اغلب‌ما خسرو سينايي را به عنوان فيلمسازي مي‌شناسيم كه هم درزمينه سينماي مستند و هم درزمينه گرايش‌هاي ديگر تبحر دارد. سينايي كه منتقدان ازاو به عنوان شاعر سينما ياد مي‌كنند البته درسرودن شعر هم تخصص‌دارد كه شاهد مثالش مجموعه‌هايي چون«ترانه‌هاي شاپرك‌سفيد» و «اتاق صورتي» و «تاول‌هاي لجن» است.

پایگاه خبری تئاتر: خبر تازه براي دوستداران سينايي و شعرهايش اين است كه او به تازگي كتابي صوتي به نام«يادگاري» را روانه بازار كتاب كرده كه دربردارنده گزيده‌هاي شعرهاي قديمي و جديد اوست. سينايي درباره اين كتاب و چرايي انتشار آن گفته است: «سال‌هاست كه ثابت شده قوانين تكراري آكادميك هرگز شاعر نساخته‌اند، بلكه در مواردي عصايي در دست شاعر هنرمند بوده‌اند تا در ابتداي راه سقوط نكند و در بسياري موارد هم حتي زنجيري بر پايش كه او را از پيشرفت بازداشته‌اند. آن‌چه به شكل گرفتن يك اثر هنري مي‌انجامد، جوشش چشمه‌اي زلال در ذهن هنرمند است كه در نهرهاي مختلف جاري مي‌شود. شعر در كلام، موسيقي، نقاشي و همه هنرهاي ديگري كه حاصل خلاقيت ذهني هنرمند هستند، ابزارهاي مختلفي هستند كه او براي بازتاب محتواي ذهني‌اش به كار مي‌گيرد. اثري خالي از جوشش خلاق، هرچند كه بسيار ماهرانه شكل گرفته باشد، ممكن است از فعال عرصه هنر، استادكار بسازد اما در محدوده خلاقيت هنري قرار نمي‌گيرد. تاكيد مي‌كنم كه قصد انكار ارزش‌هاي مهارت را در بازتاب محتواي ذهن ندارم اما مهارت خالي از خلاقيت، در جايگاه هنر چيزي كم دارد» شعرهاي سينايي گرچه بيشتر بر محور ارايه‌تصويرهاي مختلف استوار شده‌اند اما مي‌توان كارهايش را دررديف كارهايي قرار داد كه ذات شاعرانه و لحاظ جهان پيرامون شعر را درخود دارند. گفتني‌است كه مجموعه يادگاري شعرهايي است كه سينايي در ميان سال 1334 تا 1394سروده است. او درتوضيح بيشتر اين كارگفته است: « بر اساس باورهايي كه مطرح كردم، كلام و موسيقي هر دو ابزارهايي براي بيان ذهنياتم هستند. برايم جالب بود كه بدانم چگونه مي‌توان شعر در كلام را به زبان موسيقي تبديل كرد. اشعارم را به بخش‌هاي مختلف تقسيم كردم و كوشيدم احساس جاري در هر بخش را به زبان موسيقي بيان كنم. بيش از آنكه تلفيق همزمان و متداول كلام و موسيقي در يكديگر مورد نظرم باشد، بافت متناوب آن دو براي بازتاب يك احساس و ذهنيت واحد برايم مطرح بود. كلام و موسيقي برايم ابزاري شدند براي بيان ذهنيتي كه ظاهرا عادت دارد راه‌هاي نه چندان آسان را انتخاب كند. از زماني كه خواندن و نوشتن را آموختم به ادبيات علاقه بسياري داشتم و دوران متوسطه پاي شب شعرهاي فريدون مشيري و سيمين بهبهاني مي‌نشستم و گاهي هم شعرهايي را كه نوشته بودم در اين محافل مي‌خواندم و بعضا هم مورد تشويق قرار مي‌گرفتم. پس از آن به اروپا رفتم، در رشته معماري و موسيقي تحصيل كردم و در اين مدت به‌طور كلي از جريان‌هاي ادبي كه در كشورم مي‌گذشت دور بودم و به نوعي از آن جريان‌ها جا ماندم اما شعر همواره با من بود و حاصل آن انتشار كتاب «تاول‌هاي لجن » در سال ۱۳۴۲ شد كه ژازه طباطبايي اين كتاب را منتشر كرد و رضا براهني و نادر نادرپور اشعار آن را پسنديدند.