اجرای نمایش ˝بر پهنه دریا˝ با بازی و کارگردانی پارسا پیروزفر از فردا چهارشنبه 5 شهریور ماه در تماشاخانه ایرانشهر آغاز می‌شود.

پایگاه خبری تئاتر:  پارسا پیروزفر حالا پس از سال‌ها حضور در عرصه بازیگری، آن‌قدر هنرمندِ معتبر و شناخته‌شده‌ای است که هر فعالیت تازه‌ او کنجکاوی سیری‌ناپذیری در میان هوادارانش ایجاد می‌کند تا هر طور شده به تماشای اثرِ جدید این بازیگر بنشینند اما پیروزفر از سال 1380 که نمایش موفق "هنر" را روی صحنه برد، به صراحت اعلام کرد همیشه دغدغه کارگردانی هم داشته و اگر مجالی برای نشستن روی صندلی کارگردان فراهم باشد، حرف‌های مهمی دارد و مخاطبان را به دیدن دنیاهایی جذاب، دوست‌داشتنی و تفکربرانگیز خواهد برد. "گلن‌گری، گلن‌راس" و "سنگ‌ها در جیب‌هایش" دو نمایشی بودند که توانایی این فارغ‌التحصیلِ موسسه هنرهای نمایشی استاد سمندریان را در کارگردانی به اثبات رساندند و حالا او این روزها نمایش دیگری را به صحنه می‌برد تا دوباره دوست‌داران تئاتر را غافلگیر کند.

نمایشنامه "بر پهنه دریا" نوشته "اسلاومیر مروژک" نویسنده لهستانی را خودِ پیروزفر ترجمه کرده که از پنجم شهریور با بازی او، سیاوش چراغی‌پور، هوتن شکیبا، هوشنگ قوانلو و علی ابدالی در سالن استاد ناظرزاده کرمانیِ تماشاخانه ایرانشهر به اجرا می رود.

گزارشی از تمرین نمایش "بر پهنه دریا"

گوشه‌ای روی یک چهارپایه می‌نشینیم و به فضای پلاتویی نگاه می‌کنیم که قرار است محل شکل‌گیری نمایشی فوق‌العاده برای اجرا در تماشاخانه ایرانشهر باشد. در قسمت پایین پلاتو، سه چهارپایه‌ سفیدرنگ به ردیف کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. سیاوش چراغی‌پور و هوتن شکیبا، دو تن از سه بازیگر اصلی نمایش، روی چهارپایه‌ها نشسته‌اند و پارسا پیروزفر بالای سرشان موسیقی‌های انتخابی خود را برای آنها پخش می‌کند و درباره نحوه بازی با هر کدام توضیحاتی می‌دهد. شکیبا و چراغی‌پور با دقت موسیقی‌ها را می‌شنوند و سعی می‌کنند حس و تمرکز لازم با هر موسیقی را پیدا کنند؛ گاهی با حرکات موزونِ سر و گاهی با هماهنگی دست‌ها. دقایقی بعد زمانی‌که کارگردان یقین پیدا می‌کند بازیگران به درک و احساس درست و لازم از موسیقی‌ها رسیده‌اند، می‌گوید "موسیقی‌بازی بسّه!" و این جمله یعنی آغاز تمرینِ امشب.

در صحنه نخست، پیروزفر نیز روی چهارپایه‌ سوم می‌نشیند و هر سه، پای چپ را روی پای راست می‌اندازند، دست‌ها را دورِ زانو قلاب می‌کنند، چشم‌ها را بسته و سکوت. به نظر می‌رسد به خوابی عمیق فرو رفته‌اند. کم‌کم خروپُف‌های آهنگین و متوازن‌شان بلند می‌شود. خروپُف‌ها را پاسکاری می‌کنند. پیروزفر خرناس می‌کشد، شکیبا سوت می‌زند و چراغی‌پور پُف می‌کند. ناگهان پیروزفر ـ یا کاراکتری که او بازی می‌کند و نامش "گُنده" است ـ از خواب می‌پرد و داد می‌زند: مرغ دریایی! و شخصیت‌های دیگر، یعنی "کوچولو" (چراغی‌پور) و "متوسط" (شکیبا) نیز ـ که با این صدا از خواب پریده‌اندـ به تبعیت از او چشم‌بندهای فرضی را برمی‌دارند و با نگاه‌شان یک مرغ دریایی فرضی را دنبال می‌کنند. اولین موسیقی که پخش می‌شود، بازیگران از جا برمی‌خیزند و کمی پیش می‌آیند و به اطراف نگاه می‌کنند. از نوعِ ایستادن و راه‌رفتن‌شان می‌شود حدس زد روی یک قایق ایستاده‌اند، البته باز هم فرضی. گاهی قایق تکان می‌خورد و هر سه هماهنگ با هم به سمتی خَم می‌شوند و شکیبا صدای قِژقِژِ تخته‌های چوبی را تقلید می‌کند. بالاخره پارسا پیروزفر دیالوگ‌ها را آغاز می‌کند: "من بدجورى گُشنمه"! و دیالوگ‌های بعدی که از راه می‌رسند، مشخص می‌شود این سه مرد، هر سه گرسنه‌اند و بی‌غذا و گویا از بختِ بد هیچ خوراکی همراه ندارند. پس تصمیم می‌گیرند یکی از آنها خورده شود! اما چه کسی حاضر است خورده شود؟! بحث بر سرِ این است.

به نظر می‌رسد بازیگران در طول تمرین‌ها به چنان تسلط و آمادگی بالایی رسیده‌اند که صحنه‌ها یکی پس از دیگری اجرا می‌شوند و نمایش پیش می‌رود. هر از گاهى، پیروزفر لحن دیالوگی یا حرکت و رفتاری را در یکی از بازیگرانش اصلاح می‌كند یا تغییر می‌دهد. اندکی بعد نوبت به بازیگر چهارم نمایش، علی ابدالی، می‌رسد. او خود را به گوشه‌یی از صحنه می‌رساند و در لحظه مناسب، در حالی‌که فقط با یک دست شنا می‌کند، به سمت سه مرد گرسنه می‌آید. ابدالی نقش پستچی را بازی می‌کند و با این‌که حضوری کوتاه در نمایش دارد اما نقش را به حدی با طنازی و ظرافت بازی می‌کند که به خوبی دیده می‌شود.

تمرین ادامه می‌یابد تا لحظه ورود آخرین بازیگر نیز فرا برسد. هوشنگ قوانلو ابتدا خارج از صحنه، دست‌ها را دورِ دهان حلقه می‌کند و فریاد می‌کِشد: "عالیجناااااااااب، جناب دوووووووک..." و ناگهان شیرجه می‌رود روی زمین و با دست‌هایش پایِ پیروزفر را ـ که همان عالیجناب است ـ می‌چسبد. نقش و حضور قوانلو از سایر بازیگران کم‌تر است، ولی این یک نقشِ تعیین‌کننده است که باعث می‌شود وجهی پنهان از شخصیت گُنده، آشکار شود. در ادامه تمرین‌، بازیگران به صحنه‌ حمله‌ کوسه‌ها می‌رسند.

عاقبت با اتمام نمایش، تمرین به پایان می‌رسد و بازیگران به استراحت می‌پردازند. از فرصت استفاده می‌کنیم و برای گپ‌وگفتی کوتاه به سراغ آنها می‌رویم.

درباره بازیگران نمایش

پارسا پیروزفر (مترجم،کارگردان و بازیگر نقش گُنده): این بازیگر و کارگردان در نمایش‌هایی که تاکنون روی صحنه برده، همیشه بر گرایش خود به متن‌های خاص و جذاب تاکید داشته اما نکته آنجاست که تا امروز در هیچ کدام از نمایش‌های پیروزفر، بازیگر خانم حضور نداشته است. او در این‌باره اعتقاد دارد: "نبود بازیگرِ خانم در نمایش‌هایى كه تا به حال كارگردانى كرده‌ام، ضرورت آن متن‌ها بوده است؛ آن نمایشنامه‌ها را دوست داشتم و برحسب تصادف شخصیت زن نداشته‌اند؛ وگرنه به عنوان مثال من نمایشنامه "خدای کشتار" (نوشته یاسمینا رضا) را كه دو كاراكتر زن دارد هم به قصد كشف پتانسیل‌هاى اجرایى آن نمایشنامه‌خوانی کردم و اجراى این نمایشنامه در برنامه‌هاى آینده من است. متأسفانه حجم زیادى از نمایشنامه‌هاى عالى، یا فاقد کاراکتر زن است، یا شخصیت‌هاى زن در آنها در اقلیت هستند. درست است كه شخصیت‌هاى نمایشنامه "بر پهنه‌ دریا" همگى مَرد اند، ولى در واقع آنها نماینده‌ نوع بشر هستند. نمایشنامه‌نویس با قراردادن این شخصیت‌ها در موقعیتى ویژه به هولناك‌ترین وجوه انسان نقب می‌زند. انسانى كه بدون در نظرگرفتن جنس، رنگ، ملیت، نژاد و اعتقادات و بدون در نظرگرفتن جغرافیا و تاریخى خاص تصویر مى‌شود. آنچه در من براى به صحنه‌بردن یك نمایشنامه انگیزه ایجاد می‌كند، هم عمق اندیشه‌ای است كه گاه در بستر داستانى به ظاهر ساده خفته است و هم جذابیت این بستر داستانى و فضا و شخصیت‌پردازى و پتانسیل‌هاى اجرایى متن."

سیاوش چراغی‌پور (بازیگر نقش کوچولو): سیاوش چراغی‌پور علاوه بر دوستی با پیروزفر، بیش از ده سال است که در نمایش‌های مختلف با او همکاری می‌کند. حاصل این همکاری تا کنون سه کار مشترک بوده؛ نمایش‌های "هنر"، "گلن‌گری، گلن‌راس" و "بر پهنه‌ دریا".

این بازیگر دلیل همکاری مداوم با پیروزفر را چنین بیان می‌کند: ارتباط و همدلی ما به خاطر اعتمادی است که به سلیقه، نگاه و دیدگاه آقای پیروزفر در انتخاب متن و شیوه اجرا دارم. به نظرم بسیار حساب‌شده و سنجیده است. البته این نمایشنامه هم خیلی برای من جذاب بود، به ویژه با ترجمه‌ای که آقای پیروزفر کردند؛ یک ترجمه روان، دقیق و مناسب برای بازیگر. ترجمه این نمایشنامه فقط نگاه یک مترجم به اثر نیست. بلکه نگاه یک بازیگر و کارگردان برای ترجمه به اثر است.

این بازیگر سپس به تعامل با پیروزفر اشاره می‌کند و می‌گوید: خوشبختانه پارسا آن‌قدر متانت و شخصیت دارد که همیشه به آدم‌هایی که سابقه و تجربه بیشتری نسبت به دیگران دارند احترام می‌گذارد اما اتفاق خوبی که در این همکاری می‌افتد اینست که ما به خاطر همکاری‌های زیاد به یک زبان مشترک رسیدیم. مردم فقط نمایش‌های اجراشده را می‌بینند، در حالی‌که ما در سابقه دوستی و همکاری‌مان نمایشنامه‌خوانی هم کار کردیم و تمرین‌های طولانی روی نمایشنامه‌های زیادی داشته‌ایم که به اجرای صحنه‌یی نرسیده‌اند، یعنی حالا من می‌دانم وقتی پارسا می‌گوید این کار را انجام بده، منظورش چیست. یادم نمی‌آید هرگز با پارسا اختلاف نظری داشته باشیم. گرچه من در مواردی به عنوان بازیگر نظرم را می‌گویم، ولی ما در لحظه‌ها و موقعیت‌های نمایشی و شکل‌گیری شخصیت‌ها، آن‌قدرها اختلاف‌های عمیقی نداریم. در واقع فکر یکدیگر را کامل‌تر می‌کنیم.

او در ادامه بر استقبال از این نمایش تاکید می‌کند: مطمئنم این نمایش تماشاگر را راضی خواهد کرد. من خیلی نمایش‌های روشنفکری و دور از مردم را نمی‌پسندم و پارسا هم هیچ‌وقت این‌طور نبوده. همیشه متن‌هایی را انتخاب کرده که توانسته با دانشجویان،روشنفکران و مردمی که فقط برای لذت‌بردن از تئاتر به سالن‌ها می‌آیند، ارتباط برقرار کند.

هوتن شکیبا (بازیگر نقش متوسط): هوتن شکیبا بازیگری جوان اما پُرکار و حرفه‌ای است. او پیش از این نمایش‌های موفقِ مترسگ، ننه‌دلاور بیرون پشت در، دایی‌وانیا، باغ آلبالو، آوازه‌خان طاس، ویران، جن‌گیر، هیپوفیز، اسکلیگ و بچه‌های پرواز و... را در کارنامه هنری خود ثبت کرده. بازی در نمایش "بر پهنه‌ی دریا"، نخستین تجربه‌ی همکاری او با پارسا پیروزفر است. شکیبا درباره حضورش در این نمایش می‌گوید: نمایشنامه‌های مروژک فضای خاصی دارد و نوشته‌هایش خیلی منحصر به فرد است. من در پایان‌نامه لیسانس، متن دیگری از این نویسنده را کار کردم و خیلی او را می‌پسندم. آدم پس از مدتی به وسواس در کارها و انتخاب‌هایش می‌رسد. من کارهای قبلی آقای پیروزفر را دیده بودم و می‌دانستم کارگردانی است که خیلی با وسواس و شسته‌رفته کار می‌کند. این به نظرم در فضای حاکم بر تئاتر امروز ما و برخی که با نگاهِ "هرچه پیش آید خوش آید" کار می‌کنند، یک امتیاز خیلی مثبت بود. زمانی طولانی بود که من به پیشنهادهای مختلف نه می‌گفتم، ولی خوشحالم كه در این نمایش بازی می‌كنم.

علی ابدالی (بازیگر نقش پستچی): علی ابدالی از بازیگران توانای تئاتر است که هرگز بیکار نمی‌ماند. او پیش از این در نمایش‌هایی مانند "ملاقات با بانوی سال‌خورده" (این نمایش به كارگردانى پارسا پیروزفر هرگز روى صحنه نرفت)، "واوها و ویرگول‌ها" (به کارگردانی صابر ابر) و نمایش‌هایی به کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی و بهرام تشکر را بازی داشته است.

ابدالی درباره حضور در نمایش "بر پهنه‌ی دریا" می‌گوید: این نمایش حالت فانتزی و گروتسک دارد. نقش من یک پستچی است که خبر مهمی دارد. موقعیتی که بازی می‌کنم خیلی موقعیت سوررئالی است. پستچی به وسط اقیانوس می‌آید و نامه می‌دهد و رسید هم می‌گیرد و برمی‌گردد! من چون سابقه کارهای طنز زیاد دارم، در همکاری با آقای پیروزفر خیلی ایده می‌دادم. او گفت تو ایده‌های خودت را بگو و من از آنها استفاده می‌کنم، چون خودش می‌خواست هم‌زمان کارگردانی هم بکند، من دیالوگ‌های نقش گُنده را حفظ و بازی کردم تا او بازیگران دیگر را کارگردانی کند. البته ایشان که از بیرون بازی‌ها را می‌دیدند، می‌گفتند ایده هم بده و من که ایده می‌دادم از آنها استفاده می‌کرد. طوری که از نقش پستچی دور افتادیم، آن‌قدر که درگیر کل کار بودیم. فانتزی پستچی را نمی‌توانستیم خیلی شدید و پررنگ اجرا کنیم، چون کل نمایش را زیر سوال می‌بُرد. ما سعی کردیم از لودگی پرهیز کنیم.