پایگاه خبری تئاتر: همزمان با ۲۵ ساله شدن فیلم سال ۱۹۹۴ «رستگاری در شاوشنک» که نخستین ساخته فرانک دارابونت بود، این فیلمساز با خوشحالی خاطرات فیلمبرداری این پروژه با نقشآفرینی مورگان فریمن و تیم رابینز را که هفت نامزدی جایزه اسکار کسب کرد، به یاد میآورد.
با این حال همانطور که این کارگردان توضیح میدهد همه چیز از ابتدا خوب نبود. بعد از اینکه او توانست به اندازهای اطمینان به نفس کسب کند که اقتباسی شخصیتمحور از رمان کوتاه استیون کینگ بسازد، فیلمنامه را در هشت هفته نوشت، آن را در ۷۱ روز فیلمبرداری کرد، محصول تمام شده را در فستیوال فیلم برلین نشان داد و در مجموعهای از تورهای رسانهای شرکت کرد و در نهایت از واکنشهای اولیه نسبت به فیلم بسیار آزرده شد.
او میگوید: وقتی فیلم اکران شد عملکرد خیلی خوبی در باکسآفیس نداشت که خیلی برایم ناامیدکننده بود اما با وجود امتیازهای ۹۸ درصدی در نمایشهای تستی فیلم نمیتوانستیم مردم را متقاعد به تماشا کردن آن بکنیم چون به نظرم فیلم کمی تیره بود و مردم فکر کردند قرار است حالشان را خراب کند.
با نگاهی به آمار موجود، فیلم ابتدا در ۳۳ سالن سینما روی پرده رفت و ۷۲۷۲۳۷ دلار فروش کرد. فروش نهایی فیلم به کمی بیش از ۲۸ میلیون دلار رسید.
اما بعد رایدهندگان آکادمی اسکار وارد شدند و به فیلم هفت نامزدی از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی دادند. از آنجا به بعد فیلم همیشه به نمایش درآمد و بعد به شهرت عظیمی رسید.
دارابونت ۶۰ ساله میگوید: «ابتدا فیلم به آرامی مخاطبانش را پیدا کرد، اعتبارش بالا رفت و توانست نوعی تعهد خاص جذب کند که خارقالعاده، متواضعانه و سورئال بود. اینکه توانستیم از یک اکران باکس آفیسی نه چندان خوب به ویدیویی که سال ۱۹۹۵ بیش از هر فیلم دیگر کرایه شد برسیم، نتیجه بسیار خوبی بود.»
این فیلمساز با به یاد آوردن زمان کارگردانی فریمن و رابینز میگوید که «تجربهای عالی بود که یاد گرفتم هر بازیگر متفاوت است و کارگردان باید بارومتر این باشد که بازیگر به چه چیزی احتیاج دارد و ندارد». او میگوید فریمن همیشه با حس بازی میکرد و نیازمند مکالمه زیادی نبود اما رابینز منطقی بود و از مکالمه رشد میکرد. «همیشه درجه راحتی بسیار بالایی داشتم چون آنها بازیگران فوقالعادهای هستند.»
دارابونت در تمام طول مسیر حرفهای کاری خود که شامل خلق کردن سریال «واکینگ دد» و فیلمهای ماندگاری از جمله «گرین مایل» و «مه» میشود، اغلب یاد صحبتی میافتد که رابرت بنتون فیلمنامهنویس «کرامر مقابل کرامر» میزد. او میگفت «هر روز فیلمبرداری حس یک شکست را دارد چون مجبور هستی چیزی را قربانی کنی.»
دارابونت میگوید بنتون داشت به فشار ضربالاجلها اشاره میکرد. اینکه هر کارگردان با مجموعهای از جاهطلبیهای خلاقانه برای فیلم وارد صحنه میشود و هر روز به خاطر برنامه کاری سخت خود مجبور است بعضی چیزهایی را که میخواهد برای بهتر شدن فیلم در آن قرار بدهد، کنار بگذارد.
دارابونت میگوید: از آن موقع تا به حال کلمات هوشمندانه او را به یاد داشتهام و هر بار که روز سختی دارم و مجبورم چیزی را کنار بگذارم همیشه به چیزی که رابرت بنتون به من گفت فکر میکنم و از آن آرامش میگیرم.
در انتها دارابونت دوباره اشارهای به «رستگاری در شاوشنک» کرد و گفت از میراث ماندگار فیلم بسیار خوشحال است. او گفت: حسی واقعا خوب است که چیزی مانند این در گذشتهام دارم. چیزی است که هرگز محو نشد.
«رستگاری در شاوشنک» نخست ۱۰ سپتامبر ۱۹۹۴ در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد و بعد از ۲۳ سپتامبر (یکم مهر) در سینماها اکران شد.