پایگاه خبری تئاتر: جلسه نقد و بررسی نمایش «کوریولانوس» تولید تازه تئاتر مستقل تهران با حضور امید طاهری، محمدحسن خدایی و مصطفا کوشکی، کارگردان در این مجموعه برگزار شد.
امید طاهری، نمایشنامه نویس و منتقد صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرد که «این نمایش با حضور هنرجویان کارگاه بازیگری تئاتر مستقل تهران تولید و با وجود این شرایط موفق شده در دو حوزه بحث و جدل ایجاد کند» و توضیح داد: «نمایش کوریولانوس در دو زمینه تکنیک اجرا و آنچه کارگردان در حوزه معنا با نمایشنامه انجام داده کار جسورانهای است که قابلیت بحث و گفتگو دارد. مصطفا کوشکی روی مسئلهای دست گذاشته که شاید از همان زمان نگارش نمایشنامه توسط شکسپیر و بعدها در میان منتقدان جهان دیدگاههای متفاوتی ایجاد کرد. بعضی او را در این دوران نویسنده خسته و ناامید دانستهاند که اساسا امیدش را از توده بریده و نتیجهاش در این متن قابل مشاهده است. عدهای دیگر شکسپیر را شخص بیطرفی قلمداد کردهاند که برخلاف نظر اول مخلافت یا دلزدگی از توده نداشته است.»
او سپس درباره اجرای «کوریولانوس» به کارگردانی مصطفا کوشکی بازگشت و ادامه داد: «در این نمایش باید کوریولانوس شکسپیر را کنار بگذاریم. به نظر من همنشینی این دو متن اینجا چندان معنا پیدا نمیکند، چون متنی که تولید شده پلات نمایشنامه اصلی را به سمت و سوی دیگری برده و شاهد اجرایی هستیم که ستونهایی از جنس خودش دارد. اگر ما قصد داشته باشیم بین نمایشنامه شکسپیر و آنچه اینجا تولید شده رفت و برگشت کنیم امکان دارد به تعابیری برسیم، از جمله اینکه گفته شود نمایش راه فاشیسم را باز کرده و یا ضد قهرمان است اما به نظر من هیچکدان از این اتفاقها در نمایش رخ نمیدهد و تاکید دارم نمایش اجرا باید با مختصات خودش بررسی شود.»
محمدحسن خدایی، دیگر منتقد جلسه نیز در ابتدای اظهارات خود به تشریح اعلام موضع سیاسی نمایش پرداخت و گفت: «نمایش چندان قصد ندارد به صورت استعاری صحبت کند و از این بابت برایم جالب بود که کارگردان خیلی رو بازی میکند و در جستجوی باطنیگرایی یا تولید معنای خیلی عمیق نمیرود. اینجا است که به نظرم یکجور مخالفت با متن اصلی اتفاق میافتد. از سویی شیوه تولید کار هم بیتاثیر نبوده چون کارگردان ناچار بوده خیلی مفاهیم را کنار بگذارد. مراد فرهادپور در کتاب «بادهای غربی» در زمینه مواجهه با آثار کلاسیک اظهار نظری دارد که به نظرم میتواند مدخل خوبی برای ورود به بحث درباره این نمایش قلمداد شود.»
او سپس ادامه داد: «کاری که مصطفا انجام داده یا ما در بسیاری از بازخوانیها شاهد هستیم به نظر عمدتا غیر تاریخی کردن متون است. به نظرم این جایی است که میتوان با کارگردان وارد گفتگو شد. یعنی این معاصر کردن متن که بعضی موارد را کنار میگذارد، مثلا گرسنگی بازنمایی نمیشود. جایی که فرهادپور باز میکند امکانی به دست میدهد تا درباره این تاریخزدایی در نمایش کوریولانوس با کارگردان وارد بحث شویم و سوال کنیم این تاریخزدایی چه امکانهایی به دست میدهد و چه امکانهایی را از ما میگیرد. به نظرم این تاریخزدایی حامل یک نوع تقلیل گرایی و از دست رفتن یک سری مناسبات معنایی، سیاسی و زیباییشناسی آن چیزی است که شکسپیر مد نظر داشته. الزاما نزدیک کردن متن به زمانه مصادف با معاصر شدن نیست، اتفاقا از منظر آگامبن هم اگر به ماجرا نگاه کنیم باید برای معاصر شدن میزانی از مسئله فاصله بگیریم. چون یکی شدن زیاد با سوژه امکان مشاهده را از ما میگیرد.»
خدایی در نهایت از «تولید هنرجویی و کارگاهی» بهعنوان نقطهای یاد کرد که کارگردان خودش را در آن نقطه متعین میکند. جایی که به گفته او هنرجویان تاس میاندازند که شاید در این عرصه موفق شوند: «به نظرم در این بخش تاس بازیگر نقش کوریولانوس برنده شده، ولی در این نقطه هم به نوعی با حذف نهاد آکادمیک و طی نشدن مراحلی مواجه هستیم که باید طی شود.»
او افزود: «منطق نمایشنامه اقلیت و اکثریت است. جایی که مردم و توده خاهان به رسمیت شناخته شدن از سوی نهاد قدرت و کسب احترام هستند. اما اینجا در بازنمایی صورت گرفته مردم مدام روی زمین افتادهاند، هیچ کنشی ندارند و حتی چرخه قدرت هم به گردونهای بدل شده که قهرمان اصلی سیزیفوار روی آن حرکت میکند. یعنی هیچیک از دو جریان در نهایت به جایی نمیرسند.»
امید طاهری در ادامه خاطرنشان کرد: «نه فقط در ایران بلکه همه جای جهان این نوع برخوردها با متون کلاسیک وجود دارد. مثل اجرای نمایشنامه ساموئل بکت یا شکسپیر در زمین بسکتبال، جایی که تنها بحث تکنیک اجرایی مطرح میشود و معانی مستتر در متن هرگز در صحنه امتداد نمییابند. اما اتفاقی که در نمایش کوریولانوس رخ داده جنبه دیگری دارد. اتفاقا اینجا خوانش کارگردان و دستکاری ستونهای معنایی متن شکسپیر پررنگتر است و ما را درگیر دیالوگی میکند که در امروز جامعهمان شاهد هستیم.»
او ادامه داد: «در دوره شکسپیر اساسا مسئله اشراف مطرح است و اگر قرار باشد ما خیلی هم به متن وفادار بمانیم امکان دارد مسئله زمانهمان را گم کنیم. اینجا تنها پرسشی که برای من بوجود میآید این است که حتی اگر خوانش مصطفا کوشکی را بپذیریم، چرا امید در این اجرا غایب است؟ چرا ما قهرمان و یا توانایی ساختن فردا کنش را کنار میگذاریم؟»
مصطفا کوشکی، کارگردان نمایش «کوریولانوس» در بخش پایانی نشست نقد و بررسی اظهار کرد: «همانطور که امید طاهری گفت، نمایشنامه شکسپیر در نقد توده نوشته نشده، البته رگههایی از نقد توده دارد ولی در زمانهای نوشته شده که مردم تازه در پی حق و حقوقی هستند. این متن به نوعی یک زنگ خطر به صدا درمیآورد که میگوید این آزادیخواهی توده و مسائلش تا وقتی است که شکمش سیر نشده و پشت ماجرا اندیشهای نیست. این نقطه از نمایشنامه شکسپیر بود که برای من اهمیت داشت چون همانطور که به درستی گفتی ما در اصل با کوریولانوس شکسپیر مواجه نیستیم.»
این کارگردان افزود: «دلیل رو بازی کردن من هم این بود که قصد داشتم تا حدی به شیوه برشت به ماجرا نگاه کنم. این چیزی است که دلم میخواهد دربارهاش صحبت کنیم ولی در عین حال هم نمیخواهم ماجرا به نگاه فاشیستی، آموزشی، چپی یا راستی تبدیل شود. قصد دارم جایی بین تمام این حرفها بایستم. نقد خیلی جدی که به کار مطرح شده اتفاقا از جنبه همین چرایی حمله به رفتار توده است که جای بحث دارد.»