داستان‌گویی و روایت قصه‌‏های و آموزنده، یکی از قدیمی‏‌ترین تفریحات و روشی معمول برای انتقال تجارب و دانش پیشینیان به نسل‌های جدید‌تر بوده است. یکی از جذاب‏‌ترین گونه‌‏های این داستان‏سرایی‏‌ها، هنر باستانی ˝نقالی˝ است که متاسفانه این روز‌ها کمتر از آن خبری می‌‏شنویم.

پایگاه خبری تئاتر: از دیرباز تاکنون، در فرهنگ ایرانی، داستان گویی و شنیدن قصّه‏‌های شیرین و آموزنده، یکی از قدیمی‏‌ترین تفریحات و روشی معمول برای انتقال تجارب و دانش پیشینیان به نسل‌های جدید‌تر بوده است. یکی از جذاب‏‌ترین گونه‏‌های این داستان‏‌سرایی‏‌ها، هنر باستانی و زیبای "نقّالی" است که متاسفّانه این روز‌ها کمتر از آن خبری می‌‏شنویم. 

نقّالی را در اصطلاح به پیشه و هنر کسی گویند که داستان‌ها و واقعه‌های هیجان انگیز و جذابی را که شنیده و یا خوانده است برای سرگرم کردن مردم نقل و بیان می‌کند. این قصّه‏‌گو را نقّال می‌نامند.

شاید بتوان تاریخ شروع نقّالی را هنگامی دانست که انسان زندگی اجتماعی را آغاز کرد و به روابط متقابل با هم‏‌نوعان خویش پرداخت، عواطف و احساسات در وجودش بروز و ظهور یافت و خواسته یا ناخواسته به کشف نقل و نقالی نایل آمد. کشفی که توانست کم کم به وسیله‌ای برای پیوند عاطفی و ایجاد هم دردی بیشتر بین فرد گوینده و جمع شنونده تبدیل شود. نقّالی برای انسان نخستین وسیله‏‌ای بود برای بازگو کردن وقایعی که در اطرافش رخ داده‏‌اند و طبع توجّه پسند بشر موجب آن می‌‏شد که اگر کسی واقعه به وقوع پیوسته‌ای را برای دیگران نقل می‌کرد، می‌کوشید که آن رخداد را به گونه‌ای غلو شده برای دیگران روایت و نقل کند تا بلکه به این وسیله برتری خود را بر اجتماع خویش نمایان سازد.

امّا در هنر ایرانی نقّالی نام نمایشی یک نفره است از سری نمایش‌های ایرانی که در آن نقّال گوینده‌ است و آنچه توسط او برای جمع شنوندگان و بینندگان روایت می‌کند، نقل گفته می‌شود. پس نقّال یعنی کسی که کارش گفتن و تکرار دایم نقل است. واژه‏‌های نقّال و نقّالی از زمان قاجار در زبان و ادبیات فارسی کاربردی شده زیرا در متن‏‌های تاریخی و یا لغت نامه‏‌های پیش از آن به این شکل نیامده است. نقّالی یک جریان فرهنگی است که از زمان‌های دور در جامعه ایران رواج داشته است.

برخلاف آنچه که عموم مردم در مورد هنر نقّالی می‌‏پندارند، نقّالی تنها شاهنامه‌خوانی نیست؛ بلکه روایت و نقل رویداد یا داستانی، چه بزمی، چه رزمی، چه مذهبی، چه اخلاقی و چه اجتماعی است که غرض از اجرای آن دادن پندی و اندرزی و رساندن پیامی متعالی از فرد نقّال به جمع حضار است.

احمد بن اسحاق ندیم می‌نویسد: "نقّالی از آن جهت دارای ارزش و حایز اهمیت است که این روایت گواهی می‌دهد قصّه‌گویی در ایران پیشینه‌ای بس طولانی دارد که حداقل آن این است که این قوم در حدود بیست و پنج قرن پیش یعنی تقریبا پنج قرن قبل از میلاد مسیح (ع) در زمان هخامنشیان به مکتوب کردن قصّه‌ها همّت گماشته‌اند. ولی آشنایی ما با موضوعات حماسی ایرانیان قدیم، قسمتی به وسیله کتاب‌های مقدّس خود آن‌ها و قسمتی به وسیله نویسندگان یونان است."

یکی از دلایل جذّابیت شنیدن نقّالی؛ شیوه‏‌ی روایت نقّالان بوده است که با طرز بیان خاص، تکیه کلام‌ها، حرکات و تا حدودی نقش قهرمانان را بازی کردن، تاثیر داستان را دوچندان می‌‏کردند. آن‌ها با روایت هیجان‏‌انگیز ماجرا، داستان را به شیوه‏‌ای حکایت می‌‏کردند که شنونده خود را همراه و هم‏پای قهرمان داستان می‌‏پنداشت. در گذشته حتی پادشاهان نیز برای خود یک "نقّال باشی" داشتند. مهارت بعضی از آنان تا حدی بوده که داستان‌هایی را از خود ساخته و حکایت می‌‏کردند که شاید مشهور‌ترین این داستان‏‌ها قصّه امیر ارسلان نامدار، ساخته و پرداخته نقیب الممالک، نقّال ناصرالدین شاه باشد.

نقّالان به خوبی می‌‏دانند که کجای داستان برای شنونده هیجان انگیز بوده و چگونه می‌توانند این لحظه را مهیج‏‌تر کنند. ایجاد وقفه در نقل و کش دادن موضوع، بالا و پایین آوردن و لرزاندن صدا، به خصوص دست برهم زدن و پا بر زمین کوفتن و در کل نگهداشتن شنونده در حالت تعلیقی مطبوع، از مهارت‌های خاص این داستان‏‌گویان محبوب بوده است. نقّالان بازیگرانی تمام عیارند و توانایی‌های خود را در تجسم بخشیدن به حال و هوای داستان و قهرمانان آن به خوبی به کار می‌گیرند. در صحنه‏‌ی نقّالی، هیچ عامل دیگری چون دکور و موسیقی به کمک آنان نمی‌رود، صحنه بازی‌‌ همان دیوارهای قهوه‌خانه است که یکی دو شمایل از کاشی که نقش‌هایی از شاهان داستانی و باستانی بر روی آن دیده می‌شود و دیگر هیچ. معمولا نقال‏‌ها بر پایه‏‌ی طومار کار می‌‏کنند، طومار روایتی به نثر است که دارای شاخ و برگ و حواشی بر اصل داستان‌هاست، روایت این طومار‌ها بیشتر بر پایه‏‌ی شخصیت‌های ملّی و بعضا مذهبی بوده و طول آنها‌گاه به بیش از ۳۰ متر می‌‏رسد اما عرض آن از ۲۰ سانتی‌متر تجاوز نمی‌‏کند.

نقّاشی قهوه‏‌خانه‏‌ای و نقّالی

یکی از مهم‌ترین و آشکار‌ترین انگیزه‌‏های به وجود آمدن نقاشی‏‌های مذهبی و حماسی، که امروز آن‌ها را به عنوان نقاشی قهوه‌خانه‌ای می‌شناسیم، رواج و محبوبیت نقّالی و شاهنامه‌خوانی و کلام گرم نقّالان در قهوه‏‌خانه‏‌ها بوده است. نقّالان خوش بیان چنان به نقل داستان‌هایی پر آب و تاب از شاهنامه می‌‏پرداختند که شنوندگان به راحتی می‌‏توانستند خود را به جای قهرمانان داستان‏‌ها تصّور کنند. به این ترتیب، با افزایش اشتیاق شنوندگان، این قهرمانان بر بوم نقّاشان متولّد شدند. نقاشان قهوه‏‌خانه، تصاویر پهلوانانی چون رستم و سهراب را با تاثیر از توصیف دقیق نقّالان تصور و ترسیم کردند و بالاخره برای همراهی با داستان، تصاویری پر جزئیات و زنده به وجود آمد و بر دیوار قهوه خانه آویخته شد.

انتقال مفاهیم دینی بوسیله‏‌ی نقّالی

نقّالی به شکل امروزی آن از زمان شاه اسماعیل صفوی آغاز شد که شاه اسماعیل خود، یکی از مشوّقان آن بود و نقّالی را وسیله‌ای برای رواج و رسوخ مذهب شیعه اثنی عشری در ذهن و روح مردم می‌دانست. او برای رسیدن به این مقصود هفده گروه را مامور تبلیغ دین نمود که هر یک در جایی، با لباس و زبانی مخصوص به خود به این کار می‌پرداختند برای مثال عدّه‏ای مداح ائمّه، عده‌ای به شعرخوانی در زورخانه و گروهی به سخنرانی برای لشکر به سخنرانی‌هایی از پهلوانی و آداب و خصایص آل علی (ع) می‌پرداختند. بعد‌ها با وجود برآورده شدن مقصود شاه اسماعیل، داستان‏گویی و داستانسرایی به قوت خود باقی ماند و تا سال‌ها ادامه یافت.

شاهنامه و نقّالی

در روزگاری که کار نقل رواج بسیار داشت، نقّالان که داستان‌های ابومسلم، داراب‌نامه و سمک عیار را به همراه شعر و آواز حکایت می‌کردند، به تدریج به منابع دیگری روی آورده و در این میان شاهنامه فردوسی بیش از همه مورد توجه قرار گرفت. حکایت داستان‌های شاهنامه، با تاریخ قهوه خانه توام است و داستان رستم و سهراب در این میان مهم‌ترین مقام را دارد به طوری که امروز نقالی در قهوه‌خانه با "سهراب کشی" مترادف است!

اما شاهنامه‌خوانی کار آسانی نبود و شاهنامه خوانان معمولا خود شاعر یا ادیب بودند. رواج شاهنامه خوانی دلیل اجتماعی نیز داشت چرا که در جامعه صفویه، گروه نظامی خاصی به نام "قزلباش" وجود داشت که وظیفه اصلی ایشان شرکت در جنگ‌ها و حفظ روحیه جنگی بود. قزلباش‌ها از جمله مشتریان دائم قهوه‌خانه بودند که طبعا نقل‌های پهلوانی نقالان از شاهنامه، می‌توانست تاثیر بسیاری بر روحیه جنگجوی آنان بگذارد.

با گسترش روابط تجارتی ــ صنعتی و فرهنگی ـ سیاسی میان ایران و کشورهای دیگر جهان و در پی آن دگرگونی‌های بنیادی در فرهنگ اقتصادی و نظام آموزشی ـ فرهنگی و شکل‌گیری وسایل نوین ارتباطات دیداری و شنیداری در ایران، رفته رفته از اهمیت و اعتبار نهاد سنّتی قهوه‌خانه و مکتب نقالی وابسته به آن کاسته شد. تا پیش از این دگرگونی‌ها نقّالان، این کارگزاران فرهنگی، همچون یک وسیله ارتباطی نیرومند در جامعه‌های سنتی ایران عمل می‌کردند و رشته‌های پیوند تاریخی ـ فرهنگی را میان نسل‌های گذشته و حال از راه ابلاغ معارف قومی، ملی و مذهبی استوار نگه می‌داشتند. در آن زمان، بیشتر قهوه‌خانه‌های شهرهای بزرگ نقّال داشتند. مثلا از هر صد قهوه‌خانه تهران، دست کم در ۸۰ قهوه‌خانه نقّال نقل می‌گفت. در صورتی که در سال ۱۳۵۰ از جمع ۲۰۷۶ قهوه‌خانه تهران فقط ۳ قهوه‌خانه نقال و شاهنامه‌خوان داشتند. در همین سال، در حالی که ۳۳۵ قهوه‌خانه در شهر مشهد دایر بودند، شمار نقّالان آن از ۶ یا ۷ تن نمی‌گذشت. در سال‌های اخیر، دیگر اثر و نشانی از این نقالان نمانده است و شمار قهوه‌خانه‌هایی که در شهرهای ایران مجلس نقالی دارند حتی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد. باید اذعان کرد که متاسفانه این شیوه کهن داستان سرایی، که دلیری و پاکی و جوانمردی را گسترش می‌داد و نحوه روبرو شدن با حوادث دشوار زندگی را به مردمان می‌آموخت، اکنون رو به فراموشی است. سال‌ها پیش، عباس زریری (مرشد برزو)، نقال قهوه‌خانه گلستان اصفهان، با زبانی شکوه‌آمیز از ستمی که بر آنان رفته است، چنین می‌گفت: "در این مملکت کسی تشخیص نداد که ما چه می‌کنیم و چه می‌گوییم و برای چه گلوی خود را پاره می‌کنیم و فریاد می‌زنیم! نفهمیدند یا نخواستند بفهمند که ما داریم اساس استقلال مملکت و روح سربلندی را در مردم تقویت می‌کنیم. به‌کار ما بی‌اعتنایی کردند و وسایلی دیگر برای سرگرمی مقابل مردم گذاشتند..."

"نقالی ایرانی" با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بنیاد فردوسی، خانه تئا‌تر ایران و مرکز هنرهای نمایشی تهیه و در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در پاییز سال ۱۳۹۰ به عنوان میراث معنوی در خطر به ثبت جهانی رسید امّا امروزه بسیاری از گونه‌های هنر نقّالی رنگ باخته‌اند و آوازه چندانی ندارند و با گذشت نزدیک به دو سال از ثبت جهانی نقّالی در فهرست میراث معنوی در خطر یونسکو، همچنان خطر فراموشی این هنر باستانی را تهدید می‌کند. هرچند ثبت جهانی نقّالی در یونسکو گام مهمی برای حفظ و پاسداشت این هنر محسوب می‌‏شود امّا بدون شک برای حفظ این هنر ارزشمند، ثبت جهانی اولین گام به شمار می‌رود.

امروزه در شهرهای کوچک‌تر و روستا‌ها، هنوز مردم با هنر نقالی بیگانه نشده‌‏اند و در مراسم‌های آیینی و دینی، نقّالان به اجرای هنر خود می‌پردازند، اما در شهرهای بزرگ اجرای پیشکسوتان نقّالی تنها به مراسم خاص و برخی قهوه‌‏خانه‌ها و سفره‌‏خانه‌های سنّتی محدود است و کمتر سالن‌های تئا‌تر و کارگاه‏‌های آموزشی به ترویج و اجرای آن اختصاص می‌یابد.