پایگاه خبری تئاتر: «سرکوب» نخستین تجربه سینمایی رضا گوران، مدتی است به اکران رسیده؛ فیلمی که از زمان ساخت تا به امروز حواشی بسیاری را پشت سر گذاشت و از حضور در جشنواره فیلم فجر بازماند؛ اما حالا در اکران عمومی میتوان طیف وسیعی از نظرات را درباره این فیلم شنید و آن را از جنبههای متفاوتی بررسی کرد. رضا گوران با «شرق» درباره سکوتش در جشنواره فیلم فجر، ورودش به سینما و دغدغهای که در پی آن این عرصه را انتخاب کرد و در نهایت شرایطی که فیلم در اکران تجربه میکند، صحبت کرد که شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم. «سرکوب» در جشنواره فیلم فجر دیده نشد، اما از دیدگاه بسیاری که فیلم را در اکران عمومی تماشا کردند، بهنوعی دغدغهمندی شما در این فیلم نمود پیدا کرده است و در گفتوگویی از شما خواندم که «سرکوب» بهنوعی ادای دین از سمت شماست. در ابتدا اساسا درباره تغییر مسیر از تئاتر به سینما صحبت کنیم. چرا سینما را انتخاب کردید؟
من در سالهای فعالیتم در تئاتر هم سعی کردم بیتفاوت نباشم. ادعا نمیکنم که مصلح اجتماعی هستم یا بیشتر از همه مسائل اجتماعی را درک میکنم؛ اما تلاش میکنم راهکارهای متفاوتی برای فضاهایی که دچار جمود و مردگی است، پیدا کنم. اساسا فلسفه واردشدن من به هنر نیاز به عبور از این جمود بود. جمودی که ابتدا ممکن است دچار خود آدم شود و بعد فضای اطرافش، بههمیندلیل همیشه دنبال راهکارهای تازه بودم.
البته بدون اینکه خودنمایی کنم. به نظرم زمان مناسبی برای کار در سینما بود، چراکه در تئاتر تجربیاتی را که فکر میکردم باید انجام بدهم، انجام دادم. البته این حرف به این معنی نیست که دیگر تئاتر کار نمیکنم، بلکه دوست داشتم حوزه وسیعتر و بیرحمتر و البته جذابتری را تجربه کنم. جذابتر از نظر طیف وسیعی از مخاطبی که شما را دنبال میکند.
این باعث میشود شما با مخاطب وسیعتری روبهرو شوید. همین باعث میشود زحمتی که میکشید در ابعاد بیشتری دیده شود. اندیشه و تفکر شما در ذهنهای بیشماری منتشر میشود، برای همین سینما را انتخاب کردم. البته میدانستم بخش صنعتی سینما همیشه روبهروی بخش آرتیستیک من قرار میگیرد.
سعی کردم این پیوند را برقرار کنم. برای من صحبتکردن از مردمانی که برای این سرزمین رنج کشیدند و مادرانی که فقدان را تجربه کردند یا مادرانی که از نزاعهای سیاسی آسیب دیدند، مهم است. مادرانی که در طول جنگ فرزندانشان را از دست دادند. همه اینها برایم ارزشمند است و نمیتوانم درباره آن بیتفاوت باشم و اگر دقت کرده باشید هیچگونه شعار سیاسی ندادم.
نه اصلاحطلبانه برخورد کردیم نه اصولگرايانه. اما قاطعانه میگویم من اصولگرایی را که به خودش باور داشته باشد فارغ از اینکه من آن را قبول داشته باشم یا نه به یک اصلاحطلب ترسو ترجیح میدهم. هیچچیز بدتر از یک اصلاحطلب ترسو برای دفاع از رأی مردم نیست. صد بار تحسین میکنم اصولگرایی را که پای اعتقادش میایستد و این زیباست. اصولگرایی را که با هر تفکر پای اعتقادش ایستاده و شجاعانه از آن دفاع میکند، در برابر یک اصلاحطلب ترسو که مدام جا میزند، ترجیح میدهم؛ بنابراین فکر میکنم چیزی که ما نیاز داریم ایستادن پای آرمانهای فرهنگی است که از آن حرف میزنیم.
معتقدم بیشتر از هر زمان دیگری باید کار فرهنگی انجام بدهیم و بیشتر از هر زمان دیگری باید با هم حرف بزنیم. باید دست از کینه و نفرت برداریم. «سرکوب» میگوید با هر اعتقادی قبل از اینکه دیر شود با هم حرف بزنیم. من بهعنوان یک آدم فرهنگی باید این هشدار را بدهم. با هم حرف بزنیم و گفتوگو کنیم، جامعه را عصبانی و خشمگین نکنیم.
هر دو طرف نسبت به هم کینه و نفرت نداشته باشند، این سازنده نیست. در زمان جنگ یک دشمن داشتیم، نمیگویم همیشه باید دشمن داشته باشیم تا فرهنگ به وجود بیاید، ولی براساس دشمنی که بیرون بود و علیه آن از خودمان دفاع میکردیم، در کنار هم بودیم. الان عیله هم هستیم و بهمرور محافظهکار، ریاکار و ترسو میشویم. جالب است از چیزی که خوب است تعریف نمیکنیم، میگذاریم اگر همه تعریف کردند، ما هم تعریف میکنیم.
این فرهنگ ریا است. پس آدم مستقل کجاست؟ معتقدم باید سرزمینمان را بسازیم و اصلا کار فرهنگی در اين باره انجام بدهیم. در راستای کمکردن یک جهل قدم برداریم. شاید دارم شعار میدهم، بالاخره همینها برایمان باقی مانده است!
بههرحال «سرکوب» از جمله فیلمهایی است که در میان هیاهوی سالهای اخیر و هجمه فیلمهای گیشهای مخاطب خاصتری را جذب کرده. اساسا برای ساخت فیلم اول، «سرکوب» کمی ریسک محسوب میشود.
در تجربه اولم در سینما، دنبال فیلمی نبودم که گیشهها را فتح کند. من این راه را بلدم. کمااینکه در تئاتر هم با وجود اینکه آثارم سبک آرتیستیک خودش را حفظ کرده، همیشه پرفروشترین کارها را داشتم، ولی در فیلم اول سعی کردم دغدغهای را که با آن مسئله داشتم، مطرح کنم و به نظرم با همه مصائبی که سرم آمد، توانستم انجامش بدهم.
مقصودم از ریسک این بود که در نگاه اول به نظر میرسید با توجه به قصهای که روایت میکند، میتواند در فهرست فیلمهایی باشد که در جشنواره فیلم فجر دیده نشود یا موانعی سر راهش قرار گیرد.
من برای رضایت دیگران فیلم نمیسازم. فیلم میسازم برای اینکه به خودم بدهکار نشوم. البته مخاطب برایم اهمیت دارد، مگر میشود بدون مخاطب اثری تولید کرد؟ اما گاهی از حرف مدیران فرهنگی هم گیج میشوم، از طرفی از این صحبت میشود که به سینمای دغدغهمند نیاز داریم و سینمایی که حرفهای تازهای داشته باشد و از طرف دیگر اگر کسی حرف تازه و تفکر داشته باشد، آن را پس میزنیم. تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم.
دقیقا چه میخواهیم؟ من مخالف کمدی نیستم. مخالف قصههای سطحی با پرداختهای عوامفریبانه هم نیستم. همه اینها لازم است و نمیتوان غربال کرد که چه کسی حق کارکردن دارد، چه کسی این حق را ندارد. درعینحال این گونهای که امثال من هم کار میکنند لازم است. ساخت فیلم اجتماعی مستقل پردغدغه لازم است؛ فیلمی که به مسئله فقدان بیاهمیت نیست، فیلمی که قشر زیادی از جامعه را درگیر میکند.
الان که با هم حرف میزنیم، فیلم در آستانه یکمیلیاردیشدن است. این در حالی است که «سرکوب» با کمترین میزان تبلیغات و سالن، اکرانش را آغاز کرد. مقصودم این است که از ابتدا بهدنبال رکوردزدن نبودیم؛ مگر سینما و هنر المپیک است؟ مگر قرار است مدال بگیریم؟ به نظرم اگر قرار است مدال بگیریم، باید ورزش را انتخاب کنیم. حتی در ورزش هم آیین پهلوانی مهمتر از آیین قهرمانی است. جالب است كه در این مملکت شعار آیین پهلوانی میدهیم اما همه را به سمت آیین قهرمانی سوق میدهیم. آیین قهرمانی دوپینگ میخواهد و خیلی چیزهای دیگر.
البته هرکسی قهرمان میشود، لزوما دوپینگ نمیکند. ولی موضوع این است كه در سینما بهدنبال اندیشه سینمای فاخر و متفکر هستیم و اینکه به شعور مخاطب احترام گذاشته شود. برای فیلم اول فکر نمیکردم مشکلات کمی داشته باشم اما تا حدی از پس مشکلات برآمدم. دو بار فیلمنامه رد شد و بار دیگر فیلمنامه بیستویک مورد اصلاحیه خورد. همه اینها باعث شد کار سختتر شود. دوتا تهیهکننده برای این فیلم عوض شد. شرایط مثل دو امدادی بود و در نهایت فیلم ساخته شد و در آرامترین و بیسروصداترین شکل خودش اکران شد.
زمانی که فیلم در فهرست نهایی هیئت انتخاب در جشنواره فیلم فجر نبود هم اعتراض عجیبوغریبی به شرایط نداشتید.
بله. من از قید فجر گذشتم، درصورتیکه حضور در جشنواره برایم مهم بود. من فیلم اولم را ساخته بودم و مهمتر اینکه «سرکوب» یک فیلم اجتماعی است. اگر این فیلم در جشنواره دیده میشد که قول میدهم دیده میشد، اتفاقات بهتری را در اکران تجربه میکرد. پس نباید در فجر دیده میشد! از ما خواسته شد انتخاب کنیم یا حذفیات بسیار و فجر یا بدون حذفیات زیاد و اکران. تصمیم گرفتم فیلم سالم به اکران برسد و چه قربانیکردن وحشتناک و تصمیم سختی بود. ولی اگر چنین عوامل درجه یکی نداشتم که پشتم نبودند، نمیتوانستم درست تصمیم بگیرم. در زمان جشنواره فیلم فجر هم برخی مدیران سعی کردند صادقانه کمک کنند.
مثل آقای داروغهزاده که کمک زیادی کرد. برخلاف اینکه شاید عدهای فکر کنند من از مدیری ناراحتی و گلهای به دل دارم، اصلا اینطور نیست. آقای داروغهزاده در جشنواره فیلم فجر سعی کرد فیلم آسیب کمتری ببیند، خیلی دوستانه با من جلسه گذاشت و چیزی را تحمیل نکرد. من شاهد دوران بدتری در تئاتر بودم که اصلا نمیتوانستیم انتخاب کنیم. بههرحال در جشنواره فیلم فجر سعی کردم هیجانی برخورد نکنم. بعد از فجر سکوت کردم تا اکران. به قولی که دادم احترام گذاشتم. ممکن است خیلیها با خودشان فکر کنند که اصلا رضا گوران و حضورش در سینما دردسر است ولی من متوقف نخواهم شد. هنر برای من عرصه زیستی است که بدون آن زندگی امکانپذیر نیست. صادقانه سعی کردیم به مردم احترام بگذاریم.
با همه اینها در اکران عمومی نیز ظاهرا تن به حذفیاتی در فیلم دادید.
بله. بخشی از نریشن پایانی مادر حذف شد و چیز دیگری نوشته شد. بخشی از سکانس آقای هاشمپور و خانم کردا حذف شد. بخشی از دیالوگهای سارا بهرامی و الهام کردا نزدیک به دو دقیقه حذف شد. ابتدا گفتند 11 دقیقه حذف شود یا موسیقی و شعر ابتهاج نباید در فیلم باشد و با شخصیتی که آقای هاشمپور در فیلم بازی میکنند، مشکل داشتند. شانس آوردم به صدای استاد شجریان در فیلم اشکالی نگرفتند.
بسیاری درباره ابهام در پرداختن به شخصیت خسرو در فیلم انتقاد میکنند، هرچند تا حدی دلیل این ابهامگویی در فیلم مشخص است. از نظر شما چقدر فیلمنامه با تمام ملاحظاتی که برای ساختش لحاظ شد، آسیب دید؟
بله، شخصیت خسرو به شکلی است که مخاطبان متوجه میشوند قضیه چیست و چقدر گنگ صحبت کردیم. تنها ایرادی که میتوانم به خودم بگیریم پرداخت کم به خسرو است و تنها چیزی که باعث میشود در مورد این موضوع خودم را ببخشم، این است که دستم بسته بود. من گلهای از برخی دوستان منتقد دارم. البته برخی از سینمایینویسان آنقدر به فیلم لطف داشتند و آنقدر اقبال نقدها درخشان بود که باید از تکتک آنها تشکر کنم. اینکه «سرکوب» توانسته نظرهای مثبت و منفی بگیرد، جای خوشحالی است. این برای من یعنی فیلم موفق بوده است. اما مدتی قبل منتقد عزیزی درباره فیلم گفت که دیگر دوران مبهمگویی گذشته است.
جالب است که این منتقد عزیز انگار در سوئیس زندگی میکند! دوست عزیز تو در حرفزدنت در یک برنامه زنده هم دچار سانسور هستی. چگونه ممکن است در این دوره بشود روشن صحبت کرد. شما کجا هستید؟ اصلا روزنامهها را میخوانی؟ با مردم و رسانهها در ارتباطی؟ خبرها را پیگیری میکنی؟ با مفهومی به اسم دادگاه آشنا هستی؟ تو میتوانی فیلم را دوست نداشته باشی. مشخص است که نمیتوان در سینمای ایران واضح از برخی مسائل صحبت کرد.
اگر در ایران زندگی نمیکنی من بحثی ندارم، ولی اگر در ایران زندگی میکنی باید بدانی که درباره خیلی از مفاهیم نمیتوان صحبت کرد و ممنوع است. طبعا در فیلمنامهای که دو بار رد میشود و 21 مورد اصلاحیه میگیرد، مجبورم برخی اصلاحات را لحاظ کنم وگرنه همین هم ساخته نمیشد. برخی از ابهامات فیلم را میپذیرم مثل اینکه به خسرو خیلی پرداخته نشده، اما من هوش مخاطب را بالا فرض کردم و احساس کردم مخاطب با پسزمینههایی که در همه این سالها و زیست در سرزمین عزیزمان دارد، مسلما میتواند برخی مسائل و ابهامات را تشخیص بدهد.
حس کردم پایان فیلم و واردشدن دختر باران کمی با کلیت قصه همخوانی ندارد. از ابتدا چنین پایانی در ذهنتان بود؟
پایان فیلم برای زمانی است که باران و مادر به حمام میروند و صدای آب کمکم تمام خانه را میگیرد و بعد تبدیل میشود به باران و تمام راهرو خانه را باران فرامیگیرد. اما پیشنهاد ارشاد این بود که نیاز به امید در فیلم هست، در نتیجه دختربچهای که نقش دختر باران کوثری را بازی میکند، وارد میشود و سعی کردیم آن را با فیلم منطبق کنیم. در این مورد خیلی مقاومتی نکردم.
برای نگارش فیلمنامه چقدر زمان گذاشتید؟
نزدیک شش، هفت ماه روی فیلمنامه کار کردم. مشاور عزیزی مثل اصغر عبداللهی در کنارم بود. بههرحال نگارش این قصه سختیهای خاص خودش را هم داشت، مثل اینکه فیلمنامهای در فضای بسته نوشتن برخلاف تصور عموم بسیار سخت است و اینکه میبینید حتی یک پلان خارجی هم نداریم و تماما در خانه بودیم و هیچ کلکی هم نزدیم. در راهروي خانه 12 سکانس گرفته شده اما مخاطب خیلی احساس نمیکند و از این بابت خوشحالم که فضای بسته فیلمبرداری مخاطب را اذیت نمیکند.
آقای گوران کمی درباره فضایی که سالها در آن تجربه کردید، یعنی تئاتر، صحبت کنیم و تجربهای که در همین فیلم اول در سینما کسب کردید. برخی معتقدند حضور کارگردانهای تئاتر در سینما بهنوعی ریسک محسوب میشود، مثالهای فراوانی از موفقیت یا عدم توفیق چهرههای تئاتری در سینما وجود دارد. اما طبعا این توانایی قصهگویی است که در نهایت از دید مخاطب اثر را ماندگار میکند. در واقع سؤال مشخص من از شما این است که به سینما آمدید که چیزی به آن اضافه کنید یا صرفا چیزی به خودتان اضافه کنید؟
منافاتی ندارد اگر هر دو باشد. اگر به سینما بخواهیم چیزی اضافه کنیم، به خودمان هم چیزی اضافه شده است. البته سینمای ما سینمای درخشان و باشکوهی است. فیلمسازان خوب و سینمای پویایی داریم. صرفا تا قبل از ورود به سینما فکر میکردم میتوان فیلمی ساخت برای آن دسته از مخاطبانی که با سینما قهر کردهاند. «سرکوب» فیلمی است که فیلمبازهای حرفهای را درگیر میکند، فارغ از اینکه آن را دوست داشته باشند یا نه میتوانند درباره آن حرف بزنند. اصلا هدف ما اندیشهسازی است. به این فکر نکردم كه چیزی به سینما اضافه کنم. من فقط سعی کردم فضای دیگری را هم معرفی کنم و یک زندگی را در کنار زندگیهای دیگر در این سینما طراحی کنم.
پیش از این صحبت کردیم که تجربههای شما در تئاتر عموما آثار موفقی بود و به قصد ساخت فیلمهایی دغدغهمند که توأمان حرفهای مهم و اساسی مطرح کند، به سینما آمدید. فکر میکنید ادامه مسیر در سینما برای شما به چه شکل خواهد بود؟ یا شاید مثل بسیاری از فیلمسازان در زمانی تغییر مسیر بدهید.
من نمیتوانم راه تئاتر را در سینما دنبال کنم. نمیخواهم این کار را انجام بدهم. برای کشف راههای جدید به سینما آمدم. وقتی فیلمنامه «سرکوب» را به مشاوران خوبی دادم که تهیهکنندهها معرفی کنند، توصیه آنها این بود که اصلا این فیلم را نساز؛ ساختن این فیلم دردسر است و در فیلم اول آسیب میبینی.
پاسخ من این بود که نخواهید من محافظهکار باشم. به هر حال من به برشت فکر میکنم. برشت هم گاهی مجبور بود کارهایی انجام بدهد. من هم همیشه نمیخواهم فیلم این مدلی بسازم. اما مطمئن باشید اگر فیلمی برای گیشه باشد، باز هم رضا گوران را در آن میبینید و فیلمی نمیبینید که فقط سرگرم شوید. اتفاقا سعی دارم در آینده فیلمی بسازم که با مخاطب دیگری هم ارتباط بگیرد. اما نه به این شکل که از اصول خودم کوتاه بیایم. اگر قصد کوتاهآمدن داشتم 17 سالی که تئاتر کار میکرم کوتاه میآمدم که نیامدم. واقعا دنبال جنجال و اینجور چیزها نیستم. کارم را انجام میدهم.
به بخش دیگری از حواشی فیلم قبل از جشنواره بپرازیم. پیش از جشنواره فیلم فجر صحبت از این ماجرا بود که برخی از فیلمهایی که با سرمایه آقای رنجکشان ساخته شده است، برای حضورشان در جشنواره موانعی وجود دارد. اصلا همین موضوع سرمایهگذار چقدر برای شما چالش ایجاد کرد؟ و اصلا این بخش ماجرا چقدر برای شما مهم بود؟
من با آقای رنجکشان رفاقت عجیبی ندارم. فقط در همین حد بگویم که قبل از ساختهشدن فیلم هم میدانست این فیلم برایش میلیاردی سودی ندارد. اما حقیقتا هیچ وقت از حمایت از فیلم دست نکشید. حتی الان در اکران با توجه به اینکه تنها امکان تبلیغی ما بیلبورد است، تلاش میکند در سطح شهر بیلبوردهای بیشتری داشته باشیم و حمایتش از فیلم برایم بسیار ارزشمند است. آقای رنجکشان همه تلاشش را برای بهثمررسیدن این فیلم انجام داد و دوست داشت این ایده ساخته شود. اصل ماجرای فجر را هم که تعریف کردم. توصیه دوستان این بود که فیلم در فجر آسیب میبیند یا حتی ممکن است توقیف شود و بهتر است بهسلامت آن را به اکران عمومی رساند.
سال گذشته شما و آقای غنیزاده بعد از سالها فعالیت در تئاتر به سینما آمدید و میدانم رفاقت قدیمی هم دارید. «مسخرهباز» از نظر شما توانست حق مطلب را ادا کند؟
سال گذشته من و همایون غنیزاده تصمیم گرفتیم سینما را تجربه کنیم و فیلم ساختیم. بله رفاقت ما سالهاست که ادامه دارد. اتفاقا چند وقت پیش یادداشت بامزهای درباره «سرکوب» در صفحه شخصیاش نوشت. هر دوی ما هدف بزرگی داریم. هر دو در کارمان آدمهای جاهطلبی هستیم. به قصد تفنن به سینما نیامدیم. همایون همیشه من را غافلگیر کرده است.
چون باهوش است و روی کارش تمرکز میکند. گاهی وقتها که درباره موضوعی صحبت میکنیم، حواسش به بحث نیست به کارش فکر میکند. از حواشیای که در اختتامیه به وجود آمد، تعابیر مختلفی شد. به نظر من، تشخیص در آن زمان این بوده که چنین حرفی بزند و اینگونه عمل کند. کار او را تأیید یا رد نمیکنم. شاید همایون هم دوست داشته که برخورد دیگری با فیلمش شود. اما شانس آورد ما در فجر نبودیم (شوخی میکنم). او کسی است که من همیشه با لذت پای کارهایش مینشستم. با افتخار کارهایش را دیدم. به وجود همایون در هنر ایران افتخار میکنم. متأسفانه فیلم «مسخرهباز» را ندیدم و منتظرم تا در اکران ببینم.
به این دلیل در فجر ندیدم که در آن زمان به دلیل اتفاقی که برای فیلم افتاد، روزهای خوبی را سپری نمیکردم. در واقع هیچ فیلمی در فجر ندیدم. نمیتوانستم درحالی که فرزند خودم را قربانی کردم در چنین جشنی شرکت کنم. ترجیح دادم برای فیلم سوگواری کنم. من لوس نیستم! اما برای اثرم احترام قائلم. بیشتر از آن برای آدمهایی که برای فیلم تلاش کردند احترام قائلم. من از حق خودم گذشتم، چطور میشود رؤیا افشار را نادیده گرفت؟ فیلمبرداری خوب علی تبریزی را ندید؟ صحنه و موسیقی و... را نادیده گرفت؟ به همین دلایل نمیتوانستم در فجر فیلم ببینم. قطعا بعد از این باز هم برای شرکت در جشنواره فیلم فجر مشتاق خواهم بود و در این جشنواره که به نظرم جشنواره مهمی است، شرکت خواهم کرد، هیچ گاردی نسبت به آن ندارم. وقتی در آن شرکت میکنی، باید همه قواعد بازی را بپذیری.
«سرکوب» فیلمی بهظاهر زنانه است که البته به شخصیتهای مرد قصه هم درست پرداخته شده است. این ایده چطور شکل گرفت؟
من با مادربزرگم بزرگ شدم. با هم زیاد حرف میزدیم؛ شخصیتی که فوقالعاده روی من تأثیر داشت. علاقه من به لورکا و بعد یونگ که بسیار در من تأثیر داشت، من را از بخشهای مختلف وجودم آگاه کرد؛ آگاهشدن از نیمه زنانه. به نظر آرتیست اگر با نیمه زنانه خودش پیوند درست داشته باشد، قادر خواهد بود آثار بهتری بسازد؛ همانطور که با نیمه مردانهاش. برای پنج خانم نوشتن کار سادهای نبود، اینکه برای خودشان و من هم قابل باور باشد. به قول شما ظاهرا فیلم زنانه است اما بهشدت شخصیت مرد در آن پررنگ است. در ابتدا بیقراری پرویز را با حرکات دوربین میبینیم و وقتی خبر فوت او اعلام میشود، دوربین آرام میگیرد و از ابتدا به هر کدام از شخصیتها و حتی شخصیتهای غایب و تأثیر حضورشان فکر شد.
درباره انتخاب بازیگران هم صحبت کنیم. در ابتدا حضور این بازیگران کنار هم کمی غیرمتعارف به نظر میرسد.
خوشبختانه تجربه خوبی در کنار این بازیگران داشتم. سارا بهرامی درخشان کار کرد و بسیار بازیگر باانگیزهای است. پردیس احمدیه در نسل معاصر در اخلاق و توانایی درجه یک است. الهام کردا که از خانواده تئاتر و همیشه درخشان است. باران کوثری واقعا متفاوت عمل کرد. باران شخصیت همراهی است و فیلم برایش یکجور معرفت است. خانم افشار، نگینی است در بازیگری ما و چه حیف که کمکار است.