واقعيت اين است كه تك تماشاخانه‌هاي تئاتر مولوي از پس درخواست‌هاي زياد دانشجويان برنمي‌آيد. درخواست روش صنفي دانشجويان هم مي‌تواند مبتني بر افزايش تماشاخانه‌هاي تئاتر دانشگاهي باشد. هم فعال‌سازي خود سالن‌هاي تئاتر دانشگاه‌ها براي اجراي عموم دانشجويان باشد، گردش اجراها در سالن‌هاي خود دانشگاه‌ها مي‌تواند مولد جنسي ديگر از تئاتر باشد كه از زير بار منطق سرمايه فرار كند و منطق خودش را آزادانه با بدنه دانشگاه بسازد.

پایگاه خبری تئاتر: در اين هواي بسيار آلوده وقتي درباره جشنواره تئاتر دانشگاهي، آسيب‌هايش يا خود تئاتر دانشگاهي يا هر پديده ديگري صحبت كنيم اولين پرسش نسبت اين آلودگي با هر پديده ديگري است. ديگر خوب مي‌دانيم كه هر پديده‌اي در سازوكار قدرت با هر پديده ديگري رابطه‌اي زنجيروار دارد. ايده‌اي كه با فروش تراكم‌هاي بالا و باغ‌سوزي‌ها تمام مجراهاي تنفسي شهر را مي‌بندد و ما را در اين كلان‌شهر آشفته با نفس‌هاي تنگ رها مي‌كند، همان ايده مي‌خواهد از دانشگاه بنگاه بسازد كه آدم‌هاي متخصص و مطيع توليد كند تا در برابر هر مصرف كردن بي‌رويه‌اي (همچون مصرف شهر به نفع سرمايه) مطيع و منضبط و كاردان باشد.

به گمانم دانشجويان تئاتر در اين كائوس اجتماعي و سياسي گريزي از تشكيل يك شوراي صنفي و با صدايي مستقل و كسب صدايي در اين خفگي هوا ندارند، ولي اين كنار هم بودن اگر تقليل پيدا كند به‌صرف برگزاري جشنواره تئاتر دانشگاهي آن‌هم با هر شكل و دستورالعملي صادر شده از وزارت علوم تقليل خواست‌هاي دانشجويي و ادامه روندي است كه جز با معامله ! تمام نخواهد شد. معامله كه يك طرفش وزارت علوم با نگاهي بالادستانه خواهد گفت ما جشنواره را مثل سابق برگزار مي كنيم و دانشجويان باز نقشي جز مصرف‌كننده جشنواره نخواهند داشت و دوباره در اين سيكل معيوب بي‌شماري حذف خواهند شد و ‌شماري از دانشجويان پشت درهاي سالن‌هاي خصوصي باقي خواهند ماند و آن كسي باز برنده است كه كارت عابربانكش پر از حق سرمايه باشد. حق سرمايه او را مجاز و محق به اجرا مي‌كند و بقيه بايد بروند در خيابان‌ها سوت‌شان را بزنند. به سبب همين شرايط گريزي جز تشكيل شوراي صنفي دانشجويان تئاتر با اختيار كردن موضعي كلي در نسبت با وضعيت نيست. اين اختيار كردن موضع كلي باعث رويت‌پذير شدن تمامي موانع خواهد شد كه قصد اين يادداشت صورت‌بندي فشرده و اضطراري از اين موانع است.

1. بنگاه‌سازي دانشگاه‌ها: آن‌ چنان ‌كه شاهدش هستيم در اين سال‌ها دانشگاه‌هايي به‌واسطه اين سياست از نقشه تاثيرگذاري‌شان در ميدان تئاتر دانشگاهي به ‌كلي حذف شده‌اند يا در حال حذف‌شدگي قرار گرفته‌اند. از جمله دانشكده تئاتر دانشگاه آزاد (هنر و معماري) است كه با اين سياست اول از درون به سمت تهي شدگي رفت و اكنون با پرتاب‌شدگي به حومه‌هاي تهران تماميت حضور اين دانشگاه در ميدان تئاتر دانشگاهي را به مخاطره انداخته‌اند و دوباره سياست‌هاي سرمايه سالار جز سردرگمي ما انسان‌ها و رها كردن‌مان در يك فضاي مه‌آلود و تهي نتيجه‌اي ندارد، آنچنان‌ كه اين ويروس بنگاه‌سازي دانشگاه‌ها دارد به جان دانشگاه‌هاي ديگر همچون سوره و شبانه‌هاي دانشگاه‌هاي دولتي هجوم مي‌آورد و جدا از اينكه بسياري را به دليل نداشتن سرمايه از حق تحصيل محروم مي‌كند

از سوي ديگر هويت دانشگاه را به هويت يك بنگاه تخصص‌گرايي تقليل مي‌دهد. براي همين است كه در اين دانشگاه‌ها با تشكيل هر شوراي‌ صنفي‌اي مقابله مي‌شود و از دانشجو جز ابژه‌اي مطيع و منضبط‌طلب ديگر ندارند. به گمانم اين شوراي صنفي در مقابله با اين وضعيت بايد موضعي روشن داشته باشد و كمك كند به آنها كه در حومه‌هاي ميدان تئاتر دانشگاهي قرار گرفته‌اند صدايي ببخشد و دهان دانشجويي و اعتراضي آنها را به بدن‌هاي‌شان بازگرداند.

2. اتوريته هيات‌علمي‌ها: در پروژه عادي‌ساز هر اتوريته‌اي اولين گام حذف پرسش‌ها و بديهي كردن وضعيت است. آنچنان ‌كه آن‌قدر بديهي شده است كه هيچ دانشجويي نبايد از ويژگي‌هاي اعضاي هيات‌علمي‌ها بپرسد. چه ويژگي‌هايي آنها را محق آن صندلي و آن حقوق‌ها كرده است. پرسش‌هايي كه مي‌تواند اين وضعيت پرابهام را از بديهي بودنش دربياورد. چرايي اين صندلي و ضرورتش هم البته جاي سوال دارد.

چرا نبايد خود دانشجويان با مشاوراني، خودشان سياست‌هاي آموزشي خود را تعيين كنند. اما در گام اول اين دوستان و اساتيد هيات‌علمي بايد جوابگو باشند چه ويژگي‌هايي آنها را محق آن صندلي مي‌كند و با چه اجازه‌اي آن‌طور كه بخواهند و بدون هيچ مشاركتي از سمت دانشجويان مدام از دردانه‌هاي مودب‌شان و خدنگ‌هاي مهربان‌شان را با اندك سوادي و اندك تجربه اجرايي مدرس دانشگاه بسارند. تشكل صنفي دانشجويان تئاتر بايد در مقابل اين اتوريته موضعي روشن اتخاذ كند و خواهان شفاف‌سازي مناسبات دانشگاه باشد.

3. سياست غلط آموزشي: به سبب دو مورد بالايي تدوين سياست‌هاي غلط آموزشي امري بديهي است در دانشگاه‌هاي تئاتر كه همين موجب شده بين دانشجويان و مدرسان دانشگاه دره‌اي عميق شكل بگيرد و دانشجويان بي‌اعتنا به كلاس‌هاي درس، خودشان به سبب خوانده‌ها و تجربه‌هاي‌شان در پلاتوها براي خود اندوخته‌اي دست‌وپا كنند. اين سياست‌هاي غلط دقيقا از تئاتر، تصور هنر تاريخي و فرمولي دارد كه هيچ نسبتي با بدن‌ها و اذهان كنوني دانشجويان ندارد. اين سياست‌ها از دانشجويان جز انباري دانش و نگهباني از نظريه‌ها هيچ توقعي ندارد. نظريه كه بايد ناديدني‌ها را ديدني كند جز تكرار عرصه تماشا چيزي در بر ندارد و نه از سر اتفاق، بيشتر چشمان دانشجويان را نابيناتر كرده و ناديدني‌ها و مطرودان عرصه تماشا را بيشتر به حال خودشان واگذار مي‌كند. شوراي صنفي دانشجويان در قبال اين سياست‌هاي غلط آموزشي هم بايد موضعي روشن اتخاذ كند هم مي‌تواند در مقابل اين اتوريته و سنت غلط نمايندگي، آكادمي‌اي آلترناتيو شكل بدهد كه مدرس‌ها و سياست‌هاي آموزشي‌اش خود تعيين كند و خود دانشجويان اداره اين آكادمي آلترناتيو را به عهده بگيرند.

4. بهره‌كشي از دانشجويان دانشگاه‌هاي تئاتر شهرستان‌: اتوريته هيات‌علمي‌ها در دانشگاه‌هاي شهرستان‌ها بي‌سابقه است. گاهي مي‌شود تمام دروس نامرتبط را هيات‌علمي چهار نفره يك دانشگاه از ترم يك تا هشت بين خود تقسيم كنند و اجازه ورود هيچ مدرسي از خارج دانشگاه را به دانشگاه ندهند. روشن است كه شوراي صنفي دانشجويان تئاتر با كنار گذاشتن نگاه مركز پيراموني كه مركز را محق به تصميم‌گيري براي پيرامون مي‌كند بايد دانشجويان تمام شهرستان‌ها را در شوراي صنفي دخيل كنند و صداي اعتراضي آنها را نسبت به وضعيت اسفناك دانشجويان تئاتر به‌ كار بيندازند، چراكه اگر اين شوراي صنفي نگاهي بالادستانه به پيرامون و دانشگاه‌هاي شهرستان‌ها داشته باشد باز خود به دام وضعيت موجود مي‌افتد و احساسي از تصميم‌گيري بالادستانه را از مركز در خود نهادينه خواهد كرد. از اتفاق اگر به شكلي بنياني تغييري در نظام مسلط دانشگاهي رخ دهد موج آن به مركز خواهد رسيد.

5. افزايش تماشاخانه‌هاي تئاتر دانشگاهي: واقعيت اين است كه تك تماشاخانه‌هاي تئاتر مولوي از پس درخواست‌هاي زياد دانشجويان برنمي‌آيد. درخواست روش صنفي دانشجويان هم مي‌تواند مبتني بر افزايش تماشاخانه‌هاي تئاتر دانشگاهي باشد. هم فعال‌سازي خود سالن‌هاي تئاتر دانشگاه‌ها براي اجراي عموم دانشجويان باشد، گردش اجراها در سالن‌هاي خود دانشگاه‌ها مي‌تواند مولد جنسي ديگر از تئاتر باشد كه از زير بار منطق سرمايه فرار كند و منطق خودش را آزادانه با بدنه دانشگاه بسازد.

6. در پايان؛ اين يادداشت نه شكلي از دستورالعمل است نه حتي شكلي از توصيه. تنها ارايه‌اي كوتاه و فشرده و حتي ناقص از مشاهدات و دريافت يك فعال دانشجويي و يك فعال تئاتري در ميدان پر از ابهام تئاتر است كه هميشه سودايي جز خروج از اين ميدان‌هاي هژموني شده ندارد.