقيقا. ممكن است دكتر باشيد و آماده خوابيدن شويد و سرتان را كه روي بالش ميگذاريد، ايدههايي به ذهنتان خطور كند و بلند شويد و شبانه اين ايدهها را بنويسيد. مثلا درماني براي برخي بيماريها يا دردها را يافتهايد- محشر است! براي هر چيزي، ايده و تصوري وجود دارد.