پایگاه خبری تئاتر: روز گذشته (جمعه 18 مرداد) مراسم بدرقه و خاکسپاری سید کمال طباطبایی (تهیه کننده سینما و تلویزیون) برگزار شد، نکته قابل توجه غیبت بسیاری از بازیگران، خوانندهها و کارگردانانی بود که با سید کمال طباطبایی همکاری داشتند اما هیچکدام در این مراسم حاضر نبودند، شاید بتوان گفت تعداد هنرمندان به زحمت از تعداد انگشتان 2 دست بیشتر میشد!
همایون اسعدیان (کارگردان سینما) وقتی که پشت میکروفن قرار گرفت با طعنه و کنایه این موضوع را مطرح کرد و گفت: «من از طرف برگزارکنندگان این مراسم از همه بازیگرانی که سالها در کارهای طباطبایی بازی میکردند، عذر میخواهم که مراسم را زمانی گذاشتیم که این عزیزان نمیتوانند بیایند چون باید از خوابشان بزنند! کاش احترام همدیگر را نگه میداشتیم.»
پیمان عباسی (فیلمنامه نویس) در صفحه اینستاگرامش نوشت (عین متن):
«مرگ که بخشی از زندگیه و درد نداره لبخند داره... اما درد اصلی مرگ رفاقت ، مرگ انسانیت و حرمت در سینماست ، مرگ همه ارزش های خوبه ... آقای سوپر استاری که سید کمال اولین بار بهت اعتماد کرد، گذاشتت جلو دوربین، آقایی که سید کمکت کرد اولین فیلمتو بسازی، برادران خوانندهای که بعد از تیتراژ کارهای سید کمال استار شدین، تویی که نقش (مرد) بازی میکنی یادته التماسهات برای بازی تو اون سریاله ؟ شاید کسی ندونه اما من که خوب میدونم سید کمال چه بازیگرهایی رو که معرفی کرد، چه فراموش شدههایی و باز به صحنه برگردوند، چه بازیگرها و نویسندههایی که از کنار سید، کارگردان و تهیهکننده شدن، چه پولهایی که تو جیبشون رفت...
یادتونه موقع سفر علی (اشاره به درگذشت سید علی طباطبایی(بازیگر) و پسر سید کمال طباطبایی) با چشم گریون جلو دوربینها و سید کمال رژه میرفتین و بال بال میزدین دیده شین ، که تو کارهای بعدی باشین ؟ یادتون نیست ! من پیمان عباسی خیلی خیلی خوب یادمه ...شماها امروز کدوم گوری بودید؟ استارهای پوشالی، بی معرفتهای پر از دروغ و ادا.
امروز روز مرگ سید کمال نبود، روز مرگ شماها بود، تف به این سینمای بی معرفت که هیچ دوستی توش پیدا نمیشه ... هیچ رفاقتی توش معنا نداره ... هیچ حرمتی باقی نمونده، سید کمال که با اونهمه کار خیر و روح بزرگش مهمان علی جانم ، داره عشق دنیا و آخرت و میکنه.
امروز ، روز مرگ سینما بود، روز مرگ شما بود
شما که مردید، فقط هنوز داغید و نفهمیدید.»
متن نوشته پیمان عباسی اگرچه در زمان داغدار شدن و غم بسیار نوشته شده است اما به بسیاری از واقعیتهای تلخ زندگی امروز و جامعه سینما و هنر اشاره دارد که نمیتوان آن را انکار کرد.
زمان کوچ عباس کیارستمی، در روز مراسم بدرقه، دکتر شفیعی کدکنی ( شاعر معاصر و استاد ادبیات فارسی) گوشهای از حیاط کانون پرورش و فکری (محل برگزاری مراسم) کنار درختی در میان بسیاری از حاضران دیگر ایستاده بوده، چند نفر که ایشان را شناخته بودند به برگزار کنندگان مراسم خبر حضور استاد را میدهند، وقتی به نزد استاد میروند و از ایشان میخواهند تا برود در مقابل جایگاه کنار سایر بزرگان قرار گیرد. دکتر با همان لحن ماخوذ به حیا همیشگی جواب میدهند: «برای ادای احترام به کیارستمی آمدم و از همین جا ادای احترام می کنم.»
حضور این بازیگران، خوانندگان و ... در مراسم بدرقه سید کمال طباطبایی فقط میتوانست یک مرهمی بر دل داغدیده خانواده و دوستانش باشد.
خاطرمان باشد حضور در چنین مراسمهایی بیشتر از اینکه برای شخص متوفی یا خانواده او باشد برای خود شرکت کننده است، که به خود یادآوری میکند آیا هنوز احساساتی چون عاطفه، احترام، معرفت، قدرشناسی و ... در وجودم زنده مانده است یا خیر؟
یادمان باشد بزرگی در درون آدمهاست، نه در مقابل دوربینها، مراسمها و ... که شرکت میکنند.