برخی مشكلات «گاندو» : ۱- عدم شناخت ژانر؛ ۲- عدم پردازش درست پیرنگ‌ها؛ ۳- عدم قهرمان‌سازی و شناخت درست مساله‌های دراماتیك؛ ۴- عدم شكل‌گیری دایلاماهای اخلاقی؛ ۵- گفت‌وگو‌های شعاری؛ ۶- حرف‌زدن برای حرف‌زدن؛ ۷- جای خالی زیرمتن؛ ۸- توضیحات اضافی؛ ۹- تكرارهای غیرضروری؛ ۱۰- وجود صحنه‌های خبرنامه‌ای؛ ۱۱- گم‌ كردن لحن؛ ۱۲- گم كردن ریتم؛ ۱۳- اشتباه گرفتن موقعیت با موضوع....

پایگاه خبری تئاتر: فصل دوم مجموعه جنجالی «گاندو» به نویسندگی آرش قادری و كارگردانی جواد افشار كه از شبكه سوم سیما پخش می‌شد، نیمه‌كاره ماند. سازندگان این مجموعه كار خود را سریالی ضدجاسوسی و سیاسی می‌دانند ولی قاعدتا ژانر اصلی این مجموعه باید «تریلر جاسوسی» می‌بود.

مجموعه «گاندو» نكته‌های مثبت و جدیدی در سریال‌سازی ایرانی دارد كه از آنها می‌توان به هزینه‌كرد بسیار زیاد در اجرا، ریتم پرهیجان و البته توجه به «اكنونیت انضمامی» اشاره كرد. سازندگان این سریال به مسائل تاریخ اكنون با رویكردی مستندگرایانه توجه كرده‌اند اما از منظر مسائل فنی، ضعف‌های كشنده و عمیق فراوانی دارد كه تلاش می‌كنم آنها را توضیح بدهم.

شاید افرادی كه دستی در تولید چنین آثاری دارند این نوشته را بخوانند و در آینده آثار بهتری تولید كنند. بزرگ‌ترین مشكل مجموعه «گاندو» این است كه در آن مسائل سیاسی و جناحی مهم‌تر از مسائل دراماتیك و فنی شده است. این امر باعث می‌شود تا با اثری تاریخ مصرف‌دار كه كاركرد پروپاگاندای جناحی دارد روبه‌رو شویم نه با سریالی دراماتیك. در واقع، هدف  وسیله را توجیه كرده  است. 

سریال‌ها و فیلم‌های امنیتی و جاسوسی
چارلی موریتس در كتابی كه با عنوان «تكنیك‌های فیلمنامه‌نویسی» به فارسی ترجمه شده است، می‌گوید: «در یك فیلمنامه خوب هیچ‌ چیز اتفاقی نیست.» او تاكید دارد كار نویسنده طراحی و تنظیم درست داستان است و برای اینكه داستانی اتفاق بیفتد ابتدا باید چیزی غیرعادی روی دهد به‌ طوری كه توازن زندگی یك یا چند شخصیت برگزیده به‌‌هم بریزد. اینجاست كه می‌توان از داستان‌های جاسوسی به درستی استفاده كرد تا روی مخاطب تاثیر گذاشت.

سینماگران مطرحی چون آلفرد هیچكاك، استیون اسپیلبرگ، داگ لیمان، كریستوفر نولان، سیدنی لومت و امثالهم فیلم‌های جاسوسی درخشانی ساخته‌اند. به عنوان مثال در ماه‌های اخیر با فیلم «انگاره» به كارگردانی كریستوفر نولان مواجه شدیم كه همه جوره اثری امنیتی درباره جاسوسان است. داستان از این قرار است كه ماموری مخفی برای جلوگیری از آغاز جنگ جهانی سوم درگیر ماجرایی وابسته به زمان و آنتروپی می‌شود. این جاسوس برای سازمان سیا كار می‌كند و هدف اصلی‌اش مهار یك دلال اسلحه به نام آندری ساتور است. افراد سازمانی مرموز به نام «تِنِت» یا «انگاره» نیز به او كمك می‌كنند.

این فیلم چند پیام روشن دارد: ۱- جاسوسان غربی برای مهار دشمنان از بهترین فناوری‌های روز بهره می‌گیرند؛ ۲- تعدادی از فناوری‌های جاسوسی آینده غربی نیز تبلیغ می‌شوند. كارشناسان گفته‌اند كه جاسوسان شوروی معمولا از شیوه‌های كلاسیك استفاده می‌كردند و جاسوسان امریكایی و انگلیسی از تكنولوژی‌های جدید. از سوی دیگر، سریالی مثل «مردگان متحرك» از روش «پروپاگاندای پنهان» استفاده می‌كند. این مجموعه با كیفیت و پر خرج، كلانتری به نام ریك گرایمز را به عنوان شخصیت برگزیده خود معرفی می‌كند. انتخاب چنین شخصیتی بسیار مهمی است زیرا آنها می‌خواهند از زاویه دید خاصی بگویند كه جهان لیبرال دموكراسی، بهترین جهان ممكن است. سازندگان «مردگان متحرك» دقیقا این ایده محوری را بیان می‌كنند: آنهایی كه دموكراسی ندارند مانند زامبی‌هایی‌اند كه همدیگر را تكه و پاره خواهند كرد؛ یعنی اگر دموكراسی نباشد قوانین جنگل برپا خواهد شد و قانون بقای اصلح‌تر نیز به امری كلیدی تبدیل خواهد شد. اسلاوی ژیژك هم در یكی از سخنرانی‌های خود می‌گوید كه زامبی‌ها نماد توده‌های طبقات پایین هستند و دراكولاها نماد طبقات بالا.

در اصل، در چنین مجموعه‌هایی با این دوگانه‌‌سازی مواجهیم: تمدن مدرن غرب در برابر قوانین جنگل. كمپانی‌های فیلمسازی هالیوودی معمولا در آثار فرهنگی خود سه جریان نازیسم، كمونیسم را به عنوان نماینده قطب منفی درام معرفی می‌كنند. حتی ابرقهرمانان این آثار از ایدئولوژی خاصی پیروی می‌كنند كه برای بررسی این مسائل می‌توانید به مجموعه فیلم‌های شوالیه تاریكی به كارگردانی كریستوفر نولان و تولیدات كمپانی مارول مانند «انتقام‌جویان» نگاه كنید. سریال‌های «میهن» و «۲۴» را هم درنظر بگیرید كه ردپای دستگاه‌های امنیتی در آنها عیان است.

این دو سریال با پیرنگ‌های ظریف، فشرده و پیچیده خود توانستند مخاطبان فراوانی در سراسر جهان پیدا كنند. نكته كلیدی این است كه تماشاگران باید با ماموران سازمان سیا همذات‌پنداری كنند. مامورانی كه مثلا تعداد زیادی انسان‌ بی‌گناه را در مراسم عروسی می‌كشند یا حتی از بیماری‌های روانی رنج می‌برند. سازندگان این آثار شخصیت‌های آرمانی و حماسی را تصویر نمی‌كنند بلكه اصول درام‌نویسی را رعایت می‌كنند؛ یعنی باید كاراكترها را كاملا خاكستری، عادی و واقعی توصیف كنند، حتی قهرمانانی را روایت كنند كه دارای پاشنه آشیل، هامارتیا و ضعف‌های بنیادی‌اند. این شخصیت‌های برگزیده معمولا شبیه به فرشتگانی نیستند كه قرار است به جنگ شیاطین   بروند.

جذابیت‌های پنهان تریلر جاسوسی
ژانر تریلر (تعقیب و گریز دلهره‌آور) بسیار شگفت‌انگیز است، به‌طور ویژه، قدرتمندترین زیرشاخه‌هایش: تریلر كارآگاهی، تریلر جاسوسی، تریلر توطئه و تریلر روانشناسانه‌. جالب است كه تریلرهای جاسوسی به‌شدت سیاسی‌اند و همیشه هم مورد توجه دستگاه‌های امنیتی بوده‌اند. سینمای هالیوود بیشترین توجه را به این ژانر كرده است. در دهه‌های گذشته، جنگ سرد به اوج خود رسیده بود و هر لحظه خبری از درگیری‌های امنیتی و جاسوسی منتشر می‌شد اما اكنون نگاه‌ها معطوف به جنگ‌های اطلاعاتی، سایبری و روانی شده است.

جنگ اطلاعاتی را مجموعه‌ای از تكنیك‌های جمع‌آوری، انتقال، حفاظت و ممانعت از دسترسی به اطلاعات می‌‌دانند. این جنگ شامل جمع‌آوری داده‌های تاكتیكی، پروپاگاندا، گمراه‌سازی یا دستكاری اطلاعاتی می‌شود كه البته ارتباط نزدیكی با جنگ روانی دارد و ساختن آثار فرهنگی و هنری نیز بخشی از آن می‌شود. مدت‌هاست كه جاسوسان و نیروهای ضدجاسوسی كشورهای گوناگون با یكدیگر مبارزه می‌كنند و این مساله به ‌شدت دراماتیك‌تر و جذاب‌تر می‌شود وقتی بدانیم كه برخی از چهره‌های قدرتمند سیاسی امروز همچنین پیشینه‌ای دارند.

البته جاسوسان دو جانبه هم هیجان‌انگیز هستند مثلا جورج بلیك یكی از ماموران امنیتی دوجانبه بریتانیا و شوروی بود كه نقش مهمی در شناسایی و افشای هویت ۴۰ مامور مخفی MI6 در شوروی داشت. او تا زمان مرگش (۲۰۲۰) در مسكو زندگی می‌كرد. دیمیتری پولیاكوف نیز جاسوسی دوجانبه بود كه اطلاعات مهمی را در اختیار ایالات متحده قرار داد. او در سال ۱۹۸۴ و از طریق دستورالعمل پخت غذا در یك مجله خانوادگی درخواست كمك كرد اما بعد از بازنشستگی از سرویس امنیتی شوروی، برای مدت‌ها ناپدید شد تا اینكه روزنامه حزب كمونیست فاش كرد او لو رفته و اعدام شده است.

همیشه جنگ جاسوسان همراه با ماموران باهوش و آموزش‌دیده و ابزارهای پیشرفته بوده است. معمولا كسب پیروزی‌های بزرگ نظامی نیز وابستگی زیادی به برتری اطلاعاتی دارد. چونه تومو در كتاب «هاگاكوره» كه درباره آیین‌ها و طریقت سامورایی‌های ژاپنی است، می‌گوید: «ابتدا پیروز شو و بعد مبارزه كن.» پیروزی با برتری اطلاعاتی میسر می‌شود. بنابراین، جاسوسان، مبارزان پنهان در جامعه هستند و زندگی هیجان‌انگیزی دارند ولی مهم‌ترین مشكل سریال «گاندو» در اینجا خودنمایی می‌كند. به جای اینكه این مجموعه در ژانر تریلر جاسوسی ساخته شود و از مبارزه جاسوسان بگوید از همان اول دست خودش را رو می‌كند و از عملیات موفقیت‌آمیز ضد جاسوسی می‌گوید.

این‌گونه است كه عناصر مهمی چون تعلیق، غافلگیری، شخصیت‌پردازی، قواعد ژانر و امثالهم دود می‌شوند و به هوا می‌روند. نویسنده این مجموعه حتی نتوانسته قهرمانی درست و حسابی طراحی كند و در واقع یك سیستم را به مثابه «شخصیت برگزیده» معرفی می‌كند كه اشتباه است. اگر سازندگان این مجموعه حتی دانش ناچیزی از فنون فیلمنامه‌نویسی و ژانرهای سینمای داشتند به سراغ پردازش كشمكش «قهرمان پنهان‌كار» و «ضدقهرمان پنهان‌كار» می‌رفتند.

درام بدون كشمكش غافلگیرانه و تعلیقی هیچ نیست. نباید هیچ بخشی از داستان را حدس زد و مدام باید پرسید: بعد چه می‌شود؟ در اصل، جاسوسان باید پنهانی عمل كنند زیرا اگر لو بروند همه‌چیز تمام شده است! نباید از یاد ببریم كه بیشتر آثار بزرگ در ژانر تریلر جاسوسی از آثار ادبی اقتباس شده‌اند ولی چنین ژانری در ادبیات ایران جایی ندارد.

جان تروبی در كتاب «۲۲ گام تا استاد شدن در داستان‌گویی» از شش پیرنگ نام می‌برد: ۱- پیرنگ وحدت‌های سه‌گانه ارسطویی؛ ۲-پیرنگ سفر قهرمان؛ ۳- پیرنگ رازگشایی؛ ۴- پیرنگ ژانر؛ ۵- ضد پیرنگ؛ ۶- پیرنگ چند رشته‌ای. نكته حائز اهمیت این است كه اصل و اساس ژانر تریلر جاسوسی با پیرنگ‌ ژانر و پیرنگ رازگشایی پیش می‌رود اما مثلا نویسندگان سریال «۲۴» از تكنیك‌های پیرنگ ارسطویی و سفر قهرمان نیز استفاده می‌كنند. فیلم «گلدفینگر» (۱۹۶۴) به كارگردانی گای همیلتون و بازی شان كانری كه از مجموعه فیلم‌های جیمز باند است به خوبی از پیرنگ سفر قهرمان بهره می‌گیرد و یك جاسوس باهوش و كاركشته را محور داستان خود قرار می‌دهد كه در پیرنگ‌های فرعی با ماجرای عاشقانه نیز مواجه می‌شود.


تریلرهای شگفت‌انگیز از  آلفرد هیچكاك تا  داگ لیمان
بد نیست به چند تریلر جاسوسی مهم اشاره كنیم تا نقص‌های فنی مجموعه «گاندو» بیشتر بیرون بزند. آلفرد هیچكاك در فیلم «۳۹ پله»  (۱۹۳۵) توانست الگوی تعقیب و گریز ژانر تریلر جاسوسی را به خوبی طراحی و ماندگار كند. داستان این اثر سینمایی درباره شهروندی معمولی به نام ریچارد هنی است كه در ماجرای قتل ماموری امنیتی و سرقت اطلاعات محرمانه سازمان جاسوسی بریتانیا تحت تعقیب پلیس و سازمانی مخوف به نام ۳۹ پله قرار می‌گیرد. او همیشه در حال فرار است و به همه هم شك دارد.

هیچكاك در اقتباس سینمایی خود از رمان جان باكن، زنی مو بلوند به نام پاملا را هم به ریچارد دستبند می‌زند تا همه جا با هم باشند. این‌گونه است كه این كارگردان ماهر با افزودن یك پیرنگ فرعی عاشقانه به داستان جاسوسی و دلهره‌آور خود به خوبی یك تریلر پارانویایی را پیش می‌برد و به كاراكترهایش عمق می‌بخشد. هیچكاك دوباره در فیلم «بدنام» (۱۹۴۶) این فوت كوزه‌گری را تكرار می‌كند. ایده آن فیلم بسیار ساده است: وظیفه در برابر عشق. دو جاسوس حین عملیات خود در برزیل، عاشق زنی مشترك می‌شوند كه عامل سازمان سیاست. داستان از این قرار است كه مامور دولین، دختری به نام آلیشیا را به استخدام سازمان جاسوسی درمی‌آورد تا معشوقه فردی به نام سباستین (عامل نازی‌ها) شود و اطلاعات مهمی را كسب كند. هیچكاك، هیچ ابایی از پروپاگاندا و تبلیغات ندارد زیرا این كار را درست و فنی و حساب‌شده انجام می‌دهد. درو یانو در كتاب «پرده سوم» می‌گوید باید ببینیم چه پرسش‌هایی در پرده اول شكل گرفته و چه نیازهای دراماتیكی برای شخصیت محوری مطرح شده كه در نهایت قرار است در پرده سوم به آنها پاسخ داده شود.

مسائل پیش‌رو در نوآر جاسوسی «بدنام» مطرح می‌شوند: آیا شخصیت برگزیده (آلیشیا) در ماموریت خود موفق می‌شود؟ زیرا اگر شكست بخورد قطعا كشته خواهد شد. آیا عشق دولین و آلیشیا به سرانجام خوبی خواهد رسید؟ زیرا اگر نرسد قطعا زندگی سختی خواهند داشت. این دو پرسش، دو پیرنگ را به ‌طور موازی شكل می‌دهد. توجه داشته باشید كه «رازگشایی از امر پنهان» و «فرآیند مخفی‌كاری شخصیت‌های اصلی» نیز باعث شكل‌گیری دو عنصر مهم تعلیق و غافلگیری شده است. تماشاگر باید مدام در ژانر جاسوسی، معلق بین زمین و هوا بماند و قلبش هم تند تند بزند.

نكته كلیدی دیگر این است كه شخصیت‌های مثبت و منفی، همگی جاسوسند و باید برای دیگران نقش بازی كنند. تریلر جاسوسی «سه روز كندور» به كارگردانی سیدنی پولاك كه در ایران با نام «سه روز كركس» (۱۹۷۵) شناخته می‌شود نیز به‌ شدت جذاب است. این اثر توسط اساتید مطرح فیلمنامه‌نویسی تدریس شده و می‌شود. جوزف ترنر كه برای سازمان سیا كار می‌كند ماموریت دارد تا كتاب‌های ادبی تریلر و جاسوسی را بررسی ‌كند.

روزی او سوالی را از مركز فرماندهی می‌پرسد و برای غذا بیرون می‌رود ولی هنگام بازگشت متوجه می‌شود كه تمام همكارانش را به قتل رسانده‌اند و خودش هم در خطر است. ترنر باید زنده بماند و راز قتل‌ها و چرایی تعقیبش را كشف كند. او در سفر خطرناك خود با زنی هم آشنا می‌شود و به او دل می‌بازد. این فیلم در ساختار سه پرده‌ای كلاسیك نوشته شده و آنچان عناصر دقیقی دارد كه كلاس درس است: حادثه محرك (قتل مرموز ماموران)، نقطه‌های عطف و پیچش دراماتیك (فرار ترنر از دست قاتلان و مزدوران)، رازگشایی‌ها و مكاشفه‌ها (چه افرادی پشت ماجرا هستند؟) و گره‌گشایی (چگونه باید زنده ماند و ماجرا را پایان داد؟). در این ژانر نباید از تریلر جاسوسی فوق‌العاده درخشان «هویت بورن« (۲۰۰۲) به كارگردانی داگ لیمان و نویسندگی تونی گیلروی و ویلیام بلیك هیرون بگذریم.

این فیلم آنچنان در میان سینماروها و منتقدان موفق بود كه چند دنباله هم برای آن ساخته شد. داستان درباره فردی باهوش به نام جیسون بورن است كه حافظه‌اش را از دست داده و سفری مهیج را برای كشف هویت و گذشته‌اش آغاز می‌كند. او متوجه می‌شود كه انسان پنهان‌كاری بوده و اكنون كه سر و كله‌اش پیدا شده ماموران اطلاعاتی مخوفی قصد دارند حذفش كنند. جیسون بورن كشف می‌كند پشت زندگی چندگانه‌اش رازهای وحشتناكی پنهان شده چون هر كسی به او نزدیك بشود قطعا جانش را از دست خواهد داد. ارسطو در بوطیقا می‌نویسد كه نباید حرف‌های خودمان را از دهان شخصیت‌ها بیان كنیم ولی این مشكل در «گاندو» بیداد می‌كند.

در پایان به برخی مشكلات كلیدی «گاندو» اشاره می‌كنم: ۱- عدم شناخت ژانر؛ ۲- عدم پردازش درست پیرنگ‌ها؛ ۳- عدم قهرمان‌سازی و شناخت درست مساله‌های دراماتیك؛ ۴- عدم شكل‌گیری دایلاماهای اخلاقی؛ ۵- گفت‌وگو‌های شعاری؛ ۶- حرف‌زدن برای حرف‌زدن؛ ۷- جای خالی زیرمتن؛ ۸- توضیحات اضافی؛ ۹- تكرارهای غیرضروری؛ ۱۰- وجود صحنه‌های خبرنامه‌ای؛ ۱۱- گم‌ كردن لحن؛ ۱۲- گم كردن ریتم؛ ۱۳- اشتباه گرفتن موقعیت با موضوع.... 

به جای اینكه این مجموعه در ژانر تریلر جاسوسی ساخته شود و از مبارزه جاسوسان بگوید از همان اول دست خودش را رو می‌كند و از عملیات موفقیت‌آمیز ضد جاسوسی می‌گوید. این‌گونه است كه عناصر مهمی چون تعلیق، غافلگیری، شخصیت‌پردازی، قواعد ژانر و امثالهم دود می‌شوند و به هوا می‌روند. نویسنده این مجموعه حتی نتوانسته قهرمانی درست و حسابی طراحی كند.

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: سیدحسین رسولی