پایگاه خبری تئاتر: نوید محمدزاده که پیش از این نقشهای متفاوت همچون یک دانشجوی اخراجی عصبانی اما عاشق در «عصبانی نیستم»، مردی معتاد و آس و پاس در «ناهید»، فردی معتاد و از ریخت و قیافه افتاده اما احساساتی و مهربان که برای دفاع از خانوادهاش هر کاری میکند در «ابد و یک روز»، یک روانپریش آرام و متشخص در «خفهگی»، پدری سختی کشیده که به خاطر اهمالکاریاش موجب مرگ فرزندش شده در «بدون تاریخ، بدون امضاء»، یک آنتاگونیست قاچاق فروش در «متری شیش و نیم»، یک انسان نه چندان نرمال و دارای مشکلات روانی تربیتی در «مغزهای کوچک زنگزده»، یک خواننده مشهور در «خشم و هیاهو»، یک اغتشاشگر و برهم زننده نظم اجتماعی اما کاملا احساساتی در «لانتوری» و یک رییس زندان سختگیر و باهوش که در میانه چالشی سخت، درگیر رابطهای عاطفی شده در «سرخپوست» را بازی کرده، حالا در دومین تجربه همکاریاش با برادران جلیلوند قرار است نقش یک نابینا را در فیلمی با عنوان «شب، داخلی، دیوار» بازی کند.
نقش نابینا از جمله نقشهای چالشبرانگیز و سخت سینماست که همواره موجب دیده شدن بیشتر بازیگرانی شده که این نقش ها را ایفا کردهاند و کار گردانهایی که از بازیگران سینما در نقش شخصیتهای نابینا بهره بردهاند.
این موضوع در سینمای جهان هم سابقه دارد که به عنوان نمونه میتوان به ایفای تحسینبرانگیز نقش یک نابینا توسط بازیگری چون آل پاچینو در فیلم «بوی خوش زن» اشاره کرد.
فارغ از فیلمهایی همچون «سلطان قلبها» در سالهای قبل از انقلاب و با بازی آذر شیوا در نقش نابینا، در تعدادی از آثار سینمای پس از انقلاب نیز هنرمندانی در سطوح مختلف، نقش افراد نابینا را به عنوان نقش اصلی یا فرعی فیلم بازی کردهاند که ایسنا در این گزارش آنها را مرور خواهیم کرد.
بیژن امکانیان / گلهای داودی
بیژن امکانیان در سال ۱۳۶۳ با ایفای نقش یک نابینا در فیلم «گلهای داودی» به کارگردانی رسول صدرعاملی و نویسندگی فریدون جیرانی به شهرت رسید و بازی باورپذیر نقش یک نابینا در فیلمی که به واسطه داشتن داستانی عامهپسند و ساختار ملودرام مورد استقبال عامه مردم قرار گرفت، موجب شد به خوبی دیده شود.
در این فیلم جواد با بازی امکانیان که در آستانه ازدواج است، بهطور ناگهانی در جریان مکالمه استوار و مادرش قرار میگیرد و از رازی در ارتباط با مرگ پدرش باخبر میشود. او خانه را ترک کرده و از حضور در مراسم ازدواجش خودداری میکند، اما سرانجام توسط همسرش مریم متقاعد میشود که با واقعیت مرگ پدرش کنار بیاید.
دو چشم بی سو
در سال ۱۳۶۳ در فیلم «دوچشم بی سو» به کارگردانی محسن مخملباف، نقش یک نابینا گنجانده شد.
نورالله جوان نابینا که پدرش او و برادرش را که بی اذن پدر به جبهه رفته و از پا فلج شده، به اصرار همسرش و آخوند روستا به مشهد برده تا از امام رضا شفا بگیرد. نورالله به معجزه امام بینا می شود و اسدالله با سر و صدای مردم به دلیل این اعجاز از خواب برمی خیزد و برادرش را روی دست مردم می بیند که به پرواز در آمده...
محمد صالح علاء / پنجره
محمد صالح علاء در سال ۱۳۶۷ در فیلم «پنجره» به کارگردانی امیر توسل نقش جوانی به نام مصطفی را بازی کرد که تصمیم دارد با دختری به نام مریم ازدواج کند اما بر اثر تصادف با اتومبیل بینایی خود را از دست میدهد، او مأیوس از وضع خود از مریم دوری میکند، اما دیگران به ویژه خواهر و پدرش میکوشند تا به او بقبولانند که نابینا شدن نبایستی او را از تصمیمش منصرف کند، مصطفی به آموزشگاه نابینایان میرود و بر اثر نصایح اطرافیان با مریم ازدواج میکند.
علیرضا اسحاقی / چشم شیشهای
علیرضا اسحاقی در سال ۱۳۶۹ در فیلم «چشم شیشهای» به کارگردانی و نویسندگی حسین قاسمی جامی نقش یک بسیجی تبلیغاتی به نام قاسم را بازی کرده که به جبهه اعزام می شود. با وجود این که کار او تبلیغات و گرفتن عکس از صحنه های درگیری رزمندگان با سربازان عراقی است ولی برای کمک به خط مقدم می رود و دو چشمش را از دست میدهد. با این حال هنوز چشم سوم خود یعنی دوربین را فراموش نکرده که سازنده اثر نام این چشم را ، چشم شیشهای گذاشته است.
این فیلم که در گونه دفاع مقدس ساخته شده صحنه بسیار تاثیرگذاری دارد که در آن یک فیلمبردار جنگ بینایی اش را در اثر مجروحیت از دست داده دوربین را کنار نمی گذارد و از بحث فداکارانه دو رزمنده فیلم میگیرد.
اکبر عبدی / هنرپیشه
اکبر عبدی در سال ۱۳۷۱ یکی از شاهنقشهایش را در فیلم «هنرپیشه» محسن مخملباف در نقش هنرپیشهای در قالب نوازنده نابینای دورهگرد ایفا کرد.
عبدی در این فیلم در نقش بازیگر فیلمهای کمدی سینما ظاهر شده و بخشی از چالشهای درونی زندگی وی به تصویر کشیده شدهاست.
یکی از به یادماندنیترین سکانسهای این فیلم جایی است که او همراه با ماهایا پطروسیان در نقش یک نوازنده کور آکاردئون به خیابانها میرود و گدایی میکند.
علی دهکردی / از کرخه تا راین
علی دهکردی نیز با ایفای نقش یک نابینا با نام سعید در فیلم «از کرخه تا راین» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا محصول سال ۱۳۷۱ به شهرت رسید.
سعید با بازی علی دهکردی که بر اثر بمبهای شیمیایی نابینا شده به همراه گروهی از همرزمانش برای معالجه به آلمان اعزام میشود و در آسایشگاه با خواهرش لیلا که سالهاست در آلمان با شوهر آلمانی و پسرشان یوناس (یونس) زندگی میکند، مواجه میشود. بین سعید و یونس رابطه عاطفی عمیقی برقرار میشود.
مرجانه گلچین / چشمهایم برای تو
مرجانه گلچین در سال ۱۳۷۱ در فیلم «چشمهایم برای تو» به کارگردانی خسرو شجاعی نقش دختر جوان دانشجویی را بازی کرده که در آستانه ازدواجش ناگهان پی میبرد که به زودی میمیرد. پذیرفتن این واقعیت آن هم در آستانه یک زندگی جدید برای او سخت و دشوار است اما در نهایت مرجان با اهدای چشمان خود به یک دختر نابینا و کلیههایش به بیماران نیازمند خود را برای پذیرفتن واقعیت آماده میکند.
علی دهکردی / سجده بر آب
علی دهکردی در سال ۱۳۷۵ در فیلم «سجده بر آب» به کارگردانی حمید خیرالدین نقش امیر خبرنگار و عکاسی را بازی میکند که بر اثر انفجار بمب در مراسم عروسی دچار تشنج شده و به بیمارستان انتقال داده میشود. ستاره، نامزدش، میداند که او به مرور بینایی خود را از دست خواهد داد. با این حال حاضر است با او ازدواج کند. ستاره تلاش می کند تا امیر را برای شرایط آینده زندگی آماده کند. در همین هنگام حبیب برادر ستاره نیز مجروح می شود و به تهران باز میگردد و...
محسن رمضانی / رنگ خدا
یکی از به یاد ماندنیترین نقشهای نابینا را محسن رمضانی در فیلم «رنگ خدا» ساخته مجید مجیدی در سال ۱۳۷۶ بازی کرده است.
در این فیلم محمد با بازی محسن رمضانی فرزند نابینای هاشم است که در مدرسه شبانهروزی نابینایان تحصیل میکند. او برای گذراندن تعطیلات به خانه باز میگردد و با اتفاقات تازهای مواجه میشود.
پارسا پیروزفر / شیدا
پارسا پیروزفر از دیگر بازیگرانی است که در فیلم «شیدا» ساخته کمال تبریزی در سال ۱۳۷۷ نقش یک مجروح جنگی را بازی میکند که که چشمهایش به دلیل جراحت بسته است و به مرور دلبسته شیدا، پرستاری میشود که برای تسکین درد چشمهایش برای او قرآن می خواند.
او که برای باز شدن پانسمان چشمهایش و دیدن شیدا لحظهشماری میکند، عشقش را از طریق یادداشتی در صفحهٔ اول قرآنش به شیدا اعتراف میکند و از او میخواهد که اگر احساس مشابهی دارد، قرآن را به یادگار بردارد.
خورشید نرمت آور / سکوت
خورشید نرمت آور بازیگر کودک تاجیکستانی در سال ۱۳۷۷ در فیلم «سکوت» به کارگردانی محسن مخلباف نقش خورشید پسر ۹ ساله تاجیک را بازی میکند که نابینا و به شدت علاقهمند به موسیقی است. او تلاش می کند از طریق صداها با دنیای پیرامون خود ارتباط برقرار کند.
مهدی هاشمی / سریال هزاران چشم
مهدی هاشمی در سال ۱۳۸۰ در سریال تلویزیونی «هزاران چشم» به کارگردانی کیانوش عیاری نقش آقای راوندی دبیر تحریریه نابینای یک مجله را ایفا کرده که بهواسطه شغلش و نامههایی که مردم برای او مینویسند، ارتباط تنگاتنگی با جامعه و مشکلات آن دارد. او هربار که نامه کسی را میخواند، خودش را در آن فضای تعریف شده میبیند، بنابراین سعی میکند به نوعی بر مشکلات پیشآمده فائق آید که در ادامه، حوادث طنزآمیزی را به وجود میآورد.
ماه چهره خلیلی / چشمان سیاه
ماه چهره خلیلی از معدود زنان بازیگری است که نقش یک نابینا را در فیلم «چشمان سیاه» به کارگردانی ایرج قادری و نویسندگی محمدهادی کریمی و تهیهکنندگی مرتضی شایسته در سال ۱۳۸۱ بازی کرده است.
غزل دلاویز و سورنا در یک دانشکده تحصیل میکنند و هر دو شاعرند. غزل به دلیل ناراحتی چشمی از تحصیل در دانشگاه انصراف میدهد و بعد از مدتی بیناییاش را از دست میدهد. سورنا که نگران سرنوشت غزل شده به سراغ او میرود تا در درسهای دانشگاهی کمکش کند و به تدریج بین آنها علاقهای ناگفته به وجود میآید.
پرویز پرستویی / بید مجنون
پرویز پرستویی در سال ۱۳۸۳ در فیلم «بید مجنون» ساخته مجید مجیدی یکی از نقشهای ماندگار خود را بازی کرد.
یوسف با بازی پرویز پرستویی که از ۸ سالگی بینایی خود را از دست داده، پس از سالها، طی یک عمل جراحی که در خارج از کشور انجام میگیرد، بینایی خود را باز مییابد و وقتی درشرایط واقعی قرار میگیرد و زرق و برق زندگی را مشاهده میکند با مشکلاتی در زندگیاش مواجه میشود.
عبدالرمان کریم / لاک پشت ها هم پرواز می کنند
عبدالرمان کریم در سال ۱۳۸۳ در فیلم «لاکپشتها هم پرواز میکنند» ساخته بهمن قبادی نقش مکودک نابینایی به نام ریگا را بازی میکند.
حامد بهداد / رقص با ماه
حامد بهداد در سال ۱۳۸۴ در فیلم «رقص با ماه» ساخته عبدالرضا کاهانی نقش جوانی نابینا به نام هاشم را بازی میکند که از راه حضور در مهمانیها به عنوان رقاص گذران زندگی میکند.
شهاب حسینی / ایستگاه بهشت
شهاب حسینی در فیلم «ایستگاه بهشت» ساخته نادر مقدس در سال ۱۳۸۵ نقش نابینایی را بازی کرد که برای به دست آوردن بیناییاش تلاش زیادی میکند اما در این راه با مسایل تازهای برخورد میکند که در تغییر نگاه او به زندگی بسیار موثر است.
سروش نابیناست اما به خاطر حس قوی ای که دارد، گاهی مثل یک بینا رفتار میکند. او مدتهاست که برای درمان چشمش به بیمارستان میرود و به یکی از پرستارها علاقهمند شده، اما این علاقه فقط در دل اوست و همین قضیه، اتفاقات جدیدی را در زندگی او رقم میزند.
کوروش سلیمانی / اتوبوس شب
کوروش سلیمانی در سال ۱۳۸۵ در فیلم «اتوبوس شب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد کاراکتری را بازی میکند که در جریان قصه این فیلم، بینایی خود را از دست می دهد و نهایتا به شهادت میرسد.
کتایون ریاحی / سریال یوسف پیامبر
کتایون ریاحی نیز در سال ۱۳۸۷ در سریال «یوسف پیامبر» به کارگردانی فرجالله سلحشور ماندگارترین نقشش، زلیخا را بازی کرد که در یک دوره زمانی از فیلم نابینا میشود.
محمد متوسلانی / زمهریر
محمد متوسلانی در سال ۱۳۸۸ در فیلم «زمهریر» به کارگردانی علی رویین تن نقش یک نابینا را بازی میکند که در جبهه حاضر شده است. در فیلم «سفر به چزابه» رسول ملاقلی پور هم یکی از شخصیتهای محبوب خود را نابینایی در جبهه قرار داده که در جریان فیلم به شهادت میرسد.
پریوش نظریه / سریال مدینه
پریوش نظریه در سال ۱۳۹۴ در سریالی با عنوان «مدینه» به کارگردانی سیروس مقدم نقش زنی را بازی کرد که همسرش در آب دریا غرق شده است و کارخانهٔ به جا مانده از او را با پسر خواندهاش بهمن که از بچگی او را بزرگ کرده، اداره میکند. او در پی حل مشکلاتی که شریک شوهرش در کارخانه به وجود میآورد وارد ماجراهای پیچیدهای میشود و در ادامه در اثر بروز یک بیماری نادر بیناییاش را از دست میدهد.
او که با از دست دادن بینایی تمام روحیه خود را باخته و تقریبا از همه چیز ناامید است، سعی دارد بار دیگر زندگیاش را از نو بسازد و مشکلات را حل کند.
هوتن مکری و سعید ابراهیمیفر / اشکان انگشتر متبرک و چند داستان دیگر
هوتن مکری و سعید ابراهیمیفر در سال ۱۳۹۴ در فیلم «اشکان انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» به کارگردانی شهرام مکری نقش دو نابینا به نامهای شهروز (هوتن مکری) و رضا (سعید ابراهیمی فر) را بازی کردند که قصد سرقت از یک جواهرفروشی را دارند. آنها با اشکان ( سینا رازانی) آشنا میشوند که به علت پاسخ منفی دختری که دلباخته اوست، قصد خودکشی دارد. اشکان با رضا و شهروز برای سرقت از جواهرفروشی همراه میشود، به این شرط که در جریان سرقت با گلوله کشته شود.
بهرام افشاری / چشم و گوش بسته
بهرام افشاری در سال ۱۳۹۷ در فیلم «چشم و گوش بسته» به کارگردانی فرزاد موتمن نقش جوان نابینایی را بازی کرده که صدای شلیک گلولهای را شنیده اما صحنه قتل را ندیده چون نابیناست.
نکته قابل توجه در تمامی این نقشها و فیلمها این است که تقریبا تمامی کاراکترهای نابینا درگیر ارتباط های عاطفی احساسی شدیدی هستند که همین ارتباط ها، مسائل و قصه فیلم را شکل میدهد بنابراین به احتمال زیاد در فیلم «شب، داخلی، دیوار» به کارگردانی و نویسندگی وحید جلیلوند شاهد عاشقانهای از نوید محمدزاده خواهیم بود.
منبع: خبرگزاری ایسنا