پایگاه خبری تئاتر: مهاجرانی سال ۹۵ به این ادعاها پاسخ داد و با جان گرفتن دوباره مباحث، نوشته تلگرامی خود در سال ۹۵ در پاسخ به حاتمی کیا را بازنشر کرد. او نوشته بود: «ابراهیم حاتمی کیا فیلمساز ممتاز کشورمان در بارهٔ ساخت فیلم آژانس شیشه ای نکته ای را در باره نسبت اینجانب و فیلم مطرح کرده اند، که نیاز به توضیح و تصحیح دارد.
« فیلمنامه را به عطاءا… مهاجرانی معاون حقوقی رئیسجمهوری دادم بخواند. او پس از خواندن از من خواست تمام نسخههای آن را از بین ببرم، چون معتقد بود چنین داستانی میتواند خطرساز باشد. اما جالب اینکه تولید این فیلم به دوران گذار دولتها خورد و حبیبالله کاسهساز مجوز تولید را امضا کرد. من «آژانس شیشهای» را در زمان وزارت خود مهاجرانی ساختم.»!
در دوران معاونت ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی- که معاونت ایشان و همکاری با ایشان از افتخارات کارنامهٔ عمر من است- با سینماگران و هنرمندان از جمله جناب آقای حاتمی کیا ارتباط داشتم. حتما ایشان به یاد دارند که فیلمنامهٔ از کرخه تا راین را هم به من دادند. خواندم و در ساخت فیلم و تامین هزینهٔ ارزی آن از طریق بانک مرکزی در دوران ریاست همکار ارجمند دکتر محسن نوربخش، کمک کردم. حتی یک بار از آلمان به من اطلاع دادند که حواله ارزی به دستشان نرسیده است و دچار مشکل شده اند. تلفنی با دکتر سید حسین موسویان سفیر کارآمد و دانای ایران در برلین، صحبت کردم و ایشان ظرف بیست و چهار ساعت مبلغ مورد نیاز را تامین کردند.
فیلمنامهٔ آژانس شیشه ای را که خواندم؛ گفتم شما نسخه های این فیلمنامه را این سو و آنسو نفرستید، فضایی درست خواهند کرد که ساخت فیلم دشوار خواهد شد. نه اینکه بنده مخالف ساخت فیلم و فیلمنامه بوده ام! اتفاقا توصیه ای که داشتم برای این بود که فیلم به دور از غوغاسالاری های مرسوم آن زمانه و البته این زمانه هم! ساخته شود. بدیهی بود با مدیریت سینماگرمتفکر و ارزشمند، دوست زندگی ام، سیف الله داد که از خانهٔ سینما به معاونت سینمایی آمده بود و در ادارهٔ امر سینما با اختیار کامل عمل می کرد و من مثل چشمم به او اعتقاد داشتم، فیلم ساخته شد، نه تنها وزارت فرهنگ و ارشاد در ساخت و اکران فیلم مشکلی نداشت، بلکه آژانس شیشه ای به عنوان فیلم برگزیده در جشنوارهٔ سینما هم نمایش داده شد.
در حقیقت نه تنها تضادی در رفتار و داوری اینجانب نسبت به فیلم موفق و موثر آژانس شیشه ای وجود نداشته است، بلکه همان توصیه هم برای حراست از فیلمنامه و ساخت فیلم بوده است. یاد با آن روزگاران یاد باد…»
حاتمی کیا می گوید مجوز ساخت فیلمش را حبیب الله کاسه ساز صادر کرده و چون تولید فیلم آغاز شده بود، مسوولان وقت امکان متوقف کردن ساخت فیلم را نداشتند. این دو روایت فیلمساز و وزیر ارشاد دولت اصلاحات، این روزها برای چندمین بار تکرار شده است اما یک روایت دیگر هم وجود دارد. روایت منوچهر محمدی از ساخت «آژانس شیشه ای». او درباره این موضوع در توئیتر اظهار نظر کرده و نوشته است: «برای اولین بار است که در توییتر می نویسم. ماجرای آژانس شیشه ای که من شاهد و ناظر آن بودم این است ابراهیم حاتمی کیا ی عزیز روزی قصه چند خطی آژانس را گفت بسیار پسندیدم. قرار شد که بنویسد و در شرکت سینا فیلم که از «کرخه تا راین» را باهم ساخته بودیم آن را بسازیم. جلساتی داشتیم چند ماهی طول کشید و سرانجام فیلمنامه حاضر شد من کار را پسندیدم قرار شد شرکای دیگر، مرحوم داد و مرحوم عسگری نسب، هم بخوانند.
جلسه ای گذاشتیم با حضور ابراهیم نظرات مطرح شد. من و ابراهیم موافق ساخت فیلم بودیم؛ جناب داد معتقد بود مخالفت خواهد شد چون یک گرو گان گیری در دل کشور و توسط یک بسیجی است. من و ابراهیم استدلال کردیم که اتفاقا اگر جایی کجی و نقصی وجود دارد چاره اش همین عمل قهرمانانه است و ضمنا سینمای خوندار و مخاطب پسند هم همین است.
چند ساعت بحث بجایی نرسید من پیشنهادی دادم که همه قبول کردند گفتم فیلمنامه را برای مقام رهبری بفرستیم و نظر ایشان را جویا شویم فیلمنامه را توسط عزیزی فرستادیم سه روز بعد جواب برگشت نقل به مضمون عرض می کنم مرقوم فرموده بودند فیلمنامه خوبی است اما مگر در این خانه بسته است. جلسه گذاشتیم و باز بحث شد و نظرم این بود که ایشان مایلند فیلم ساخته شود. جناب داد تفسیرشان این بود که ایشان نظرشان منفی است.
در سینا فیلم هر فیلمی باید به اتفاق، رای برای ساخت بدست می آورد و شدیم یک رای مثبت بنده و دو رای منفی جناب داد و عسگری نسب و قرار شد من به ابراهیم بگویم که در سینا فیلم نمی شود آن را ساخت.
جلسه تلخی بود برای من. به ابراهیم گفتم و گفتم تو فیلم را بساز حتی به ایشان گفتم من ده میلیون تومان پس انداز شخصی دارم این بشود سرمایه اول برای خودت اگر فیلم توقیف شد یا شکست خورد که هیچ ولی اگر فروش کرد همان پول را از باب قرض برگردان.
ابراهیم تهیه کننده ای یافت و شد سال ۷۶ و آمدن سید محمد خاتمی و جناب مهاجرانی شد وزیر و آژانس شیشه ای در حال ساخت بود. به گمانم مرداد بود که جناب داد شد معاون سینمایی و مهرماه بالاجبار من شدم مدیر کل نظارت. داستان مفصلی دارد که به وقتش خواهم گفت اواخر دی ماه بود.
برای جشنواره فجر ابراهیم چون از تعلق روحی و دلی من به این فیلم خبر داشت تماس گرفت نگران بود که فیلم را برای بازبینی وهیات انتخاب بفرستد. از من خواهشی کرد که نسخه اول فیلم را در خانه اش ببینم. نگران کج فهمی ها و خیلی چیز های دیگر بود. شبی فیلم رابا هم دیدیم و اشک ریختم.
تمام که شد به او اطمینان دادم که کاری کرده کارستان و نگران نباشد این فیلم همانگونه که حدس می زدم خواهد درخشید. ضمنا بگویم قرار شده بود فجر ۷۶ افتتاحیه داشته باشد؛ از همانجا به آفای داد تلفن کردم و گفتم فیلم افتتاحیه بشود آژانس کمی طول کشید تا قانعش کنم.
روز ۱۲ بهمن آژانس سایه اش افتاد بر جشنواره و اسباب تحسین همه شد از سینماگر و منتقد و مسوول. و آژانس ماند و درخشید تا شد اولین استیضاح جناب مهاجرانی در بخش سینما و انتقاداتی که بود من و داد با ایشان از تاثیر حضور آژانس گفتیم که در نطق شان آوردند.
صرفا خواستم گوشه ای از تاریخ هنر وسینمای کشور را که شاهد بودم نقل کنم.»