بهروز غریب‌پور با انتقاد از اینکه ادبیات و داستان‌های کهن ایرانی را فراموش کرده‌ایم، عنوان کرد: ما از دوره‌ای به بعد دچار خودباختگی شدیم و فکر می‌کنیم تنها باید از ادبیات نمایشی غرب بهره بگیریم.

پایگاه خبری تئاتر:  این کارگردان،نمایشنامه‌نویس و سرپرست گروه «تئاتر عروسکی «آران» با اشاره به غنای ادبیات کهن ایران، ادامه داد: شاید کمتر کشوری در دنیا وجود داشته باشد که به اندازه زبان فارسی داستان‌های مختلفی داشته باشد که قابلیت تبدیل‌شدن به نمایش را داشته باشد، به گفته دکتر ندوشن تنها در شاهنامه بیش از 18 اثر تراژدی وجود دارد. در حالی که کل آثار شاخص شکسپیر 16 اثر است که از بین آنها شاید فقط چهار یا پنج نمایشنامه‌ او بسیار عظیم باشد که در خیلی از کشورها اجرا می‌شود. در حالی که ما در شاهنامه داستان‌هایی داریم که می‌توانیم با استفاده از دراماتوژی آنها را به صحنه بیاوریم البته به غیر از شاهنامه، ما عطار‌، ثنایی‌، نظامی‌، حافظ و دیگران را داریم.

غریب‌پور با بیان اینکه ادبیات ایران در حوزه داستان‌های غیر عامیانه بسیار غنی است،‌ تصریح کرد: ما از یک دوره‌ای به بعد دچار عدم اعتماد به نفس شدیم و این روند باعث شد زمانی سراغ داستانهای شاهنامه برویم که حتما نام تراژدی بر آن حک شده باشد. این عدم اعتماد به نفس هر روز که جلوتر رفتیم شدت بیشتری گرفت. حتی در حوزه کمدی هم فراموش کردیم که چه چیزی جذاب است در حالی که در کنار دستمان تئاتر تخت حوضی را داریم.

این کارگردان با اشاره به اهمیت نقش دانشگاه‌ها در آموزش ادبیات کهن، عنوان کرد: ادبیات ما چنان غنی است که اگر واقعا دانشکده‌های ما براساس تفکر ملی پایه‌ریزی می‌شد‌، باید تمام مثنوی‌، گلستان‌ و بوستان در آن‌ها تدریس می‌شدند تا از درونش آثار نمایشی بیرون بیاید.

او افزود: به اعتقاد من فردوسی اولین فیلمنامه نویس و اولین داستان نویس ایرانی است. شما تنها به داستان "ضحاک" نگاه کنید، می‌توانید از زوایای مختلف مثلا از نگاه فریدون ،‌ کاوه‌، ضحاک‌، توده مردم و ... به آن توجه کنید. ما به صورت ماده خام بی‌نهایت مطلب داریم.

کارگردان «بینوایان» یادآور شد: ما در دورانی صادر کننده داستان بودیم در هند حدود 60 سال زبان فاخر دربار شان فارسی بود. اما وقتی که ما شکست‌های پیاپی اقتصادی خوردیم و از جای دیگر برایمان مرحم و درمانی آوردند، اصلا فکر کردیم ما طبابتی نداشتیم در حالی که تا قرن 19 مهمترین مرجع کتاب‌های پزشکی ابن سینا بوداما از دوره به بعد دچار خودباختگی شدیم.

وی یادآور شد:میرزا فتحعلی آخوندزاده که نگاه جدیدی به درام نویسی دارد،‌ می‌گوید "دراما" یعنی نقد. او می‌گوید دوران استفاده از بوستان و گلستان تمام شده است و این اتفاق برای خیلی‌ها وحی منزل شده است. اینکه اصلا ما بوستان یا گلستان را می‌خواهیم چه کار!این عدم اعتماد به نفس آنقدر شدید شد که نسل بعد هم فکر کرد که الزاما وقتی می‌خواهد ادبیات نمایشی کار کند باید به سراغ غرب برود. برخی وقتی می‌گویند هملت یا لیرشاه انگار داستان‌های دیگر هیچ ارزشی ندارد، در حالی که ما وقتی به زندگی ایرج نگاه می‌کنیم به اندازه سه بار لیرشاه است. امروز همه این ولع را می‌زنند که نکند که داستان‌های فلان نویسنده غربی را نخوانده باشیم اما اگر ازشان سوال کنیم که داستان‌های مثنوی را خوانده‌اید می‌گویند نه نخواندیم، بوستان و گلستان را هم نخوانده‌ایم.

غریب‌پور با اشاره به اینکه در حوزه‌های مختلف، قدرت معاصرسازی را نداشته‌ایم گفت: ما قدرت فراوری و معاصر سازی فرهنگ‌، پزشکی و چیزهای دیگرمان را نداشتیم، حتی در حوزه موسیقی هم همین‌گونه است. ما ارکستر هم‌نوازی داشته‌ایم. اگر ما می‌توانستیم حکمت سعدی را به کار ببندیم امروز اروپا بودیم. نه ایرانی مصرف کننده‌ی تز‌های سیاسی اروپایی، بنابراین ما قدرت صادر کردن را از دست دادیم و مصرف کننده شدیم.

کارگردان اپرای عروسکی «مکبث» درباره دلیل شکل‌گیری گروه تئاتر «آران» عنوان کرد: یکی از دلایلی که گروه تئاتر «آران» شکل گرفت این بود که این جریان را معکوس کند. من احساسم این بود که ما چگونه به ارزش‌هایمان توجه نمی‌کنیم.

او با اشاره به تکنیک‌ای مورد استفاده در یکی از آثارش گفت: من در اپرای عروسکی "مولوی" از ادبیات مولوی استفاده کردم و برخی از اشعارش را به دیالوگ تبدیل کردم، من نمی‌خواستم یک زبان جدید اختراع کنم بلکه به دنبال این بودم که سرتاسر اثر زبان خود مولوی باشد. شما وقتی به ادبیات کهن نگاه می‌کنید باید به اندیشه آن هم تسلط پیدا کنید، باید دنیای ناصر خسرو‌، مولوی و یا بیهقی را بشناسید. اگر این اشراف چند جانبه را نداشته باشید در یک جایی مشکل پیدا می‌کنید. من اگر چنین سوژه‌ای را انتخاب کنم و مخاطب معاصر نتواند با آن ارتباط برقرار کند آن سوژه بی‌فایده است. من از خشونت،‌ رفعت‌، مهربانِی‌ و راه‌حل‌هایی برای مشکلات جهان صحبت می‌کنم و همین مرا به سمت داستان‌هایی سوق می‌دهد که بتوانم بر تماشاگر تاثیر بگذارم.

کارگردان اپرای عروسکی "حافظ" با اشاره به یکی از آموخته‌هایش گفت: یک استادی زمانی به من می‌گفت اگر پنجاه داستان سرزمین خودت را بدانی همه داستان‌های دنیا را می‌دانی. ما چرا به بعضی از داستان‌ها می‌گوییم کلاسیک چون این داستان‌ها از یک رشته مباحثی صحبت می‌کنند که متعلق به خانواده بشر است. این سوژه‌ها در تمامی جهان وجود دارد اما باید با آنها به گونه‌ای برخورد کنید که انگار برای اولین‌بار است بیان می‌شود، در این صورت است که عواطف مخاطب برانگیخته می‌شود و شما می‌توانید داستان را جذاب کنید.

غریب‌پور درباره موسیقی آثار مختلفش توضیح داد: باید توجه کنیم که موسیقی انتقال دهنده عاطفه است. یکی از مزایایی که اپرا از آن برخوردار است‌، وجود موسیقی است که انتقال اندیشه و عاطفه را انجام می‌دهد. در اپرای لیلی و مجنون هم که زبان آن آذری است،بخش عمده‌ای از انتقال اندیشه را موسیقی انجام می‌دهد.

کارگردان اپرای «رستم و سهراب» در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره روند و مراحل تولید یک اپرا عنوان کرد: در تولید یک اثر اپرایی اول باید حدود دو سال روی متن کار کنم بعد پا به پای آن دنبال بودجه راه بیفتم، بعد طراحی عروسک‌ها ‌، طراحی لباس و صحنه را انجام دهم، در مرحله بعد در یک استادیو یک کارگردانی رادیویی انجام دهم و بعد خواننده‌ای بیاید و اشعار را بخواند. همه این‌ها نشان می‌دهد که مراحل سخت و طولانی برای تولید یک اپرا وجود دارد.

او همچنین در توصیه‌ای به دانشجویان گفت: من توقع‌ام این است که دو دانشکده ادبیات و تئاتر رفاقت و دوستی‌شان را بیشتر کنند چون خیلی می‌توانند به وسیع‌تر شدن این جهان کمک کنند. دانشجویان ما گول استادان بی‌سواد را نخورند و تصور نکنند که همه زیبایی‌ها در غرب است. در شرق بی‌نهایت سوژه و آیین‌های زیبا وجود دارد، به دانشجویان ادبیات و تئاتر، پژوهشگران توصیه می‌کنم که ولو یک ضرب المثل را به این گنجینه اضافه کنید. واقعا دردناک است که ما «ویس و رامین» یا «حسنک وزیر» را نخوانده باشیم. باور کنید از اینکه بگویم خوابم می‌آید نفرت دارم. وقتی در این دیوان‌ها می‌گردم می‌گویم خدایا صبح نشود. دراشعار و ادبیات کهن غرق شوید بعد می‌فهمید چه چیزی را از دست داده‌ید. من از تئاتری‌ها کسی که شاهنامه را درست خوانده باشد، ندیدم.

 گروه تئاتر عروسکی «آران» از ده سال پیش فعالیت خود را با اپرای «رستم و سهراب» آغاز کرد و بعد از آن اپراهای مکبث ‌، عاشورا‌، مولوی‌، حافظ و لیلی و مجنون را به صحنه برد.