پایگاه خبری تئاتر: پیشنقد: هر وضعیت و ساختار اقتصادیای، فرهنگ مرتبط با خود را میسازد. به عنوان مثال اگر ما درباره اوضاع اسفناک تئاتر خصوصی در کشور صحبت به میان میآوریم، صرفا نوک پیکان نقدمان به تعاملات سیستماتیک اقتصادی این پدیده ضدفرهنگی نیست بلکه ادا و اطوار و منش تو خالیاش است که مورد عنایت ما نیز قرار میگیرد. یکی از همین جنگولکبازیها، دورهمیهای بیخودکی در افتتاحیههای نمایشهاست. تئاتر وقتی به معنای بد کلمه به کالا تبدیل شود، جولانگاه تبلیغاتچیهایی میشود که از نظرات حضرات و اساتید و ملیجکها و جمیع فسیلها و خالهخانباجیهای تئاتری درباره نیمچه نمایشی فیلم میگیرند و در صفحه مجازی همان اثر به انتشار میرسانند. سرآخر در حلق و گوش و چشم همه میکنند تا ملت همیشه در صحنه تئاتر به شکل متعالی دریابند که نمایششان با چه استقبال حداکثریای مواجه شده است. راستش برای افتتاحیه نمایش «مگس» نیز خود را آماده کرده بودم تا با چنین رسم و رسوماتی مواجه شوم اما این طور نشد. نه دورهمیای بود و نه سخنرانیای. هیچکس مزاحم مخاطبان نشده و در پایان اجرا به هیچ فردی تقدیم نشد. بازیگران آمدند، تعظیمشان را کردند و رفتند و ما نیز رفتیم پی کارمان. این نوع برخورد با مخاطب دو نتیجه را با خود به همراه میآورد. اول این که مخاطب احساس آرامش بیشتری کرده و حس نمیکند که قرار است به سبب حضورش در شب اول نمایش از وی سوءاستفاده تبلیغاتی شود. دوم بیهیچ حاشیه و مقدمهسازی و... مخاطب را با اثر مواجه میسازد. گویی هیچ قصد و غرضی در فریب مخاطب وجود نداشته و کارگردان بیپرده اثرش را با همه عیوب و ایرادات احتمالیای که دارد مقابل چشمان مخاطب قرار میدهد. این رویکرد یک حال خوب تولید میکند که متاسفانه با یک سهلانگاری به باد فنا میرود. این در و پیکر چنان برای مخاطب باز میشود که خود را در سالن گم می کند. از بروشور هم که خبری نیست! این بینظمی اگر توهین به مخاطب نیست پس چیست دوستان؟! وضعیت مالی خراب است که چهارتا بروشور کف دست مخاطب نمیگذارید؟! این توجیه برای چهارتا دانشجو و هنرآموز که با هزار مصیبت و بدبختی پول جور کرده و در یک اتاقک نمور به اسم بلکباکس اجرا میروند نیز قابل قبول نیست چه رسد به دوستانی که در سالنهای دولتی اجرا رفته و بودجه مخصوص خود را از مرکزهنرهای نمایشی دریافت میکنند.
واقعا خندهام نگیرد وقتی برخی عزیزان دل به اسم حمایت از محیط زیست و آسیب نرساندن به درختان، از چاپ بروشور و هزینه کردن در این راستا سرباز میزنند؟!
و اما نقد:
عجایب این روزهای تئاتر ما تمامی ندارد. این نیز پدیده عجیبی است که همه در تئوری صاحبنظر و صاحبسبک هستند اما در عمل و در صحنه هیچ چیز برای عرضه ندارند. فقط کافی است از دوستان بپرسید که گروتسک یعنی چه. از سیر تا پیازش برایتان تعریف کرده و آباء و اجدادش را برایتان بیرون میریزند اما در پیادهسازیاش به شدت لنگ میزنند. این روزها هم مد شده که بلاتکلیفیمان در مواجه با اثر را با کمی چاشنی کمدی لالهزاری و کمی ترس و اضطراب مدرن شبهروشنفکری قاطی کرده و به اسم گروتسک به مخاطبمان تحویل دهیم. این اگر تقلیل در سبک و گونه نیست پس چیست؟! با این وصف وای به حال دانشجویان این بزرگواران که چهها که نصیبشان نمیشود. این موارد به ویژه در تئاترهای دولتی همواره با نوعی رخوت و کمحوصلگی در کارگردانی همراه است. وقتی پویایی از تئاتر گرفته شود، آزمون و خطا و جرأت ریسکپذیری از آن سلب شود، ته آن میماند نمایشی به سان «مگس» که به معنای واقعی کلمه میتواند یک تنه نمایندهای ویژه برای تئاتر اخته این روزهای ما باشد. این نوع تئاتر به شدت محافظهکارانه و به دور از مردم و اجتماع، چنین مینمایاند که عدهای فقط برای این که حق بیمهشان در ارشاد رد شود در این عرصه فعالیت میکنند. اصلا نه توجهی به زمانه دارند، نه ملزومات اجتماع را درک میکنند و نه تلاشی در این راستا صورت میدهند. سازوکار معیوب چنین است. متن را حضرات بالادست تایید میکنند (آن هم نه متن «خانواده تت» اثر اشتفان اُرکنی بلکه متن بازنویسی و دراماتورژی شده آن به نام ایوب آقاخانی و توحید معصومی را)، برایش بودجه تعیین کرده و به روی صحنه میآورند. البته که از صدقهسر اقتصاد مقاومتی دولت محترم و مدبر، مرکز این روزها به گدا گشنهبازی افتاده و کمترین حد بودجه را برای گروهها لحاظ میکند. اما این نیز خود به مثابه مو کندن از خرس میماند. همه چیز هلو در گلوست. پول هست، سالن هست، متن قیچی شده هست، خبرنگار برای مصاحبه هست و صدالبته مخاطبان حرفهای و پیگیر هنر وزین نمایش نیز موجود هستند. دیگر یک تئاتری از این دنیا چه میخواهد؟! به خدا هنرمند اگر در این شرایط غرغر کند ناشکری کرده و قدر نعمتی که عطایش شده را ندانسته است.
بحث ما دیگر بر سر دراماتورژی معیوب آقاخانی نیست که آن را به شیوه نمایشنامههای رادیویی برگردانده، یا طراحی به شدت تیپیکال از یک خانه که سرتاسرش پردهپیچی شده، یا بازیهایی که در غیاب رهبرارکستر هر که ساز خودش را میزند و چه فالش میزند. یا کارگردانی که یک میزانسن درست و درمان در کارش دیده نمیشود و با تمهیداتی ابتدایی مانند قرمز شدن پشت صحنه و کشتن تعلیق، اوج تواناییاش در به تصویر کشیدن صحنهای به قول خودش گروتسک را برایمان رقم میزند. بحث بر سر معایب ساختار تولید اثر نمایشی در ایران است. بررسی این مساله به عهده کدام نهاد یا مسئول است؟ آیا با طومارنویسی و تجمیع مقابل خانه تئاتر حل میشود؟ با نقدنویسی در تحریریهی اگزیت چطور؟!
و حالا پسنقد:
اگر نمایش «مگس» را ندیدید فدای سرتان، اما به شدت توصیه میکنم که تیزر نمایش را از دست ندهید.