تجربه و ساخت آثاری توسط مردان که توانسته حس زنان، مسائل، مشکلات، دغدغه ها، نیازها و … زنان را به گونه ای بازنمایی کند که زنان با آن همذات پنداری داشته باشند، وجود «سبک زنانه» را نفی می کنند. به نظر می رسد سهیل بیرقی با سومین اثر خود توانسته تا حد زیادی این فاصله را از بین ببرد.

پایگاه خبری تئاتر: فمینیسم در تاریخچه خود غالبا به جنبشی سیاسی-اجتماعی برای دفاع از حقوق زنان و برابری آنها با مردان در عرصه های خانوادگی، اجتماعی و … مشهور است و در اصل به معنی زن باوری و زن محوری و چشم اندازی است که در پی رفع فرودستی، ستم، نابرابری ها و بی عدالتی هایی است که زنان از آنها رنج می برند.

این نظریه وقتی به عرصه هنر وارد می شود، معتقد است چنانچه هنرمندی موضوعاتی با محور زنان (موضوع زن)، یا برای زنان (مخاطب زن) را موضوع اثر خود قرار دهد، اثری فمینیستی خطاب می شود. این نظریه همچنان معتقد است چنانچه زنان موضوع ثابت اثر هنرمندی باشند و این هنرمند به موضوع زنان به گونه ای بپردازد که دیگر هنرمندان (مرد یا زن) به آن نپرداخته باشند، می توان این هنرمند را «فمینیست» خطاب کرد.

برای همین به نظر می رسد سهیل بیرقی با سومین اثر زن محور خود فمینیستی است که دغدغۀ مسائل و مشکلات زنان را دارد. در «من» اولین فیلم این کارگردان شخصیت محوری با بازی لیلا حاتمی زنی بود که آلوده کارهای خلاف بود و از قاچاق الکل گرفته تا قاچاق انسان ابایی نداشت. در «عرق سرد» مشکل زنان ورزشکاری را بازنمایی کرد که اختلافات خانوادگی مانع از پیشرفت آنها می شود. و در سومین فیلمش، «عامه پسند» که روز اول جشنواره فیلم فجر در سینمای مطبوعات به نمایش درآمد همچنان نشان داد که موضوع زنان، دغدغۀ جدی او در فیلمسازی است. «عامه پسند» درباره زنی در آستانه ۶۰ سالگی است که از همسرش جدا شده و تلاش می کند در زندگی جدید، توانایی های سرخورده خود را به کار گرفته و استقلال داشته باشد؛ آن هم در جامعه شهری شهرستانی کوچک که کوچکترین کار افراد زیر ذره بین اهالی قرار دارد و یک زن مطلقه نباید و نمی تواند هر کار که صلاح می داند انجام دهد.

برخی از نظریه پردازان فمینیست در هنر به وجود «سبک زنانه» در اثر هنری معتقدند. به این معنی که زنان به دلیل ماهیت زنانه همچون فرزندآوری (که تفاوت اصلی با مردان در جنیست ایجاد می کند)، مسائل و موضوعات خود را بهتر از مردان درک می کنند و به همین دلیل بهتر می توانند مسائل خودشان را در اثر هنری بازنمایی کنند. اما تجربه و ساخت آثاری توسط مردان که توانسته حس زنان، مسائل، مشکلات، دغدغه ها، نیازها و … زنان را به گونه ای بازنمایی کند که زنان با آن همذات پنداری داشته باشند، وجود «سبک زنانه» را نفی می کنند. به نظر می رسد سهیل بیرقی با سومین اثر خود توانسته تا حد زیادی این فاصله را از بین ببرد و به شخصیت «فهمیه» و مسائل مبتلا به او به گونه ای نزدیک شود که این احساس همذات پنداری را در مخاطب زن ایجاد می کند؛ حتی اگر این مخاطب زن، سرنوشتی بسیار متفاوت از فهیمۀ «عامه پسند» داشته باشد.


منبع: سینماسینما
نویسنده: مینو خانی