کمدی هنری نمایشی طنزی است که در آن تمامی عناصر به شکلی انتخاب و ترتیب داده می‌‌شوند تا در کل موجب خنده و شادمانی می‌شود. بنابر این تعریف نمایش آرسنیک و تور کهنه یک کمدی تمام عیار است.

پایگاه خبری تئاتر: کمدی هنری نمایشی طنزی است که در آن تمامی عناصر به شکلی انتخاب و ترتیب داده می‌‌شوند تا در کل موجب خنده و شادمانی می‌شود. (اصلانی، ۱۳۹۰: ۱۷۵) بنابر این تعریف نمایش آرسنیک و تور کهنه یک کمدی تمام عیار است. اما بیایید ابتدا مروری بر خلاصه داستان یا پیرنگش بیندازیم و ببینیم چقدر این خنده و شادابی برقرار است و چقدر به آن بار اندوه و تلخ کامی هم تاثیر می‌گذارد.

در یک خانهٔ اعیانی دو عمه یکی ابی (بهاره رهنما) و دومی مارتا (فهیمه امن‌زاده) وانمود می‌کنند در این خانه اتاقی برای پیرمردهای تنها و بیچاره دارند که در واقع آن‌ها را با نوشاندن یک نوشیدنی سمی می‌کشند و اسمش را هم گذاشته‌اند خودمردگی تا آن‌ها را زود‌تر از رنج تنها زیستن برهانند. این دو عمه سه برادر‌زاده دارند. جرج (نیما سیاری) که شیپور می‌زند وقت و بی‌وقت و اهل جنگ و رژه و سان و رییس جمهوری است. مورتیمر (بیژن بنفشه‌خواه) منتقد تئا‌تر است که سر دوستی با دختر یک کشیش به نام الین (فرناز رهنما) دارد. این دوستی به نامزدی و قرار ازدواج ختم می‌شود اما مورتیمر متوجه یک جسد در صندوق کنار پنجره می‌‌شود که هر دو عمه اعتراف به قتل ۱۲نفر می‌کنند حتی بر سر یکی اختلاف نظر دارند چون خودش پیش از نوشیدن سکته کرده و مرده است. مورتیمر نمی‌داند و نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید. او در این شب هیچ جایگزینی برای خود ندارد تا برود نمایشی را ببیند و نقد برایش بنویسد. پس به ناچار می‌رود. در این شب برادر سوم بعد از ۲۰ سال پیدایش می‌شود. جاناتان (پژمان جمشیدی) و همراهش دکتر آینشتین (سهند امیر سلیمانی) که آن‌ها هم دوازدهمین مقتول خود را به آنجا آورده‌اند. حالا دو وضعیت مشابه در هم گره می‌خورد. جاتان شبیه دکتر فرانکشتین است اما او می‌پندارد شبیه دیوید بکهام فوتبالیست معروف است و همین باعث ترسیدن دیگران از قیافه‌اش می‌شود. جاناتان از مورتیمر نفرت دارد و باید امشب زهرش را بریزد و انتقامش را بگیرد. به همین خاطر الین را گروگان می‌گیرد و هدفشان هم خاکسپاری جسد مقتول‌شان است. اما پلیس گره می‌گشاید و الین و مورتیمر نجات می‌یابند. مورتیمر خود را از خون و تباری می‌داند که همه مجنون‌اند برای همین نمی‌خواهد با الین ازدواج کند. اما دو عمه به دروغ قصه‌ای می‌سازند که مورتیمر از خون آن‌ها نیست بلکه فقط در این خانواده بزرگ شده‌ است پس از‌‌ همان لحظه مقدمات ازدواج آن دو چیده می‌شود. در این شب سرهنگ رونی (خسرو احمدی) از سر کنجکاوی به اینجا آمده هم جرج را به تیمارستان روانه کند برای پیش گیری از مزاحمت مردم و هم قاتل پیرمردهای این محله را بیابد. اما او هم طعمه‌ای بیش نیست برای عمه‌ها و با نوشیدن‌‌ همان نوشیدنی دار فانی را وداع می‌گوید.

این نمایش پایانش با مرگ و ازدواج همراه است. در کمدی رسم بر ازدواج و شادمانی است اما این خودمرگی با مرگ سرهنگ و یحتمل آزاد ماندن دو عمه به درازا می‌کشد. بنابراین باید به دنبال تعریفی دیگر از کمدی بگردیم که الان بلاتکلیفیم! کتاب فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز را همچنان تورق می‌کنم تا به گروتسک می‌رسم: «گروتسک به نوعی توصیف، صحنه یا داستانی گفته می‌شود که در آن قطب‌های متضاد و متجانس، در شکلی غیر عادی، زشت، مضحک، مهوع و ترسناک در کنار هم قرار می‌گیرد، با هم به سازگاری می‌رسند و در هم می‌آمیزند تا نشان دهند زندگی تا چه حد ماهیت توامان تراژیک و کمیک دارد. جهانی که گروتسک می‌آفریند، جهانی به غایت آشفته، بی‌نظم، مضحک و متعفن است که در آن مرزهای خنده و انزجار درنوردیده می‌شوند. تاثیر گروتسک به شکل ضربه‌ای ناگهانی است، ضربه‌ای گیج کننده که سر درگمی می‌آفریند و زمانی لازم است تا ذهن عملکرد عقلانی خود را از سر گیرد.» (ه‌مان، ۲۰۶).

در واقع وجهی از این بازی یا معمای پلیسی با عقل پیش می‌رود که سرهنگ و سروان با چنین ترفندی وارد بازی شده‌اند. اما دو عمه جنون زده‌اند و بی‌تدبیر که برد نهایی هم با آنان هست چنانچه سرهنگ را به قتل وامی‌دارند تا برگ برنده نصیب آنان شود و در قلمرو مرگ بتوانند آرزوی آدمهای بیچاره را در کامجویی ناخواستهٔ مرگ ممکن سازند.

زیگموند فروید هم در کتاب شوخی و رابطهٔ آن با ناخودآگاه در بیان عدم تجانس کمیک و نقش آن می‌گوید: «هر کسی وقتی به نظرمان کمیک می‌آید که در مقایسه با خودمان، برای اعمال جسمانی‌اش خیلی مایه بگذارد و برای اعمال ذهنی‌اش بسیار کم؛ و نمی‌توان انکار کرد که در هر دوی این موارد خندهٔ ما نشان دهنده درک لذت‌بخشی از این برتری است که نسبت به او احساس می‌کنیم.» (ه‌مان، ۱۸۰) در آرسنیک هم توجه به مادیات و لذات این اصل است که تا پیری دنبال می‌شود و همه سیری ناپذیر چنین خواستی را دنبال می‌کند و نتیجهٔ غایی برایش مرگ و فناست. اما یک پیرمرد به نام گیبز (اردشیر کاظمی) از این فاعده مستثناست چون بودایی است و اصلن میلی به لذت ندارد و همین عاملی برای گریز از مسلخ عمه‌هاست. گیبز تنهاست اما بیچاره نیست چون اسیر نوشیدنی‌ها نیست و این نقطهٔ قوتی برای برون رفت از خطر است اما ۱۲ پیرمرد دیگر در غایت کامجویی‌های دنیوی و مادی با آنکه بیچاره و نیازمندند اما هنوز هم هوس لذت‌جویی دارند بی‌آنکه بدانند این عمه‌ها فرشتهٔ مرگ‌اند.

ژرژ ژان ناتان می‌گوید: معیار تشخیص کمدین واقعی این است که آیا قبل از این‌که دهانش را باز کند مخاطب به او می‌خندد؟» (ه‌مان، ۱۸۰) و بنا بر همین تعریف؛ بیژن بنفشه‌خواه به راستی که کمدین است. یعنی دهان باز نکرده، حس و حالتش نمایانگر جمله یا فعل خنده داری است. ما در تئا‌تر و سینما و تلویزیون به این بازیگر کمدین می‌گویم. او که پدر و عمویش هر دو تئاتری هستند، زمانی پا به تئا‌تر گذاشته که نه تنها کم ندارد که به قاعده و به اندازه بر ابزا کارش در صحنه آگاه و مسلط است و برای همین موفق هم هست. این هم خود نشانه‌ای رسمی است برای وردش به تئا‌تر بی‌آنکه موی دماغ کسی باشد و یا دیگران بخواهند او را از تئا‌تر دکش کنند چراکه تئا‌تر نیازمند چنین هنرمندانی است که کمدین حقیقی باشند و خنده را به درستی موجب شوند. اما پژمان جمشیدی نه برای تلویزیون و نه تئا‌تر هنوز به درجه و عیار راستینی نرسیده است که بخواهد بازی کند. او باید هنوز بیاموزد به خصوص در تئا‌تر که بدن و بیان در صورت ضعف داشتن بر تن بازیگرش زار و جیغ می‌زند. او هم زمانی می‌تواند در صحنه باشد که با چند مربی دوره‌های تمرینی مناسب را بگذراند و آن وقت همه به وجودش افتخار می‌کنند. سامان دارابی همواره در تئا‌تر کمدی را به درستی بلد بوده و حضورش خنده-آور بوده است. اینجا هم پلیس را خوب بازی می‌کند. سادگی و بلاهتی که پیش برنده لحظه‌های شادی خواهد بود. نیما سیاری چهره جوانی که جرج را به درستی بازی می‌کند. مردی که می‌-پندارد رییس جمهور ایالات متحدهٔ امریکاست. برای همین آلت دست دو عمه‌اش شده تا در زیرزمین مدام سنگر بکند. سنگرهایی که در واقع گوری برای مقتولان این دو قاتل خواهند بود. بقیه بازیگران در حد معمول ایفای نقش می‌کنند.

سیامک احصایی همیشه بر پایه سبک و شیوه‌های اجرایی طراحی صحنه‌اش را ارائه می‌کند و به همین دلیل هم همواره متنوع کار کرده است. در این کمدی بستر همه چیز یک واقعیت عینی و ملموس از زندگی است که باید برای مخاطب تفهیم شود، پس یک خانه اعیانی و بزرگ طراحی شده تا بشود در آن بازی و میزانسن را برای جلب توجه مخاطبان مهیا کرد. الهام شعبانی هم دیگر کار بلد طراحی لباس شده و این بار هم بنا بر نیاز صحنه و شخصیت‌ها لباسی در خور را طراحی و دوخته است.
حسین پارسایی در آرسنیک و تور کهنه یک کمدی در خور تامل را تجربه کرده و شاید هم این مقدمه‌ای باشد برای دیگر تجربیاتی که در آن کماکان کمدی یک اصل و اساس باشد.

منبع:
اصلانی (ه‌مان)، محمدرضا، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، تهران: نشر قطره، چ سوم، ۱۳۹۰.


منبع: هنرآنلاین