پایگاه خبری تئاتر: پانصد و هفتادمین شماره ماهنامه سینمایی «فیلم» با تصویری از پژمان بازغی در فیلم «تیغ و ترمه» منتشر شد.
در این شماره، بهرام بیضایی در متنی یاد و خاطره منوچهر شمسایی (نورپرداز و کارگردان فقید تلویزیون) را گرامی داشته است.
همچنین بهاریه پرویز دوایی که طبق سنت هرساله در شماره نورزی منتشر میشد، این بار با تأخیر در این شماره به چاپ رسیده است. در بخشی از متن این منتقد پیشکسوت با عنوان «باغ آلبالو» میخوانیم: دیشب در دستگاه رفتم باز به سراغ چندتا از آن آواز/ آهنگهای عهد شوت؛ ترانههایی که میخورد به دهدوازدهسالگی من، نه از این آوازهای چهچهای ابوعطایی. آوازهایی که بهش میگفتند ترانههای نشاطانگیز که گاهی از رادیو پخش میشد و هنوز در سرم مانده. گاهی که در آشپزخانه تنها هستم و دارم مثلاً جمعوجور میکنم، زیر لب برای خودم میخوانم. دور و برم یک جور خیلی محوی یاد یکچیزهایی از آن سنوسال، از در و دیوار خانه و حیاط و حوض و گربهمان، و اهل خانواده و بهخصوص خواهر جوانم که...
کیومرث پوراحمد، بهروز غریبپور، رضا کیانیان و فرهاد توحیدی نیز در رشته مطالبی با عنوان «روزهای کرونایی» از زندگی و تجربه متفاوتشان در این دوران هولانگیز نوشتهاند.
فاطمه معتمدآریا در نثری عاطفی و خسرو دهقان در متنی واقعگرا و ناگفته به زندهیاد سیامک شایقی، همکار قديمی و پيشکسوتمان در عرصه نقد فیلم، پرداختهاند. او بیستوهفتم فروردین درگذشت.
معتمدآریا در مطلب خود با عنوان «مرگی آن قدر غریبانه که نتوانستیم همراهیاش کنیم» نوشت: انگار همین چند روز پیش بود که برای اولین فیلمم جدال (محمدعلی سجادی) قرارداد بستم و سر فیلمبرداری رفتم. در همان دوسه روز اول، با سیامک شایقی مشترکات حرفهای پیدا کردیم؛ از کسانی که در موردشان حرف میزدیم، فیلمهایی که میدیدیم، نگاهی که به سینما داشتیم و... برای ما زندگی سر صحنه فقط فرصتی برای همکاری و کار حرفهای نبود، تمام ساعتهای مشترکمان را به گپوگفت و کشف و مرور هم میگذراندیم...
بهزاد عشقی زیر عنوان «گريز ناگزير و جوانمرگی هنری» از کارنامهی سینمایی ناتمام فرزانه تأييدی و مرگ او در غربت نوشته است
در بخش نقد فیلم مصطفی جلالیفخر به فیلم «خروج» ابراهیم حاتمیکیا پرداخته که اخیراً بهصورت آنلاین پخش شد و به سرقت رفت.
بعد از مجموعه مطالب بخش سینمای جهان، در بخش تلویزیون پروندهای مفصل برای سریال نورورزی پر بازتاب و پرهیاهوی «پایتخت۶» تدارک دیده شده است که بخشی از مطالب آن به شرح زیر است:
سم این روزگار
تهماسب صلحجو: چرا آدمهای پایتخت۶ با هم روراست نیستند؟ پشت سر همدیگر بد میگویند، به هم حسادت میکنند، نارو میزنند، خلاصه حرمت رفاقت و خویشاوندی را نگه نمیدارند. چرا این جوری شدهاند؟! قبلاً این جور نبودند. هرچند گاهی برای هم کرکری میخواندند و خط و نشان میکشیدند اما بیشتر وفا و صفا داشتند تا دورویی و ریا... سالهاست با اهالی پایتخت آشنا هستم؛ از همان سالی که...
این آدمهای معمولی
آنتونیا شرکا: در نوروز ۱۳۹۹ سریال پایتخت۶ همدم شبهای کرونایی ما بود و کمتر کسی بود که تلویزیون تماشا کند و هر شب در انتظار قسمتی دیگر از این مجموعه نباشد. پایتخت چند سالیست که مهمان تعطیلات نوروزی ایرانیان است و شاید باید خوشحال بود که با همهی فرازونشیبهایی که این سریال ملودرام/ کمدی در این سالها داشته، از میزان محبوبیتش کم نشده است و امسال نیز پربینندهترین برنامهی سیما بود. تلویزیون پایتخت را میسازد، مردم میخندند، بسیاری از منتقدان تحسین میکنند، عوامل سریال معروف و محبوب میشوند و... پس مشکل کجاست؟
سینرژی
محسن بیگآقا: پایتخت یک محصول متفاوت است از یک ترکیب عجیب: سیروس مقدم و محسن تنابنده. مقدم یک کارگردان فرمالیست است با نماهای باز غیرتلویزیونی و علاقهمند به تصاویر خاص و دشوار مثل نماهایی که از داخل آینه، انعکاس تصویر روی بدنهی اتومبیل، با تصاویر کج یا دارای اعوجاج که تازه بعد از پایان نما بینندهی تلویزیونی درمییابد که...
تهماندهای از یک نام
ناصر صفاریان: نهفقط بینندگانی که نوروز سال ۱۳۹۰ به تماشای سریالی از سیروس مقدم، سریالساز پرکار، نشسته بودند، که خود او هم فکرش را نمیکرد پایتخت نزدیک به یک دهه دوام بیاورد و به شش فصل برسد و چنان محبوبیتی به دست آورد که حتی مخالفان تماشای تلویزیون ایران هم سالی یک بار نظرشان را عوض کنند. پایتخت در فصلهای بعدی، با حذف بازیگرانی از جنس بازی رضا بنفشهخواه، نعیمه نظامدوست و آزیتا لاچینی در نقشهای فرعی، به سمتوسوی دیگری مبتنی بر واقعگرایی بیشتر و حتی متفاوت از دیگر کارهای مقدم پیش رفت و...
جذاب به ساعت اکنون
بهزاد عشقی: یک خانوادهی معمولی و شهرستانی از لایههای میانی جامعه. کمی مدرن، کمی سنتی، کمی شهری، کمی روستایی، کمی اخلاقی، کمی بیپروا، کمی راستگو، کمی فریبکار. خانوادهای که با معیارهای ممیزی پرداخت نشده و شکل پاستوریزهای به خود نگرفته است. خانوادهای که بهراحتی میتوانند دروغ بگویند، فریبکاری کنند، چاپلوس و خودنما باشند. خانوادهای که روزمرگیهای آدمهای میانمایه را دارند. گاه بیکار، گاه بیپول، گاه بازنده، گاه عاشق، گاه خوششانس، گاه بداقبال! سازندگان پایتخت با همین آدمهای معمولی سریال انتقادی و طنازی ساختهاند که...
نگاهی به موسیقی «پایتخت»؛ با هویت
نسیم قاضیزاده: در تاریخ سینما و تلویزیون کم نبودهاند موسیقیهایی که با الهام از موسیقی فولکلور/ مقامی/ نواحی ساخته شدهاند؛ موسیقیهایی که به واسطهی پسزمینهی قوی فرهنگی گوش مخاطب آشنایی بیشتری با آنها داشته و با استفاده از عناصر بومی، توانستهاند راه سریعتری را در ارتباط با مخاطب طی کنند. در رأیگیریها و استقبال عمومی هم آثاری بر پایهی موسیقیهای قومی و فولکلور جایگاه خوب و جوایز ارزشمندی را کسب کردهاند. دلاور (شجاع دل)، ای برادر كجایی؟، بابل و انبوهی دیگر از فیلمهای شاخص سینمای جهان...
سازندگان «پایتخت» به کدام ریزهکاریهای زندگی مردم شمال دقت کردهاند؟
دامون قنبرزاده: ایران از قومیتهای مختلفی تشکیل شده و طبعاً هر کدام از این قوم و قبیلهها اخلاق و خصوصیات و ریزهکاریهای مختص به خودشان را دارند. تنوع آبوهوایی از شمال تا جنوب ایران، ریشههای متفاوت این قومها و دهها عامل دیگر باعث شده آدمهای ساکن یک استان با آدمهای ساکن استان مجاور، نهتنها از لحاظ نوع پوشش و خوراک، بلکه از جهت نوع نگاه به زندگی و گذران روزمره نیز با هم فرقهای عمدهای داشته باشند. به عنوان مثال...
جغرافیای آشنا، نقشهای آشناتر
محمدرضا باباگلی: پیام روشن و ساده بود: «به عنوان یک مازندرانی نمیخواهی چیزی دربارهی پایتخت بنویسی؟» و البته جواب من شاید برای شما هم جالب باشد: «شاید باور نکنی اما احتمالاً جزو معدود کسانی هستم که این سریال را ندیدهام؛ شاید در حد دقایقی از بعضی از قسمتهای چند فصل را دیده باشم!» البته این جواب چیزی از وسوسهی نوشتن دربارهی پایتخت کم نمیکند. وقتی پدیدهای فراگیر میشود، همه - خواسته یا ناخواسته - مایلیم دربارهاش اظهار نظر کنیم و در واقع موقعیت و نسبت خود را با آن پدیده روشن کنیم. چون واکنش به آن پدیدهی فراگیر و اندازهگیری فاصلهمان از آن، نوعی بازآفرینی هویت خود ما محسوب خواهد شد و...
آستانه تحمل ما مخاطبان «پایتخت»
شاهپور عظیمی: پایتخت یکی از دیرپاترین سریالهای تلویزیون است که محبوبیت بسیاری نزد مخاطبان دارد. این شرطی لازم برای ادامهی موجودیت یک سریال است اما کافی به نظر نمیرسد. واپسین فصل این سریال که ضعیفترین فصل آن نیز هست، نشان میدهد که فیلمنامه و داستان، مهمترین عنصر برای قصهگویی است و فیلمنامهی آشفته و درهموبرهم پایتخت نشان داد که چنین مجموعهای تا چه حدی میتواند از فیلمنامه آسیبها ببیند و حتی...
یک خانواده کاملاً معمولی
مازیار رضایی: نزدیک به ده سال از ساخت و پخش نخستین فصل پایتخت میگذرد. در این مدت، دهها نقد و یادداشت دربارهی سریال - فعلا - ششفصلی نوشته شده، بارها و بارها رسانههای کوچک و بزرگ با عواملش گفتوگو کردهاند و چند میز نقد درباره پایتخت برگزار شده است. علت این همه توجه، محبوبیت سریال در بین مردم و البته در بین مدیران ارشد سیماست وگرنه پایتخت به فصل ششم نمیرسید و در بهترین حالت، خوراک برنامههای نوستالژیک و جوریِ جنس کنداکتور کانالهای «تماشا» و «نمایش» میشد...
اشک و لبخند و سفرههای بیبهار
امید نجوان: بیش از سی سال پیش، زمانی که سریال امیركبیر (سعید نیکپور) از تلویزیون پخش میشد، کاریکاتور بسیار معناداری در یکی از نشریههای آن روزگار چاپ شد که نشان میداد یکی از تماشاگران، در حالی که لغتنامهی قطور «دهخدا» را زیر بغل زده، در حال حرکت به سوی تلویزیون است تا آن سریال را تماشا کند. از قول آن شخص هم در زیر کارتون نوشته بودند: «فقط با دهخدا میشه فهمید آدمها توی این سریال چی به هم میگن!» اینک از آن کاریکاتور، از آن تلویزیون، و از آن فیلمها و سریالهای درجهیک و خاطرهانگیز...
مجلسی آدمی که به هر مجلسی راه برد...
امیرعطا جولایی: پایتخت در مقام یک پدیده از زوایای مختلف جای بررسی دارد. بازیگری و متن و کارگردانی و دلالتهای اجتماعی و نمایش روند تغییرات جهان و زیستبوم شخصیتها و رفتارشناسیشان و انطباقی که با بافت محیط دارد و غیره (شد شبیه استدلالهای پلهپلهی نقی)! تلاش نگارنده این است که از نگاه یک مازنی به حدود توفیق این پدیده طی نُه سال بپردازد...
یک خانواده غیرمعمولی
محمد جعفری: از زمانی که اولین فصل پایتخت با ایدهی یکخطی تورج اصلانی تبدیل به فیلمنامهی جذاب چندقسمتی برای تولید پرطرفدارترین سریال تلویزیونی این سالها شد نُه سال میگذرد و حتی سازندگان این مجموعه هم به چنین موفقیتی فکر نمیکردند. پنج فصل گذشتهی پایتخت توقعها را به اندازهای بالا برده که نمایش اولین قسمتهای فصل ششم پردهی ضخیمی روی تمام خاطرات خوش گذشته میکشد...
در ادامه این پرونده با تعدادی از عوامل این سریال ازجمله الهام غفوری تهیهکننده، خشایار موحدیان تدوینگر، امیر معقولی و فرشاد گلسفیدی مدیران تصویربرداری و ریما رامینفر، نسرین نصرتی، هومن حاجیعبداللهی و مهران احمدی از جمع بازیگران این مجموعه تلویزیونی گفتگوهایی منتشر شده است.
این شماره «فیلم» در بخش سینمای جهان نیز مطالب زیر را تدارک دیده است:
نمای دور: رقيب بندانگشتی نتفليکس/ مستندی تازه درباره زندگی حرفهای کوبريک/ قرنطينه از نگاه ديويد لينچ و اسپايک لی/ فيلمسازی و برنامهسازی پس از کرونا/ چشمانداز سينمای پس از کرونا/ خبرهايی از فيلم تازه اسکورسيزی
فانتزیهای آينده، کابوسهای امروز: فيلمهای علميخيالی و فانتزیهای ضدآرمانشهری در دوران کرونا
فيلم روز: مستأجر (ديويد و آلکس پاستور) / جنتلمن (گای ريچی) / زنان کوچک (گرتا گرويگ) / نگاهی ديگر به انگل
نمای متوسط: امواج (تری ادوارد شولتس)/ روز ديگری از زندگی (رائول دلا فوئنته و داميان نينو)/ پادشاهی (شينسوکه ساتو)/ سرزمين عسل (تامارا کوتوسکا و يوبومير استفانوو)