ستاره ان‌بی‌ای، ستون‌نویس هالیوود ریپورتر و دوست ستاره فقید هنرهای رزمی بروس‌لی، معتقد است که فیلمساز شلخته و تا حدودی نژادپرستانه و با بی‌مسوولیتی یک حقیقت اساسی را در «روزی روزگاری هالیوود» روایت کرده است.

پایگاه خبری تئاتر: به یاد بیاورید که در زمان مارتین لوترکینگ یک پیشخدمت به این دلیل که نان‌های برشته داخل سوپ گوجه را خمیر کرده بود، تنبیه شد،
یا زمانی را که دالایی لاما  هدر داد و اسپری رنگی که مصرف کرد تا روی لیموی سفیر تبت بنویسد: «کارما ساحل است» (ضرب المثلی که معنایش می‌شود: «وقتی اتفاقاتی که می‌افتد می‌تواند حل شود یا رفع آن مشکل باشد»)

شاید هم نه، آنها که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند. اما ممکن بود اتفاق بیفتند اگر یک فیلمساز تصمیم می‌گرفت این صحنه‌ها را در فیلمش بیاورد و در حالی که ما می‌دانیم این فیلم تخیلی است، آن صحنه‌ها در وجدان مشترک فرهنگی ما به عنوان برداشت از زندگی واقعی آن افراد قرار بگیرد و در نتیجه ذهنیت ما را که براساس اقدامات واقعی آنهاست خراب کند. به همین دلیل است که فیلمسازان هنگام بازی با درک مردم از شخصیت‌های تحسین برانگیز تاریخ، مسئولیت حفظ حقیقت اساسی درباره محتوای آن شخصیت را دارند.

 تصویری که کوئنتین تارانتینو از بروس‌لی در «روزی روزگاری در هالیوود» نمایش می‌دهد مطابق با این استاندارد نیست. البته تارانتینو از لحاظ هنری حق دارد که بروس را هر طور می‌خواهد به تصویر بکشد. اما انجام این کار با شیوه‌ای اینچنین درهم برهم و تا حدودی نژادپرستانه، هم به عنوان یک هنرمند و هم به عنوان یک انسان، یک شکست است.

این جنجال مرا آزرده کرد. تارانتینو یکی از فیلمسازان مورد علاقه من است زیرا او بسیار جسور و غیرقابل پیش‌بینی است. در فیلم‌های او یک انرژی جادویی وجود دارد از کسی که فیلم‌ها را دوست دارد و می‌خواهد شما هم آنها را دوست داشته باشید. هر فیلم تارانتینو انگار یک رویداد است. این همان چیزی است که صحنه‎های بروس لی را بسیار ناامیدکننده می‎کند چون نه براساس واقعیت، بلکه به نوعی نشان‌دهنده دوری او از آگاهی فرهنگی است.
بروس‌لی دوست و معلم من بود. برای اولین‌بار زمانی بروس را دیدم که به دنبال ادامه تحصیل در رشته هنرهای رزمی در نیویورک بودم. به سرعت دوستی ما به صورت رابطه معلم و شاگردی شکل گرفت. او نظم و انضباط و معنویت هنرهای رزمی را به من آموخت که کمک بسیار بزرگی برای من بود و با آن توانستم ۲۰ سال در مسابقات NBA بازی کنم و مصدومیت‌های بسیار کمی داشته باشم. در سال‌های دوستی ما او بارها در مورد این صحبت می‌کرد که  چقدر از نمایش کلیشه‌ای از آسیایی‌ها در سینما و تلویزیون ناامید است. از اینکه تنها نقش‌ خدمتکاران در حال تعظیم یا شرورهای مرموز به آنها داده می‌شد. در «دارای اسلحه، آماده سفر»، خدمتکار وفادار چینیِ پالادین با نام توهین‌آمیز «هی پسر» شناخته می‌شود. او در فصل چهار با یک کاراکتر زن جابجا می‌شود با نام «هی دختر». مردان آسیایی به عنوان لوازم صحنه بدون جنسیت به تصویر کشیده می‌شدند. همانطور که مردان و زنان آفریقایی- آمریکایی عموما تا پیش از زمان ظهور سیدنی پوآیته و فیلم‌های سینمای تجاری سیاهان به تصویر کشیده می‌شدند.

بروس‌لی و کریم عبدالجبار پشت صحنه «بازی مرگ» سال ۱۹۷۸


بروس تصمیم داشت که این تصویر منفی از آسیایی‌ها را از طریق بازیگری، نوشتن و تفسیر هنرهای رزمی تغییر دهد. به همین دلیل اینکه تارانتینو بروس را به صورت یک بعدی به تصویر کشیده مرا ناراحت کرد. نگرش ماشینیسم جان وینی کلیف (برد پیت)، بدلکار پیر مغروری که سعی دارد او را شکست دهد درست به همان کلیشه‌هایی بازمی‌گردد که بروس در تلاش بود تا آنها را از بین ببرد. البته این بلوند سفید آمریکایی می‌تواند قهرمان دوست‌داشتنی آسیایی شما را مورد ضرب و شتم قرار بدهد اما این چرندیات خارجی به اینجا نمی‌رسد.

حتی ممکن بود با این نسخه بی‌نظیر بروس همراه باشم، اگر این تنها صحنه قابل توجه او نبود و اگر نگاهی اجمالی به سایر صفات او داشت و از تلاش او برای جدی گرفته شدن در هالیوود هم گفته بود. افسوس، او فقط یکی از «هی پسر»های حاضر در صحنه بود.

صحنه مبارزه کلیف و بروس با ارائه به صورت فلاش‌بک پیچیده شده است. اما به شکلی این مبارزه از حافظه بدلکار به صورت مغرضانه و کارتونی‌ای می‌تواند به نفع او باشد. به همان اندازه نگران‌کننده که ممکن است او همسرش را با نیزه به قتل رسانده باشد در حالی که او را به آغوش کشیده است.

 من چندین‌بار با بروس در فضاهای عمومی بودم و دیدم که بعضی او را با صدای بلند به مبارزه دعوت می‌کردند. او همیشه مودبانه رد می‌کرد و دور می‎شد. اولین قانون باشگاه مبارزه بروس، مبارزه نیست، مگر اینکه گزینه دیگری وجود نداشته باشد. او نیازی به اثبات خودش نداشت. او می‌دانست که چه کسی بود و جنگ واقعی برایش روی تشک نبود؛ مبارزه واقعی برای او روی صحنه و در ایجاد فرصت‌های جدید برای آسیایی‌ها و شکستن کلیشه‎های مرسوم درباره آنها بود. اما متاسفانه «روزی روزگاری در هالیوود» ترجیح داده از همان کلیشه‌ها و شیوه‌های قدیمی استفاده کند.