پایگاه خبری تئاتر: سحر عصرآزاد منتقد درباره بسته فیلم کوتاه «۱۰۸ دقیقه از یک قرن» که این روزها روی پرده سینماهای هنروتجربه است، یادداشتی نوشت.
متن یادداشت به شرح زیر است:
بسته فیلم کوتاه ۱۰۸″ دقیقه از یک قرن” که در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده شامل ۶ فیلم کوتاه از فیلمسازان جوانی است که می توان تمایز کیفیت نگاهشان به مفاهیمی همچون مرگ، زندگی، بیم و امید را مورد توجه قرار داد.
“انبار ” ساخته حسین ترک جوش بر اساس طرح اولیه ای از خودش و فیلمنامه ای از شیما اسماعیلی، به روابط چند کارگر ایرانی و افغان در یک انبار ضایعات کاغذ می پردازد که به واسطه یک حادثه در موقعیتی بحرانی قرار می گیرند.
فیلمساز تالش کرده با تکیه بر فرصت کوتاهی که از خالل این حادثه ایجاد شده، کاراکترهای متعدد و روابط آنها را گویا و باورپذیر کند تا ما نیز همچون مأمور پلیس با کشف معمای این حادثه و قضاوت های احتمالی همراه شویم. هرچند با محدود کردن کاراکترها امکان تمرکز بیشتر بر کنش و واکنش های لحظه ای آنها بیشتر و طبعاً ارتباط حسی هم قوی تر می شد.
اما نکته مهم؛ امتیازی است که فیلمساز به مخاطب می دهد تا دقایقی قبل از حادثه در جریان مناسبات حاکم در انبار قرار گرفته و به همین واسطه حدس و گمان هایی نزدیک به یقین بزند. این امتیاز دادن به مخاطب که او را از کاراکتر مأمور پلیس جلو می اندازد، فرصتی می دهد تا از الیه سطحی این حادثه عبور کرده و به واسطه زاویه دید هوشمندانه ای که فیلمساز برای مواجهه با این موقعیت پرتنش انتخاب کرده؛ به الیه درونی تر مسائل، مشکالت و نیاز دراماتیک کاراکترها نزدیک شود که قابل تأمل است. از صاحب کار با بازی خوب هامون سیدی تا کارگران افغان که در کش و قوس گرفتن اقامت قانونی در ایران، وارد رقابتی عاشقانه-انتحاری با یکدیگر می شوند که پایانی تراژیک دارد.
“حفره ” به نویسندگی و کارگردانی زهرا ترکمنلو، موقعیت کالسیک یک سرباز جنگی را در خانه ای ظاهراً خالی از سکنه به قصد غنیمت جمع کردن، محور کار قرار می دهد. موقعیتی که به واسطه تعلیق مواجه با خطر و ناشناخته ها، جذابیت کشف و همراهی دارد.
فیلمساز با یک طراحی آشنا؛ مواجهه سرباز با خطر حضور یک غریبه و واکنش آنی او را با شلیک گلوله ای ثبت می کند که غرایزی همچون ترس و نیاز جنسی را بیدار می کند و رویکردی متداول به این موقعیت کالسیک است. اما در ادامه با پرداختی هوشمندانه کاراکتر سرباز را به چالش می کشد؛ آنهم به واسطه مواجهه با یک نوزاد که نمادی از فطرت پاک انسانی است. این مواجهه هم سرباز را تحت تأثیر قرار می دهد هم نگاه ما را به او و البته احیاکننده این موقعیت آشنا است.
به همین دلیل می توان از تعلیق ها و لحظه های دلهر آور فیلم که به واسطه کارگردانی دقیق و حساب شده خلق شده، به مثابه روندی طراحی شده برای مواجهه با سویه های خیر و شر کاراکتر سرباز یاد کرد و این کالبدشکافی پس از پایان فیلم در ذهن مخاطب ادامه پیدا می کند.
“بعدی ” به نویسندگی و کارگردانی سعید صادقی سرارودی، در لوکیشن جذاب یک عکاسخانه می گذرد و عکاسی که با خشونت مشتریان اجباری خود را تبدیل به قابی از زخم های بیرونی می کند که برگرفته از زخم های درونی خودش است. فیلمی که با نماد و نشانه سر و کار دارد و با ظرافت مفاهیم زیرالیه را در قاب تصویر به نمایش می گذارد.
طبعاً تعابیر فرامتنی عکاس، لوکیشن بسته عکاسخانه و مشتریان ناگزیر که تن به خشونت اجباری داده
- در نهایت تبدیل به قابی زخم خورده می شوند، حد و مرزی ندارند ولی جذابیت فیلم تنها در این کشف فرامتنی نیست. بلکه شناخت دقیق و درست از تأثیری است که فیلمساز می خواسته بر مخاطب خود بگذارد تا با هر کمیت و کیفیتی از زخم های درونی با آن همراهی کند؛ خواه فاعل خواه مفعول.
فیلم با میزانسن های حساب شده، قاب های ایستا و عکس گون، صدای خارج از قاب و … تصویری در ذهن مخاطب می سازد که بسط یافته از زنجیره خشونت پذیری و خشونت طلبی و ادامه این دور تسلسل است. قابی که انتظار همگان را می کشد؛ حتی خشونتگر و خشونتگران.
“نیستن ” به نویسندگی و کارگردانی علی میانجی، دختری به نام مژگان را محور قرار می دهد که قصد مهاجرت دارد و در همین کش و قوس ناخواسته وارد بحران زندگی یک پیرمرد و پیرزن تنها می شود که فرزندانشان آنها را ترک کرده اند. دو موقعیتی که به جهت درونی با هم ارتباط دارند و می توانند آینده و گذشته یکدیگر باشند.
فیلمساز تالش کرده در فرصت کوتاهی که داشته این آینده و گذشته احتمالی را در راستای هم قرار دهد درحالیکه ظرافت بیشتری برای این طراحی الزم بود تا مخاطب به شکلی غیر مستقیم بتواند به کشف این الیه ها و مفاهیم برآمده از آن برسد.
بخصوص که با انتخاب نام ایران برای پیرزن؛ وجه نمادین و مستقیم این موقعیت برجسته تر می شود. اما همجواری ناخواسته مژگان با این زوج پیر را بخصوص با بازی همیشه درخشان محمود نظرعلیان باید نقطه قوتی دانست که بر بستر مذمت مهاجرت و تنهایی بازماندگان، تأثیرگذار می شود.
“راحانا ” به نویسندگی محمد منصوبی و کاظم دانشی بر اساس طرحی از سیدپرویز شجاعی و کارگردانی دانشی، به کاراکتر جذاب یک دختر تک تیرانداز سوریه ای می پردازد که بسیاری از داعشی ها را از بین برده است.
حضور این قهرمان زن جذاب در فیلمی جنگی که انتظار فضایی مردانه از آن می رود، نوید خوانشی جدید از جنگی شناسنامه دار را می دهد. اما واقعیت این است که فیلم نمی تواند این شخصیت بالقوه جذاب را بسط داده و برای مخاطب ملموس و باورپذیر کند.
در واقع مخاطب همراهی با این کاراکتر ندارد و تنها او را در موقعیت ایستای تیراندازی و راهنمایی کالمی همرزمانش برای نجات جان یک دختربچه می بیند و پردازش شخصیت اتفاق نمی افتد مگر در مواجهه با دختربچه که فینالی تراژیک رقم می خورد. اما چون فیلم نتوانسته مخاطب را به این کاراکتر نزدیک کرده و سمپاتی فراتر از یک عنوان از پیش تعیین شده به او بدهد، این پایان تراژیک هم تأثیرگذاری آنچنانی پیدا نمی کند.
“من او نیستم ” بر اساس فیلمنامه ای از آزاده عباسی و کارگردانی پویا مامقانی، در روسیه می گذرد و زندانی که زودتر از موعد آزاد می شود تا به خانه و کنار همسرش بازگردد اما شک و تردیدهایی از جنس تنهایی و انزوای زندان، این مواجهه را خدشه دار می کند.
فیلمساز توانسته حال و هوای این جغرافیا و اتمسفر سرد روابط انسانی را بدون اغراق و بزرگنمایی در قاب های ساکن و تک افتاده، شیوه مواجهه با کاراکترها و زاویه نگاه به موقعیت های طراحی شده، به مخاطب منتقل کند تا حس سکون، یخزدگی، شک و تردید برآمده از دل تنهایی و انزوای کاراکتر آندره را به عنوان یک زندانی تازه آزادشده، از الیه های اثر دریافت کند.
به جهت قصه پردازی چه بسا نویسنده می توانست با انسجام بیشتر بدون تکیه بر تمهیداتی همچون فالش بک یا حتی سکانس باز کردن گچ پای زن، این اطالعات را با شیوه ای دراماتیک تر بدون آنکه روال پیشرونده داستان دچار لکنت شود، به مخاطب منتقل کند. به این ترتیب تعلیق و تأثیرگذاری سکانس پایانی و آنچه مخاطب انتظارش را می کشد؛ بخصوص اهمیت وفادار ماندن به به لحن روایی و تصویری که از ابتدا برای فیلم انتخاب شده، بیشتر می شد.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید
نویسنده: سحر عصرآزاد