در يك باغ سيب خرس به طرف‌مان حمله كرد. خرس بالاي تپه بود و تا ما حركت كنيم و سوار شويم، سريع به ما رسيد و به گلگير ماشين ضربه زد. شبي هم گله‌اي هفت تايي از گرگ‌ها كمين كرده بودند كه ما از كمپ بيرون بياييم. ما تمام اين تصاوير را داريم كه به‌زعم من اين صحنه‌ها خيلي جذاب‌تر از صحنه‌هاي اصلي است.

پایگاه خبری تئاتر: در فيلم مستند «اسرار درياچه» شاهد معرفي و بررسي منطقه تخت سليمان در آذربايجان غربي هستيم. كارگردان اين فيلم ضمن ارايه تاريخچه‌اي مختصر از اهميت اين منطقه تاريخي با يك نگرش جديد جذابيت‌هاي اين جغرافيا را به مخاطب معرفي مي‌كند. در واقع او روايت خود از اين منطقه را با افسانه‌ها، داستان‌ها و تاريخ مي‌آميزد و با قصه‌اي پركشش دست به اكتشاف مي‌زند و براي اولين‌بار به اعماق اين درياچه مي‌رود. از آنجايي كه اين درياچه به‌ خاطر سمي بودن آب آن و قرار گرفتن در ارتفاع، پيش از اين دست‌نيافتني بوده و هيچ‌ كس به اعماق آن نرسيده بود، كارگردان در اين فيلم به صورت اكتشافي و پژوهشي به معرفي منطقه باستاني تخت سليمان و مراحل اكتشاف اعماق تاريك و رمزآلود درياچه تخت سليمان مي‌پردازد . به بهانه اكران اين فيلم با آرمين ايثاريان، كارگردان آن گفت‌وگويي انجام داديم كه پيش روي شماست.

تماشاي فيلم مستند هنوز در بين مردم ما جا نيفتاده است و فرهنگ درستي در اين زمينه شكل نگرفته، اما در سال‌هاي اخير فضا براي عرضه و نمايش فيلم‌هاي مستند بيشتر مهيا بوده است و برخي سينما‌ها در كنار اكران فيلم‌هاي داستاني، به نمايش فيلم‌هاي مستند هم اهتمام مي‌ورزند. در اين موقعيت احتمال ديده شدن فيلم شما هم بيشتر است. موافقيد؟

به نظر من فيلم مستند چه به لحاظ ساخت و چه به لحاظ نمايش مسير رو به رشدي را طي مي‌كند و اين صحبت شما از چند منظر قابل بررسي است؛ اول اينكه فيلمسازي در عرصه مستند با رويكردهاي جديدي همراه شده است. دوم نگاه كارگردانان و مستندسازان به واسطه تجربيات بصري متفاوت شده؛ همچنين فهم و درك عمومي مخاطبان در رابطه با فيلم مستند بالا رفته، اين را هم اضافه كنم كه فيلم‌هاي مستند خوبي كه تا به حال ساخته شده و به نمايش در آمده توجه مردم را به اين ژانر جلب كرده. از طرفي گروه سينمايي هنر و تجربه هم امكان نمايش فيلم‌هاي مستند را فراهم كرده تا پخش اين فيلم‌ها محدود به مديوم تلويزيون نباشد. مجموعه اين عوامل در كنار هم يك وفاق كلي نسبت به فيلم مستند ايجاد كرده است. اين را هم بگويم كه ارتباط با فيلم مستند يك بحث فرهنگي است. عموما تصور مردم از سينما اين است كه مي‌روند يك داستان روي پرده مي‌بينند ولي اين نگرش در حال حاضر تغيير كرده است. نمونه‌اش استقبال خوبي است كه از فيلم‌هاي مستندي نظير درجست‌وجوي فريده در سينماها مي‌شود.

البته به اين نكته بايد اشاره كرد كه رشد تكنولوژي هم در اين مسير بي‌تاثير نيست. در دوره‌اي بسياري از فيلمسازان بزرگ به سختي فيلم‌هاي‌شان را مي‌ساختند، اما حالا با در اختيار داشتن انواع امكانات ديجيتالي مقوله فيلمسازي سهل‌تر هم شده است و فيلمسازان جوان به موضوعات مهمي كه دغدغه آنهاست، مي‌پردازند.

با شما موافقم. در واقع پيشرفت‌هاي تكنولوژيكي دست فيلمسازان را براي تجربه بازتر كرده است. اگر قبلا پلان‌هاي هوايي با هليكوپتر انجام مي‌شد اما امروز اين كار به واسطه پرنده‌هاي هدايت‌پذير يا پهپاد‌هايي كه اخيرا وارد ايران شده انجام مي‌شود و امكان فيلمبرداري هوايي را براي فيلمساز سهل‌تر كرده است. شما نگاه كنيد استادان ما آقاي عسگري‌نسب و اصلاني فيلم‌هاي مستندشان را به صورت شانزده و سي و پنج ميليمتري مي‌ساختند و همين مساله پروسه پيچيده و پرزحمت چاپ و ظهور فيلم‌ها را هم براي‌شان به همراه داشته است. اينها مشكلاتي بوده كه دست كارگردان را مي‌بسته و امكان آزمون و خطار را براي‌شان محدود و پروسه فيلمسازي را سخت مي‌كرده اما امروز امكانات ديجيتال اين موانع را برداشته تا فيلمسازان با فراغ بال و راحتي بيشتري سراغ سوژه‌هاي‌شان بروند.

نمايش فيلم‌هاي مستند در فضاي اينترنت هم امكان ديده شدن اين ساخته‌ها را بيشتر فراهم كرده است.

مدتي است كه ايده چرخش مالي فيلم‌هاي مستند جدي گرفته مي‌شود و اينكه از فيلمسازان مستند بايد حمايت شود. البته اين مساله خيلي نوپاست اما نشانه‌هاي خوبي مشاهده مي‌شود. به سمتي مي‌رويم كه جنبه اقتصادي فروش فيلم مستند تامين شود تا مستندساز به حيات فيلمسازي خود ادامه دهد. اما اينجا بگويم كه چون جنبه پژوهشي و علمي در فيلم ما بر ديگر مسائل غلبه دارد در مقايسه با فيلم‌هاي مستند داستاني يا مستند پرتره ممكن است با استقبال كمتري روبه‌رو شود، چون تنها متخصصان و آدم‌هايي كه اين منطقه براي‌شان جالب است و آن را مي‌شناسند، جلب فيلم مي‌شوند اما خب فيلم‌هاي مستند داستاني فراگيرترند و مخاطبان بيشتري دارند. به هر جهت مهم اين است كه از فيلم مستند استقبال مي‌شود. يك مثالي براي شما بزنم درباره تجربه خيلي خوبي كه در جشنواره سينما حقيقت پارسال داشتيم، اينكه سه برابر گنجايش سالن براي تماشاي فيلم ما آمده بودند و حتي خيلي‌ها نتوانستند وارد سالن شوند. اين براي ما حيرت‌آور بود. من اصلا تصور نمي‌كردم با اين جمعيت روبه‌رو شوم، چون تبليغي براي فيلم نكرده بوديم. اينها نشان مي‌دهد كه مردم دوست دارند، فيلم مستند تماشا كنند.

با چه هدف و در پاسخ به چه نيازي مستند اسرار درياچه را ساختيد؟ چون وقتي به كارنامه شما نگاه مي‌كنيم چنين تجربه‌ سخت و مشكلي ديده نمي‌شود.

اينكه سليقه من به سمت چيزي متمايل شود حاصل برآيند و نكات مختلفي است كه در كنار هم جمع مي‌شود و آدم را به آن سمت سوق مي‌دهد. اولين‌بار در دوران دانشجويي با اين فضا روبه‌رو شدم. افسانه‌ها و داستان‌ها حول اين درياچه گفته مي‌شد و اين در ذهن من بود كه چطور امكان دارد كسي تا به حال داخل اين درياچه نرفته باشد. از همان زمان اين موضوع در فكر من بود تا اينكه به مرحله اجرا درآمد.

با توجه به اطلاعاتي كه دريافت كردم تاكنون درباره تخت سليمان فيلم‌هاي مختلفي ساخته شده اما هيچ يك اعماق درياچه مدنظرشان نبوده است.

همين نكته كه اشاره كرديد يعني ايده اوليه رسيدن به اعماق اين درياچه ناشناخته براي من اهميت داشت كه سال 75 به ذهنم رسيده بود. تخت سليمان منطقه متفاوت و بسيار جذابي به لحاظ توريستي است، حس و حال غريبي بر اين منطقه حاكم است و سكوت خاصي دارد. زمستان‌هاي سرد و تابستان‌هاي خنك دارد. خانه‌هاي آن منطقه روستا اساسا سيستم سرمايشي ندارند. همين جذبه و جذابيت منطقه باعث شد تا به اين فكر كرده كه طرح ساخت فيلم را آماده كنم. بي‌انصافي است اگر نگويم كه اين فيلم حاصل تلاش و پشتكار و همچنين عشق و علاقه يك تيم هفتاد و چند نفره در سه سال و نيم است. به هر دليلي اگر هر يك از عوامل همكاري را نمي‌پذيرفت يا خسته مي‌شد و وسط راه پشيمان مي‌شد كارمان به نتيجه نمي‌رسيد. اين تلاش گروهي بود كه باعث شد سه سال در آن منطقه دوام بياوريم و كار را به نتيجه برسانيم.

اشاره كرديد هفتاد نفر در اين پروژه با شما همراه بودند. مجاب و متقاعد كردن هفتاد نفر براي همراهي در اين پروژه خودش پروسه عجيبي بايد داشته باشد. چون فيلم از صحنه‌هاي سخت و طاقت‌فرسايي برخوردار است و كوچك‌ترين سرپيچي ممكن بود به قيمت جان انسان تمام شود، موافقيد؟

انجام چنين پروژه سخت و طولاني مدت تنها وابسته به عشق و علاقه افراد به كار امكان‌پذير است. سه سال و نيم نزديك به هشتاد و پنج بار اين مسير پرپيچ وخم جاده زنجان به سمت دندي را در فصل‌هاي مختلف سال طي كرديم و حادثه‌اي نداشتيم و همين را براي خودم دستاورد به حساب مي‌آورم. جاده باريك و خطرناكي است كه كاميون‌هاي سنگ معدن از آنجا به سختي رد مي‌شوند و پر است از دست‌انداز و چاله‌هاي غيرمعمول. زمستان كاملا با برف پوشيده شده و تردد مصيبت‌بار است. منطقه صعب‌العبوري است كه احتمال حمله خرس و گرگ زياد است. در تابستان انواع و اقسام خزندگان افعي و رتيل را آنجا ديديم و سالم برگشتيم. اينكه مي‌گويم سالم برگشتيم يعني زنده مانديم وگرنه آسيب‌هاي زيادي ديديم. يكي از همكارانم در كوه دچار سانحه شد و اجبارا كمرش را عمل كرد. ولي به‌طور كلي همين كه تلفات جاني نداشتيم خدا را شكر مي‌كنم.

فيلم به موضوعات مختلفي اعم از باستان‌شناسي، ادبيات، تاريخ، محيط زيست مي‌پردازد. محور اصلي فيلم را از ابتدا بر چه مبنايي قرار داديد؟

محور اصلي براي ما پرداخت به آن منطقه، مختصات درياچه و رسيدن به اعماق آن بود. از اول ما اين نكته را در ذهن مخاطب ايجاد كرديم كه قرار است برويم و ببينيم ته درياچه چه خبر است.

ولي كل آن منطقه را به صورت دقيق براي مخاطب پوشش داديد.

بله، نگاهي به فرهنگ شفاهي آن منطقه داشتيم. افسانه‌ها و تاريخ را مدنظر قرار داديم. به جنبه‌هاي ژئوفيزيكي منطقه توجه داشتيم كه هر كدام يك فيلد تخصصي مجزا مي‌شود و راجع به آن فيلم‌هاي متنوعي مي‌توان ساخت. راش‌هاي قابل استفاده براي اين فيلم بيش از چهارصد دقيقه است. بخش‌هايي از فيلم در مونتاژ نهايي كنار گذاشته شده است. در مرحله مونتاژ، پرداخت به موضوعات جانوري، گياهي و... كه باعث مي‌شد از محوريت اصلي فيلم دور شويم را كنار گذاشتيم. فيلم اسرار درياچه قابليت اين را داشت به سريالي پنج يا شش قسمتي تبديل شود. حتي بحث مرمت و بازسازي طاق خسرو پرويز يا ايوان غربي توسط آلماني‌ها را در آنجا پوشش تصويري داديم. ما براي حفظ تمركز روي كشف اعماق درياچه و رسيدن به كف آن مجبور بوديم آن محور اصلي را حفظ كنيم و آنچه براي معرفي درياچه لازم است كنار اين درياچه بچينيم تا كسي كه نمي‌داند اين منطقه كجاست و چه سابقه تاريخي دارد و ما دنبال چه هستيم به اطلاعات كلي دست پيدا كند.

اين مستلزم اين بود كه صرفا بر همراهي عوامل سينما اكتفا نكنيد و از توان جمعي از متخصصان بهره ببريد.

دپارتمان ژئوفيزيك و دپارتمان آب دانشگاه تهران، دانشگاه قزوين، دانشگاه خرمشهر و... مجموعه‌اي از متخصصان و استادان دانشگاه كه فيلد تخصصي خودشان را دنبال مي‌كنند با ما در اين فيلم همراه بودند؛ من از حاصل تحقيقات گذشته و داده‌هاي آنها در طول فيلم استفاده كردم و به عنوان كارگردان اين اطلاعات را در مسير فيلم تدوين مي‌كردم كه به كار فيلم بيايد وگرنه هر يك بخش‌هاي تخصصي مجزايي است و متخصص خودش را مي‌طلبد.

از بحث دراماتيزه كار غافل نشديد.

قسمت سخت ماجرا همين بود كه همه اين اطلاعات را جوري كنار هم بچينيم و براي مخاطب جذاب باشد تا آخر فيلم علمي را دنبال كند. آن موقع نمي‌دانستم كه به نتيجه موفقيت‌آميز مي‌رسيم يا نه؟ چون فيلم علمي مخاطب خاص خود را دارد ‌بايد ما بين جنبه روايي فيلم و جنبه علمي تعادلي ايجاد كنيم تا مخاطب از قشر‌هاي مختلف با سطح سوادهاي گوناگون با اين فيلم ارتباط بگيرد و بخش سخت ماجرا همين بود. رويارويي جنبه علمي و افسانه‌ها بايد به صورتي انجام مي‌شد تا تيغ برنده دانش، حال و هوا و اثر افسانه‌ها را خنثي نكند و روح كار را از بين نبرد. بيان اينكه افسانه‌ها اين را مي‌گويند اما علم هم به اين مقوله اين نگاه را دارد. مخاطب با هر دو همراه شود.

به گمانم چالش مهم شما در اين فيلم پيدا كردن لحن يكدست بود.

به نكته دقيقي اشاره كرديد. اگر فيلم سويه لحن سرد علمي پيدا مي‌كرد، ممكن بود بخشي از مخاطبان حين تماشاي فيلم خسته شوند از طرفي اگر نگاه ادبي و اسطوره‌اي بر فيلم غلبه مي‌كرد، آن صلابت علمي دچار تشتت مي‌شد. چالش اصلي ما همين بود اينكه اين رويكردها چگونه در كنار هم از آب در مي‌آيند، دغدغه ذهني من بود. چون اين جنس روايت را از قبل نديده بودم، چيزي به عنوان الگو نداشتم و همين كار من را سخت‌تر مي‌كرد.

زمان زيادي از شما گرفت و طولاني شد؟

حدود هفت، هشت ماه قبل از فيلمبرداري متن مشخصي داشتم. هر قدر به فيلمبرداري نزديك‌تر شديم و داخل منطقه مي‌رفتيم من با حجم عظيمي از اطلاعات مواجه مي‌شدم و درمي‌يافتم كه آن فيلمنامه ابتدايي به تنهايي كاربرد ندارد و بايد تغيير كند، پس از شكل اوليه فاصله گرفتيم. در واقع مختصات و ويژگي‌هاي منطقه خودش را به ما تحميل و متن تغيير كرد.

صداي خودتان به عنوان گوينده روي فيلم قرار گرفت. ريسك عجيبي انجام داديد. اگر صدا روي فيلم قرار نمي‌گرفت كل زحمات شما بر باد مي‌رفت.

(مي‌خندد) واقعا ريسك بزرگي بود البته با گوينده‌هاي مختلف وارد صحبت شدم بعد به اين فكر كردم كه تا بخواهم فراز و فرود بخش‌هايي از فيلم را به آنها انتقال دهم، ممكن است آنها از لحن فيلم غافل شوند. به همين جهت با همفكري دوستان به اين نتيجه رسيديم از آنجايي كه خودم تمام اين فراز و فرود‌ها را طي كرده‌ام، خودم هم نريشن را بخوانم. ممكن است صداي من حرفه‌اي نباشد اما واگويه مناسب‌تري براي فيلم است. نكته ديگر اينكه صداهاي شناخته شده گوينده‌هاي حرفه‌اي با خود پيش‌زمينه‌ها و پيش‌فرض‌هايي را مي‌آورد و نمي‌خواستم اين‌گونه باشد.

انتقادي كه به فيلم وارد است؛ واگويه‌هاي زياد فرصت ارتباط مخاطب از فيلم را سلب مي‌كند و سكوت در فيلم كم است، چرا؟

تا حدودي موافقم. علت اصلي اين است كه ديتايي كه بايد به مخاطب ارايه مي‌شد تا بتواند تصوير جامعي از آن منطقه و اتفاقات پيرامون آن داشته باشد آنقدر زياد بود كه دست ما را در كنترل ريتم فيلم بسته بود. به جرات مي‌توانم بگويم متن گفتاري كه من آماده كرده بودم دوبرابر اين چيزي بود كه در فيلم ديديد. اين فروكاست در كمترين اندازه به مخاطب ارايه شده است. اگر فرصت به مخاطب مي‌داديم كه تنهايي و در سكوت مناظر را مشاهده كند، زمان فيلم زياد مي‌شد. براي مستند علمي، پژوهشي و اكتشافي زمان طولاني مناسب نبود.

در بخش‌هايي از مستند، تعليق‌هاي سينمايي به فيلم اضافه مي‌شود كه مخاطب را براي پيگيري ماجرا ترغيب مي‌كند اما چرا اين قسمت‌ها كه باعث قصه‌گويي در فيلم مي‌شود از يك جايي رها مي‌شود؟

تمام اين تعليق‌ها كاملا واقعي بود.

پرسش من اين است كه چرا از چنين تصاويري پرتعليق و در عين حال واقعي كم بهره برديد؟

خيلي از دوستان اين نقد را به من وارد كردند. علتش هم اين است كه در راف‌كات‌هاي اوليه يك سري پلان‌هايي داشتيم كه با دوربين‌هاي مختلف گرفته بوديم. اين پلان‌ها در كنار نماهاي باشكوه همخواني نداشت. مثلا در پايين كوه زندان تخت سليمان سه نفر بوديم كه با گاز گوگرد مسموم شده بوديم و نمي‌توانستيم بالا بياييم در همين صحنه‌ها فيلمبردار وقتي حركت تيلت به سمت بالا مي‌گرفت از پشت افتاد و صخره‌نورد حرفه‌اي كه همراه ما بود از طرف ديگري سكندري خورد، خودم هم حالم بد بود و فكر نمي‌كردم از اين مكان اصلا نجات پيدا كنيم. دوربين روي سر ما نصب بود و ما اين تصاوير را داريم. يا در بوران و برف گير كرديم در سرماي زير بيست‌ونه درجه طوري كه حتي همكارم از من خداحافظي كرد و فكر مي‌كرديم همانجا يخ مي‌زنيم. در اعماق درياچه دچار سانحه شديم و در يك غار زير آبي من براي دقايقي گم شدم و از خودم نماهاي سلفي گرفتم كه اگر برنگشتم حتما روزي كارت حافظه را پيدا مي‌كنند. در يك باغ سيب خرس به طرف‌مان حمله كرد. خرس بالاي تپه بود و تا ما حركت كنيم و سوار شويم، سريع به ما رسيد و به گلگير ماشين ضربه زد. شبي هم گله‌اي هفت تايي از گرگ‌ها كمين كرده بودند كه ما از كمپ بيرون بياييم. ما تمام اين تصاوير را داريم كه به‌زعم من اين صحنه‌ها خيلي جذاب‌تر از صحنه‌هاي اصلي است، اما فرمت و شكل اين تصاوير با آن جنبه‌هاي سينماي مستندي كه مدنظر من بود، همخواني نداشت. در واقع آن جلوه بصري‌تر و تميز در سراسر فيلم در اين نوع نماهاي شكاري نيست و بيشتر شكل پشت صحنه دارد، خيلي‌ها مي‌گفتند اگر اين صحنه‌ها مي‌بود بهتر مي‌شد. اتفاقا اين صحنه‌ها خيلي اكتيو و نگران‌كننده و پويا هم بود اما به لحاظ فرمت بصري با كليت مستند نمي‌خواند. جلسات زيادي در مورد چينش اين صحنه‌ها داشتيم كه در نهايت تصميم گرفتم، فيلم را با اين تصاوير و راوي سوم شخص ارايه دهم تا اينكه بگوييم ما واقعا در بعضي صحنه‌ها خفه مي‌شديم (مي‌خندد) حالا اگر عمري باقي بود اين صحنه‌ها را مونتاژ مي‌كنم و به يك فيلم با نام چگونه اسرار درياچه ساخته شد، تبديل مي‌كنم.

با اينكه براي رفتن به اعماق درياچه يك‌سال نقشه‌برداري و كارشناسي توسط متخصصان انجام شد، ولي تجربه نشان داده هيچ چيز قطعي نيست و ممكن بود جانوري در اعماق درياچه وجود داشته باشد يا اتفاقات ناگوار ديگري در انتظار شما باشد. در واقع شما با ساخت اين فيلم مستند با جان خودتان معامله كرديد.

كار ما شبيه به ديوانگي بود، تنها عشق و علاقه باعث مي‌شود چنين ريسك‌هايي را بپذيريد وگرنه به طور معمول انسان جانش را براي هر چيزي به خطر نمي‌اندازد و البته نتايج چنين رويكردهايي گاهي عجيبند مثلا در عمق سي و دو متري گونه جديدي سخت‌پوست پيدا كرديم كه اولين‌بار است مشاهده شده و خود را با سم آرسنيك محلول در آب سازگار كرده. تصاوير آن را به متخصصان نشان داديم و موضوع را تاييد كردند.

آيا اكتشاف شما در ميراث فرهنگي ثبت شده است؟

آنها در جريان كار ما قرار داشتند و اصلا فيلم با حمايت دكتر ستاري و معاونت علمي، فناوري و هماهنگي آنها و ميراث فرهنگي ساخته شد. فيلم ما پايلوتي است براي اتفاقات بعدي .قرار است آنها از رفرنس‌هايي كه در اختيارشان قرار مي‌دهيم در مراحل بعدي استفاده كنند.

چنين كشفي توجه موسسه نشنال جئوگرافيك را به خودش جلب نكرد؟

ما براي نمايش و پخش جهاني اين فيلم پيش قرارداد با آنها داشتيم. قرار بود فيلم ما را آنها بخرند. ولي اعمال تحريم‌ها همه برنامه‌هاي ما را به هم ريخت. اين فيلم را من با وام معاونت علمي و فناوري ساختم. وقتي پول وام فيلم تمام شد من مي‌خواستم به هر نحوي شده پروژه تمام شود و بخش بزرگي از هزينه‌هاي ادامه ساخت فيلم را خودم تقبل كردم همه اندوخته‌هايم را هزينه كردم به اين اميد كه نشنال جئوگرافيك فيلم را بخرد و پخش جهاني شود. فيلمي با اين مختصات كه توسط متخصصان ايراني و تجهيزات و تخصص گروه فيلمسازي ايراني ساخته شده بود، هم اعتبار علمي و پرستيژ خوبي براي كشورمان بود و هم به فروش خوبي دست پيدا مي‌كرد اما وقتي تحريم‌ها تشديد شد خريد و فروش كالاهاي فرهنگي هم دچار مساله شد. آنها به من گفتند فيلم را نمي‌توانند از از يك تهيه‌كننده ايراني بخرند و بنابراين هيچ پولي به ما نخواهند داد .