«سال دوم دانشكده من» فراتر از يك فيلم متوسط آبرومند حركت نمي‌كند و به نقطه اوج تازه در سينماي سازنده‌اش تبديل نمي‌شود. با اين همه فيلم (با وجود ملال‌‌آور شدن در بعضي فصل‌ها) مي‌تواند تا انتها تماشاگر را با خود همراه كند، بازگشت به سينماي اجتماعي براي صدرعاملي خوش‌يمن است. فيلمسازي كه مانند دوران روزنامه‌نگاري پيگير مسائل اجتماعي است و تلاش مي‌كند، فيلم‌هايش رنگ و بو و حال و هواي زمانه خود را داشته باشند.

پایگاه خبری تئاتر: پس از تجربه تلخ سه‌گانه زيارت كه با «در انتظار معجزه» به پايان رسيد و بعد از تماشاي فيلم پرلكنت و هدر شده «زندگي با چشمان بسته» به نظر مي‌رسيد، پرونده فيلمسازي رسول صدرعاملي براي هميشه بسته شده است. آثار متاخر او قبل از «سال دوم دانشكده من» چنان نااميد كننده بودند كه به نظر نمي‌رسيد، صدرعاملي فرصت و بختي براي احياي موقعيت از دست رفته‌اش داشته باشد. او از نسل فيلمسازاني است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت حرفه‌اي‌شان را آغاز كردند و اغلب آنها در دهه 90 ميدان را به جوان‌ها واگذار كرده‌اند. سينماي صدرعاملي با وجود تنوع مضموني در زيرمجموعه سينماي اجتماعي جاي مي‌گيرد.

فيلم‌هاي او متاثر از شرايط جامعه و تحولات اجتماعي و فرهنگي هستند و معمولا مي‌توان در آنها ردپايي از مسائل و مشكلات روز را ديد. مهم‌ترين فيلم‌هاي كارنامه صدرعاملي تا امروز سه‌گانه‌اي است كه درباره دختران نوجوان ساخته. «دختري با كفش‌هاي كتاني» يك اتفاق در سينماي شهري و خياباني پس از انقلاب بود كه به نقطه اوج «من ترانه پانزده سال دارم» منجر شد. «ديشب باباتو ديدم آيدا» بخش پاياني اين سه‌گانه ضعيف‌تر از دو فيلم قبلي از كار درآمد و موفقيت آنها را براي صدرعاملي تكرار نكرد. با اين همه، توجه صدرعاملي به وضعيت زندگي و دغدغه‌هاي دختران نوجوان از 3 طبقه مختلف اجتماعي، ارتباط آنها با والدين و جهان اطراف‌شان قابل توجه است.

«سال دوم دانشكده من» بازگشت صدرعاملي به دنيايي است كه با آن آشناست. يك دهه پس از ترانه، تداعي و آيدا او قصه دو دختر دانشجو را روايت مي‌كند كه يك بحران مشترك، آنها را در معرض آزموني بزرگ قرار مي‌دهد. «سال دوم دانشكده من» به نوعي درباره عمل اخلاقي و اخلاقي زيستن در دنيايي است كه ارزش‌هاي اخلاقي در آن كمرنگ شده است. مهتاب دور از آوا وارد رابطه با علي (پدرام شريفي) مي‌شود و اين اتفاق، عنصر پيش‌برنده فيلم است.

«سال دوم دانشكده من» فيلم كاملي نيست، نيمه دوم نياز به ملات داستاني و گرماي بيشتري دارد. اگر حضور ترانه عليدوستي در «من ترانه پانزده سال دارم» به برگ برنده اصلي فيلم تبديل شده و نمي‌شد، موفقيت فيلم را بدون او متصور شد. اگر شخصيت كودكانه و معصوم پگاه آهنگراني به باورپذير شدن تداعي كمك مي‌كرد اما در «سال دوم دانشكده من» جاي يك پديده خالي است. هيچ يك از بازيگران دختر اين فيلم نمي‌توانند حكم نجات‌دهنده را داشته باشند و خلأ داستاني را پر كنند. بازي خوب پدرام شريفي به فيلم انرژي و جذابيت داده اما اين حضور دلنشين براي فيلم كافي نيست.

به همين دليل «سال دوم دانشكده من» فراتر از يك فيلم متوسط آبرومند حركت نمي‌كند و به نقطه اوج تازه در سينماي سازنده‌اش تبديل نمي‌شود. با اين همه فيلم (با وجود ملال‌‌آور شدن در بعضي فصل‌ها) مي‌تواند تا انتها تماشاگر را با خود همراه كند، بازگشت به سينماي اجتماعي براي صدرعاملي خوش‌يمن است. فيلمسازي كه مانند دوران روزنامه‌نگاري پيگير مسائل اجتماعي است و تلاش مي‌كند، فيلم‌هايش رنگ و بو و حال و هواي زمانه خود را داشته باشند.