سليقه اعضاي شورا و مديريت شورا در تصميم‌گيري موثر است. اين سليقه و مديريت هم متاثر از فضاي سياسي و اجتماعي است. متر اين فضاي سياسي و اجتماعي را هم بايد در برخورد سايت‌ها و روزنامه‌هاي مخالف دولت و ارشاد ديد. اين سايت‌ها و روزنامه‌ها مي‌دانند با انتقاد تندشان روي عملكردها تاثير بگذارند. البته اين انتقادهاي تند هم ريشه در حال و هواي همان فضاي سياسي و اجتماعي‌ دارد كه امكان اين تندروي را ايجاد كرده است.

پایگاه خبری تئاتر: اين روزها كه چرخه فعاليت در سينما به گردش درآمده و مجوز ساخت فيلم‌ها از سوي وزارت ارشاد صادر مي‌شود و فيلمسازان هم در تدارك ساخت فيلم‌شان هستند چند بحث مهم حول سينما شكل گرفته است، اول نگراني كه بعضي فيلمسازان نسبت به مميزي و سانسور فيلمنامه‌هاي‌شان از وزارت ارشاد حين صدور پروانه ساخت دارند و حتي بعضي از آنها از رد فيلمنامه‌هاي‌شان با رسانه‌ها سخن گفتند، بحث مهم و جنجالي ديگر، واگذاري نظارت صدا و سيما بر شبكه نمايش خانگي و توليدات آن است. ما با فريدون جيراني فيلمساز و كارگردان با سابقه و يكي از اعضاي شوراي پروانه ساخت همچنين نماينده شوراي مركزي كانون كارگردانان، گفت‌وگويي انجام داديم و نظراتش را در اين مورد جويا شديم كه از نظر مي‌گذرانيد.

 

با توجه به اينكه عضو شواري پروانه ساخت سينمايي هستيد و به تازگي بررسي روند صدور مجوز فيلمنامه‌ها براي توليد شروع شده در ابتداي امر كمي از اوضاع فيلمنامه‌هايي كه براي توليد به شورا ارسال مي‌شود و شما تا به حال مطالعه كرديد، توضيح بدهيد؟

دو دسته فيلمنامه به شورا ارسال مي‌شود، يك‌سري فيلمنامه‌هايي كه وصل به جريان اصلي هستند، آن جرياني كه به ميزان فروش و مخاطب سينما فكر مي‌كند و سازندگان براي جلب ‌توجه مخاطب بيشتر تلاش مي‌كنند بنابراين بيشتر فيلمنامه‌هاي ارسالي، كمدي هستند، اكثر اين فيلمنامه‌هاي كمدي فيلمنامه‌هاي بدي ندارند اما اكثرا شبيه به هم هستند، يك‌سري فيلمنامه‌هايي هم هستند كه توسط نسل جوان نوشته مي‌شود و قرار است توسط اين گروه ساخته شود كه مربوط به سينماي اجتماعي مي‌شود يا بخشي كه من نامش را سينماي اعتراضي مي‌گذارم دركنار اينها يك‌سري فيلمنامه‌ها هم توسط كارگردان‌هاي مطرح نوشته مي‌شود كه در كنار اين جوانان در مجموع مورد ارزيابي و بررسي قرار مي‌گيرد.

با توجه به اينكه امسال را متفاوت‌تر از سال‌هاي گذشته آغاز كرديم و ويروس كرونا نظام زندگي آدم‌ها را تغيير داده، فيلمنامه‌اي با اين مضمون نوشته و به شورا ارسال شده است؟

تا اين لحظه كه با شما صحبت مي‌كنم به غير از يك فيلمنامه درباره كرونا، فيلمنامه ديگري نخواندم. البته بگويم كه 4 هفته بيشتر نيست شوراي پروانه ساخت كارش را مجددا شروع كرده است، در سال جديد اين هفته پنجم است كه بررسي فيلمنامه‌ها را از سر گرفتيم.

صف طويل فيلم‌هاي در انتظار اكران از يك طرف، تورم و بالا رفتن هزينه توليد از طرف ديگر باعث به وجود آمدن يك پرسش شده و آن اينكه آيا ميزان توليد در سينما نسبت به سال گذشته تغيري پيدا مي‌كند؟ ممكن است صدور پروانه ساخت كمتر باشد؟

امسال نزديك به دو ماه و نيم پروانه ساخت صادر نكرديم. اسفند هم كه به‌ طور كامل تعطيل بود. من آخرين باري كه در جلسه صدور مجوز پروانه ساخت شركت كردم، بهمن ماه بود حتي دوران جشنواره هم شوراي پروانه ساخت، پروانه‌اي صادر نكرد بنابراين نسبتا امسال پروانه ساخت زيادي صادر نشده است. بيشتر متعلق به 98 است. مگر آمارهاي بعدي بالاتر برود.

سياست خاصي براي صدور امسال در نظر گرفته شده است؟

شورا سياست خاصي كه نوشته شده باشد، ندارد. اما سليقه اعضاي شورا و مديريت شورا در تصميم‌گيري موثر است. اين سليقه و مديريت هم متاثر از فضاي سياسي و اجتماعي است. متر اين فضاي سياسي و اجتماعي را هم بايد در برخورد سايت‌ها و روزنامه‌هاي مخالف دولت و ارشاد ديد. اين سايت‌ها و روزنامه‌ها مي‌دانند با انتقاد تندشان روي عملكردها تاثير بگذارند. البته اين انتقادهاي تند هم ريشه در حال و هواي همان فضاي سياسي و اجتماعي‌ دارد كه امكان اين تندروي را ايجاد كرده است.

اين حال و هواي سياسي و اجتماعي كه به آن اشاره مي‌كنيد شما را سخت‌گير‌تر نكرده است؟

خوشبختانه مديريت شورا تا به حال سعي كرده تعادل را در شورا حفظ كند و نگذارد جوان‌هايي كه فيلمنامه اجتماعي نوشتند، آسيب ببينند.

اما بعضي فيلمسازان جوان در اين باره نگراني‌هايي داشتند و اين نگراني خود را با رسانه‌ها هم مطرح كردند كه فيلمنامه‌هاي‌شان در شوراي پروانه ساخت رد شده است؟

دفاع من از تعادل معني‌اش اين نيست كه همه فيلمنامه‌ها تصويب شدند و فيلمنامه‌اي رد نشده است. اما مي‌توانم با قاطعيت عنوان كنم، فيلمنامه‌هاي تصويب شده جوان‌ها بيشتر از رد شده‌هاست. اين نكته را بايد بگويم كه من و ديگر دوستانم در شوراي مركزي كانون كارگردان‌ها كه من نماينده آنها هستم، موافق چنين شورايي نيستيم. شايد وجود اين شورا در دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ ضرورت داشت و تغييراتي كه دولت اصلاحات در اين شورا انجام داد گرچه شورا را ساده‌تر كرد و تصويب جداگانه فيلمنامه را برداشت ولي شورا را نگه داشت. معتقدم همان موقع براي تعطيلي اين شورا زمان مناسبي بود. با اينكه نمي‌شود زمان را به عقب برگرداند ولي همه تناقض‌ها از اين نگه داشتن زمان به وجود مي‌آيد. لازم است عنوان كنم، نظر نماينده محترم تهيه‌كنندگان هم با نظر كارگردان‌ها همسو است. به هر حال حالا كه اين شورا هست، حرف حذف آن هم در بين نيست. اما به عنوان عضوي از شورا عنوان مي‌كنم جوان‌ها نگران نباشند، اعضاي شورا در هماهنگي با مديريت دوست دارند اين تعادل حفظ شود. من اگر تاكيد مي‌كنم روي جوان‌ها منظورم اين نيست كه روي فيلمنامه‌هاي ديگران سخت‌گيري مي‌شود. اين تعادل در كليت حاكم است حتي فيلمنامه‌اي جريان اصلي نيز با سخت‌گيري مواجه نمي‌شود.

جريان اصلي كه شما از آن صحبت مي‌كنيد به نظر من تركيب ناهمگوني از فيلم‌هاي ضعيف و نازل و فيلم‌هاي خوب و باكيفيت است. اين فيلم‌هاي ضعيف و نازل باعث شده اين جريان مورد انتقاد قرار بگيرد. موافقيد؟

بسيار درست گفتيد ولي همه جاي دنيا سينماي جريان اصلي آنها تركيبي از فيلم‌هاي ضعيف و فيلم‌هاي خوب و تماشايي است. ما در طول تاريخ توليد فيلم در ايران هميشه از زاويه يك تماشاچي سخت‌گير و روشنفكر به جريان اصلي نگاه كرديم. بعد از انقلاب مديران هم كنار جريان روشنفكري قرار گرفتند و جريان اصلي متهم اصلي سينما شد. ما بايد سينماي عامه‌پسند ايران را به عنوان جريان اصلي به رسميت بشناسيم و به رشد اين سينما كمك كنيم. تجربه تاريخي اين سال‌ها نشان داد كه مديران سينماي ايران با تفكرات مختلف سياسي در مقابل اين جريان خلع سلاح شدند و نتوانستند اقتصاد سينماي ايران را ناديده بگيرند. بايد بپذيريم كه محصولات سينمايي هر كشوري تركيبي از فيلم‌هاي مختلف است. البته ما مي‌توانيم با حمايت از جريان اصلي كاري كنيم كه سينماي عامه‌پسند از نظر ساخت به يك استاندارد معقولي برسد و كم‌كم آثار ضعيف كم شود. ما در سال‌هاي گذشته جلوي رشد طبيعي اين جريان را گرفتيم و جريان اصلي رشد غيرطبيعي كرد. حالا بگذاريم اين سينما به شكل طبيعي نفس بكشد، من يك ‌بار به خانه سينما پيشنهاد دادم، جايزه‌اي در نظر بگيرد و به بهترين فيلم سينماي عامه‌پسند كه توانسته فروش بالا به دست بياورد و از كيفيت مناسبي هم برخوردار است، تعلق بگيرد. در اين سال‌ها فيلم‌هاي زيادي توليد شده كه هم كيفيت خوبي داشته و هم به فروش خوبي دست پيدا كردند مثل همين فيلم «شناي پروانه» كه هم كيفيت خوبي دارد و مخاطب خود را راضي مي‌كند. بنابراين جنس اين فيلم‌ها بايد شناسايي و سازندگان آن تشويق شوند. به نظر من از واژه ابتذال درباره كيفيت فيلم‌ها هم كمتر استفاده كنيم و تلاش كنيم به رشد سينماي عامه‌پسند. اين نظر من است.

بحثي كه در هفته‌هاي اخير باعث جنجال‌هاي زيادي بوده، انتقال صدور مجوز‌ها و اختيار شبكه نمايش خانگي از سازمان سينمايي به صدا و سيماست. آيا تصميم بر توقف صدور پروانه ساخت سريال‌هاي شبكه نمايش خانگي كمي شتاب‌زده صورت نگرفته است؟

اين تصميم از دل اختلافات موجود بيرون آمده، اختلافاتي كه به نظر من هنوز به سرانجام دقيق و روشني نرسيده است. البته اگر هم تصميم انتقال صدور مجوزها قطعي شده باشد، من فكر مي‌كنم تلويزيون هنوز تعريف مناسبي براي شبكه نمايش خانگي ندارد. سريال‌هاي شبكه نمايش خانگي از دل شهر جديد بيرون آمدند، شهر به لحاظ تغيير ارزش‌ها، سبك زندگي و عقب‌نشيني سنت، تغيير كرده است. به نظر من شهري كه حالا سبك زندگي شهري شده، رشد بيشتري پيدا كرده. جمعيت بيشتري اين سبك زندگي را انتخاب كردند و جوان‌ها هم عامل اصلي اين رشد بودند كه پدر و مادرهاي‌شان را دنبال خود كشيدند. با اينكه در حال حاضر دو سبك زندگي در شهر زندگي مي‌كنند و به يك تعامل مي‌رسند. اما در شكل ظاهري، آن شهر تغيير كرده نمود بيشتري دارد. شهري كه الان اصلا در تلويزيون قابل نمايش نيست.

جناب جيراني با توجه به اينكه زمينه فعاليت‌تان هم سينما و هم تلويزيون است و با اين مقوله آشنايي كامل داريد، آيا صلاح است نظارت بر شبكه خانگي به صداو سيما سپرده شود؟

در حال حاضر شبكه نمايش خانگي توانسته مخاطب بسيار زيادي به دست آورد و اين وسط طيف شهري شده مخاطب اين سريال‌ها هستند به نظر من مخاطبي كه قبلا ماهواره نگاه مي‌كرد حالا ترجيح مي‌دهدسريال ايراني را كه ساخت بهتري دارد، نگاه كند به اين نكته توجه كنيد كه شبكه نمايش خانگي اشتغال ايجاد كرده و دارد براي خودش كارگردان و بازيگر مي‌سازد و اگر بگذاريم به رشد طبيعي ادامه دهد، خودش ساختار توليدش را اصلاح مي‌كند. يادمان باشد كه شرايط تغيير كرده و با مناسبات گذشته نمي‌توان سريال توليد كرد.

يك تفكري بر توليدات شبكه نمايش خانگي حاكم است كه انگار اين سريال‌ها از طريق سرمايه‌هاي مشكوك ساخته مي‌شوند. نظر شما چيست؟

موضوع پول‌هاي كثيف هم موضوع قابل بررسي است كه بايد مصداقي با آن برخورد كرد و از تعميم آن به كليت نمايش خانگي اجتناب كرد ولي بحث من اين است تفكري كه قرار است به جاي وزارت ارشاد، صدور مجوزها را در اختيار بگيرد بايد با درك واقعيت‌ها عمل كند و شبكه نمايش خانگي را كه از دل شرايط جديد و شهر تغييركرده بيرون آمده، نمي‌شود با تفكر دهه ۶۰ اداره كرد.

حرف شما كاملا متين ولي براي مديريت تلويزيون آنچه در شهر هست، مهم نيست آنچه بايد باشد، مهم است. تلويزيون دنبال تزريق الگو به مخاطب است.

بله درست مي‌گوييد، تلويزيون در حالت عادي فقط به رضايت يك طيف از تماشاگر مي‌انديشد ولي وقتي بخواهد با طيف بيشتري ارتباط برقرار كند به خصوص در انتخابات از آنچه بايد باشد، عدول مي‌كند و به آنچه هست هم توجه مي‌كند.

ولي به اين نكته توجه كنيد كه مواردي نظير انتخابات بسيار استثنايي هستند.

وقتي قرار است ما شبكه نمايش خانگي را اداره كنيم و جذب طبقه متوسط مهم مي‌شود، داستان فرق مي‌كند.

همين چند وقت پيش مقاله‌اي خواندم كه در آن نوشته شده بود، تلويزيون در مضمون سريال‌هايش از سال ۸۴ به اين طرف، طبقه متوسط را به عنوان قهرمان از داستان سريال‌ها خارج كرد.

به نكته درستي اشاره كرديد. نظرم اين است كه اساسا انتخابات ۸۴ با تحقير طبقه متوسط شروع شد.

به تعبير ديگر گرايش تلويزيون به سمت طبقه پايين در داستان‌هاي سريال‌ها هم از همين تاريخ شروع مي‌شود. درست است؟

بله. ولي قبل از اين تاريخ عطاران در سريال «خانه به ‌دوش» طبقه پايين را محور سريال قرار داد كه پرداختن به اين طبقه در اينجا دستوري نبود و به همين دليل اين طبقه در اين سريال هويت لازم را داشت و درست بود. بعدها و به مرور اين طبقه در سريال‌ها با شوخي همراه شد.

حالا با اين نگاهي كه مديريت تلويزيون دارد و به دنبال سبك زندگي ايراني و سنتي در طبقه پايين و فرودست مي‌گردد و اصلا تعريفش از سبك زندگي سنتي و ايراني قابل بحث است، اين مديريت در حالي قرار است مسووليت مجوز و نظارت بر شبكه نمايش خانگي را به عهده بگيرد. به نظر شما با داستان‌هاي شبكه نمايش خانگي كه رويكردش طبقه نيمه مرفه است چگونه كنار مي‌آيد؟

اقتصاد مي‌تواند باعث تغيير نگاه به موضوع شود و همين اقتصاد مي‌تواند قصه‌ها را طوري تغيير دهد كه آمد و رفت آن طبقه نيمه‌مرفه يا مرفه را به داستان‌ها به عنوان قهرمان‌هاي قصه توجيه كند يا توجيه شود كه پيدا كند. مهم اين است كه ما با چه نگاهي قرار است شبكه نمايش خانگي را اداره كنيم؟ مي‌خواهيم با حذف شروع كنيم يا اصلاح؟ اگر دنبال اصلاح و رشد شبكه نمايش خانگي و حفظ تماشاگرش باشيم و پارامتر زمان را هم مد نظر قرار دهيم و بدانيم در چه تاريخي و شرايطي زندگي مي‌كنيم و مطالبات طيف‌هاي مختلف را در نظر بگيريم، مشكلي پيش نمي‌آيد. مشكل زماني پيش مي‌آيد كه ما قائل به تفكرات و سليقه‌هاي مختلف داخل جامعه نباشيم و براي يك سليقه و يك تفكر سريال بسازيم. بايد تنوع فكري داخل جامعه را به رسميت بشناسيم و هم پشت دوربين و هم جلوي دوربين اين تنوع فكري حضور پيدا كند. در دوره آقاي لاريجاني و اوايل دوره آقاي ضرغامي اين تنوع فكري بود حالا نه به شكل جامع وكامل ولي بود.

بسياري از مجموعه‌هاي خوب و پرمخاطب تلويزيون هم از دل اين تفكر بيرون آمدند و محصول رياست اين افراد است.

بله ولي بعدها مديريت نگران شد و سعي كرد تفكر واحدي را در ساخت سريال‌ها دنبال كند كه همين جهت فكري به كيفيت سريال‌ها لطمه زد و باعث شد، تماشاگر طبقه متوسط سريال‌هاي تلويزيوني را نبيند و از همين نقطه بود كه فكر ساخت سريال خارج از تلويزيون شكل گرفت.

اين نگراني كه گفتيد، بابت چيست؟ چرا نگران شدند؟

تعريف و تحليل اين نگراني سخت است چون مسائل مختلفي در اين نگراني دخيل هستند.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی