به هر كدام از رفيق‌ها يا برادرهاي تئاتر كه مي‌رسيم از باندبازي و انحصارطلبي گروه‌هاي ديگر مي‌گويد. انگار تئاتري‌ها با هم يك توافق ازلي و ابدي دارند كه هرگز با هم توافق نكنند. به هر حال آيين اعتراض و مطالبه‌گري سخت و پيچيده است به خصوص طراحي صحنه اعتراض به سانسور و خودرايي.

پایگاه خبری تئاتر: فيلم كوتاهي با پيغام اوليه «لطفا بيست دقيقه وقت بگذاريم و اين اجرا را ببينيم» با كارگرداني محمد رحمانيان در فضاي مجازي دست به دست كه نه، چت به چت مي‌شود. ح

الا شما لطفا بيست دقيقه كه نه بيست ثانيه وقت بگذاريد تا تصاوير اين ويديو را با هم ببينيم. ابتداي ويديو، شخصي در مركز تصوير مي‌نشيند و بدون هيچگونه اضافه‌گويي با ايجازي غربي در كلام و بدن مي‌گويد:«قرار است از بين يادداشت‌ها، سخنراني‌ها و گفت‌وگوهاي آقاي بيضايي تكه‌هايي را براي گفتن انتخاب كنيم.»

شروع ويديو درست، صميمي و متواضع است. بعد آقاي مركز تصوير از روي يك دسته كاغذ طومارگونه‌ مطلبي را مي‌خواند. نوعي روح فرمان‌هاي دولتي در «از روي خواني» پنهان است. البته نه به‌ شدت از برخواني. همان طور كه روح آزادي در خوانش‌هاي في‌البداهه وجود دارد. پرسپكتيو مركزي حاكم بر اين تصوير از نوع تك ‌نقطه‌اي است كه اتمسفر اين نوع از پرسپكتيو با تمركز، خودمحوري، خودبيني، خودارجاعي، فرديت و بي‌عدالتي نسبت دارد. چراكه تمام تاكيد و اهميت بصري را به يك نقطه منتقل مي‌كند. علاوه بر اين انعكاس هر تصوير، آن تصوير را به خودش ارجاع مي‌دهد يعني در انعكاس موجود در تصوير هم يك نوع خودارجاعي و خودمركزثقل‌بيني حاكم است. چيدمان صندلي‌ها كه مختص روش سخنراني است، بدترين و مستبد‌ترين روش در تكنولوژي خطابه مي‌باشد. همان اتمسفر اطاعت‌جو را يادمان مي‌اندازد كه در كلاس‌هاي درسمان حاكم بود.

همه اين نقدهاي استتيكي- زيبايي‌شناسانه‌- نشان مي‌دهد كه خط اول تئاتر و سينماي ما هم از نظر بصري فقير است و هم نمي‌تواند ساختارهاي ناپيداي خودبزرگ‌بيني و خودحقيقت‌پنداري‌اش را حتي در يك ويديو پنهان كند و به همين راحتي لو مي‌رود. از كاركردهاي تقاطع خطوط و اشكال اصلي بي‌خبر مانده و يا حوصله دقت ندارد و يا شايد مخاطبش را جدي نمي‌گيرد و دقيقا معترض چيزي مي‌شود كه ساختار بصري اين ويديو، خود متهم به آن است.

اعتراض به سانسور، به تك‌گويي و خودرايي با ويديويي كه خودش همين فيگورها را دارد، اشتباه است. مثل اين مي‌ماند با فحش به يك نفر بگوييم كه عفت كلام داشته باشد. اين قاب مناسب نقاشي زيبايي نيست كه از آن حرف مي‌زنيد. در ادامه اين ويديو اهالي تئاتر و سينما به شكل مسلسلي، تك‌گويي‌هايي با تم اعتراض از اعتراض‌هاي بهرام بيضايي را دارند كه در چيدمان اين اشخاص هم تجربه و شهرت، معيار نشاندن آنها در صندلي‌هاي جلوتر يا عقب‌تر يا در مركز تصوير است.

احترام به بزرگان خوب است ولي آموزش بزرگواري به كوچك‌ترها زيباتر است. آن هم در ويديويي كه از رواداري به همديگر هم سخن مي‌گويد. اگر توانستيم خصوصي بودن رديف اول سالن‌هاي تئاتر را لغو كنيم، اصلاح را از خودمان شروع كرده‌ايم كه حداقل سالن تئاتر مثل بعضي از پاركينگ‌هاي مال‌هاي تهران كه مالي هم نيستند، بخش vip نداشته باشد.

لطفا از اين به بعد روي بليت مهمان براي ما هم ننويسيد مهمان ويژه. بنويسيد مهمان چترباز. چون به نظرم مي‌رسد، تماشاگراني كه براي هنر پول خرج مي‌كنند و هنر خريد مي‌كنند، شريف‌تر هستند. حداقل از ما چتربازان سالن‌هاي تئاتر. تبيين بيضايي از وضعيت فرهنگي تئاتر و نشر و كتاب و اصناف تئاتري و اولياي فرهنگي شفاف و ملموس است اما همان طور كه گفتم شما همين اعتراض را در ويديويي ارايه مي‌دهيد كه روح تصاوير و ريتم آن مملو از بي‌عدالتي و استبداد و خودبيني است.

مديوم ويديو در اينجا اشتباه به نظر مي‌آيد و شايد پادكست و مديوم‌هاي شنيداري موثرتر بودند. فارغ از اين نقدهاي زيبايي‌شناسانه و خطابه‌هاي پاپ‌گونه در اول سال ميلادي بگذاريد من شما را رفيق برادر خطاب ‌كنم كه هواي يمين و يسار را داشته باشم. باور بفرماييد همين اعتراض‌ها به گروه كه نه بلكه باندهاي مختلف تئاتري وارد است كه هواي همديگر را ندارند.

البته ما كه نه سر پيازيم و نه ته پياز. ما هميشه مثل همين الان ته خيار بوده‌ايم.‌ تلخ. آش خودمان را مي‌خوريم و حليم حاج‌عباس را هم هم نمي‌زنيم. هميشه تئاتر ديد‌ه‌ايم و سرمان را انداخته‌ايم پايين و بي‌رحمانه نقدمان را نوشته‌ايم. نانمان هم از هنر درنمي‌آيد كه نان هنر و هنرمند هميشه بي‌قاتق است. ولي به هر كدام از رفيق‌ها يا برادرهاي تئاتر كه مي‌رسيم از باندبازي و انحصارطلبي گروه‌هاي ديگر مي‌گويد. انگار تئاتري‌ها با هم يك توافق ازلي و ابدي دارند كه هرگز با هم توافق نكنند. به هر حال آيين اعتراض و مطالبه‌گري سخت و پيچيده است به خصوص طراحي صحنه اعتراض به سانسور و خودرايي. عزت زياد.

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: فاروق مظلومی