کارگردان اثر قصد دارد عیوب اجرایش را بر سر اداره بازبینی بیاندازد (که تقریبا این روزها در میان کارگردانان به یک رسم و رسوم بدل شده) اما ناغافل به خود و اثرش چنگ می‌اندازد. شما خودتان کلاهتان را قاضی کنید که یک اجرا تا چه میزان می‌تواند خاک‌برسری باشد که حتی اگر یک ساعت از آن را نیز حذف کنند، باز هم می‌تواند در صحنه حاضر شده و علی‌الظاهر لطمه چندانی نبیند.

پایگاه خبری تئاتر: توجیه‌ آوردن مؤلف در برابر مخاطب یا منتقدان یکی از راهکارهای فرار از نقد است. هر چقدر که کارگردان ادعای نقدپذیری داشته باشد، ادعایش ریشه در آب دارد. در کمال ناباوری ما با نمایشی مواجه هستیم که به گفته کارگردان، اداره بازبینی مرکز هنرهای نمایشی حدود یک ساعت از آن را سانسور کرده است. حال خود را جای بنده‌ بگذارید که دقیقا به عنوان منتقد چه باید در رابطه با اثر و ادعای عجیب کارگردان بگویم. کارگردان اثر قصد دارد عیوب اجرایش را بر سر اداره بازبینی بیاندازد (که تقریبا این روزها در میان کارگردانان به یک رسم و رسوم بدل شده) اما ناغافل به خود و اثرش چنگ می‌اندازد. شما خودتان کلاهتان را قاضی کنید که یک اجرا تا چه میزان می‌تواند خاک‌برسری باشد که حتی اگر یک ساعت از آن را نیز حذف کنند، باز هم می‌تواند در صحنه حاضر شده و علی‌الظاهر لطمه چندانی نبیند و صدالبته صاحب اثر و گروه اجرایی چطور راضی شده‌اند که چنین خفتی را به جان بخرند تا خدایی نکرده از الطاف صحنه بی‌بهره نمانند. گاه حذف پنج تا ده دقیقه از اثر می‌تواند شاکله‌ی اصلی خود را نیز تهدید کند، حال چگونه می‌توان متصور شد که نمایشی با یک ساعت حذفی به روی صحنه بیاید و آب هم از آب تکان نخورد؟! اساسا رمقی برای ادامه کار باقی می‌ماند؟! اگر این خود نوعی همکاری و سازش با نظام سانسور نیست پس چیست؟! اگر این باختن و شکسته شدن زیر فشار سرمایه و اربابانش نیست پس چیست؟! برخی نه تنها خیال بلکه ادعا می‌کنند که با عدم ترک صحنه، جبهه را حفظ کرده و از آن برای منافع خود استفاده می‌کنند. زهی خیال و ادعایی باطل! اصلا متوجه هستید با شما چه کرده‌اند؟! شما و اثرتان را بال و پر قیچی کرده و تحقیرتان کرده‌اند. شما را آن گونه کرده‌اند که دوست دارند. شما را مال خود کرده‌اند. شما دیگر خود نیستید. متاسفانه شما آن‌هایید. شما همان یک ساعتی بودید که در سطل زباله انداختندتان، با همه‌ی کاستی‌ها و نواقصش. البته که این خفت را خصوصی‌سازی تئاتر در دامن ما گذاشته است. یعنی از این پس حرف اول و آخر را سرمایه می‌زند. نظر اسپانسر اولویت بر نظر کارگردان دارد. تهیه‌کنندگان و گاه سالن‌داران هستند که صاحبان اصلی اثر چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی هستند. کارگردانی که می‌پذیرد با این دوستان و شیوه‌ی به شدت مقدس‌شان کار کند، حق گله و شکایت نخواهد داشت و حتی اگر یک ساعت از اثرش هم حذف شود باز هم باید در صحنه حاضر شود چرا که برای او و گروهش هزینه‌ها صرف شده و سرمایه‌ی تلف شده باید بازگردد. سایه‌ی این نوع از تئاتر به مرور چنان فضا را اشغال می‌کند که هر کس بخواهد قدمی در صحنه بگذارد و یا اثری انقلابی! به صحنه بیاورد ابتدا باید از فیلترهای حضرات بگذرد. در بهترین حالت هنرمندان نه دیگر به کار هنری بلکه به سرگرمی‌سازی پرداخته و اساسا مسائل جدی روز جامعه را فراموش می‌کنند. اگر هم کاری با رنگ و بویی اجتماعی یا سیاسی ساخته شود صرفا نوعی فرصت‌طلبی و موج‌سواری بر احساسات عمومی‌ست. البته این فقط شامل هنرمندان نیست بلکه این نوع از تئاتر کم‌کم مخاطب خاص خودش را پرورش می‌دهد. مخاطبی که برای تماشای اسطوره‌اش در صحنه پول هنگفت می‌پردازد، از تاخیرها در اجرا غر نمی‌زند و حتی برایشان در فضای مجازی نیز تبلیغ می‌کند. خصوصی‌سازی به ظاهر از بخش دولتی جداست اما اهرم نامرئی اوست تا فضای آزاد تئاتری را محدود و خودی‌ها را از غیرخودی‌ها جدا کند. خصوصی‌سازی ذاتا سازش‌پذیر است چرا که به سود بیشتر بها می‌دهد تا به آزادی عقیده و بیان. در چنین تئاتری می توان نفس کشید؟! ماندن در این فضا به معنای احاطه مکان و حفظ جبهه فرهنگی نیست زیرا هر که در این فضا بماند لاجرم مسموم می‌شود. در این وانفسا که کارگردانی مجبور است حذف یک ساعت از اجرایش را تاب بیاورد و در نهایت اثر مزخرفش را در مقابل چشمان‌مان به نمایش بگذارد، نقد چنین اثری باطل است چرا که «ژنرال» در سطح ماجرا قرار دارد و آن چه که باید به حسابش رسید ریشه‌ی آن هست که سبب مصیبت شده. عجیب است از کارگردانی که نمایشش با دوازده دقیقه تاخیر شروع می‌شود و در سخنرانی قصار خود در رورانس، نه تنها عذرخواهی نمی‌کند بلکه به اصطلاح علیه نظام سانسور و قیچی شدن اثرش دم می‌زند. کاری می‌کنند که آدمی نمی‌داند باید بخندد یا گریه کند به حال این وضعیتی که برای‌مان ساخته‌اند. مدل جالبی است. در عمل سازش و در کلام معترض. باور ندارید به جشنواره تئاتر فجر پیش رو بروید و شاهد کارگردانانی باشید که در اجرایشان اثری از اعتراض به وضع موجود نیست اما در رورانس‌ها زبان‌ها دراز است و چانه‌ها فعال. بعدها همین تکه‌هایی از سخنرانی‌شان را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند تا در حافظه تاریخ ثبت شود که چگونه در این خفقان و بگیروببند، دست به افشاگری زده‌اند و آبرو و حیثیت برای نظام سانسور و دست‌های پشت پرده آن نگذشته‌اند. اما امیدوارم که عوامل اجرایی گروه نمایش «ژنرال»، از دست‌اندرکاران پشت صحنه گرفته تا گروه موسیقی، گروه باله، بازیگران، نویسنده و کارگردان اثر، جایگاه درست و حقیقی خود را شناخته و از این پس با خود تمرین کنند تا به هر قیمتی که شده پا به صحنه نگذارند. تئاتر را درست بیاموزند و از اهداف حقیقی‌اش که بیان حقیقت است غافل نشوند. صحنه‌ای که مال شماست، بیانگر حقیقت است نه آن صحنه‌ای که برایتان می‌آرایند.


منبع: اگزیت
نویسنده: مجید اصغری