نمایش «مردگان مشغول کارند» که این روزها در سالن تئاتر فرشچیان اجرا می‌شود، کاری از امید نیاز است؛ کارگردانی که بیشتر کارهایش تا امروز برای کودکان بوده و خودش طراحی صحنه آثارش را انجام داده است.


پایگاه خبری تئاتر: : نمایش «مردگان مشغول کارند» که این روزها در سالن تئاتر فرشچیان اجرا می‌شود، کاری از امید نیاز است؛ کارگردانی که بیشتر کارهایش تا امروز برای کودکان بوده و خودش طراحی صحنه آثارش را انجام داده است.

طراحی صحنه برای این کارگردان مهم است

در نمایش‌های پیشین این کارگردان مشخصه‌های طراحی صحنه کار کودک اصولا دیده می‌شد. مثلا در نمایش «دزدان دریایی» بیش از هرچیز طراحی صحنه است که بیننده را شگفت‌زده می‌کند. خلاقیت و ارائه تصاوی، رنگ‌ها و گوشه‌های متفاوت از طراحی، بارزترین و البته مهمترین شاخصه در طراحی صحنه کودک است.

اشاره به این نکته برای بیان این مطلب کافیست که امید نیاز برای طراحی صحنه اهمیت قائل است. شاید ندیدن عنوان طراح صحنه در هیچ کدام از بروشورهای این کارگردان، ذهن را به یک دیکتاتوری در کارگردانی و یا ضعف سوق دهد، اما زمانی که به تماشای آثار او بنشینیم درمی یابیم یکی بودن طراح صحنه و کارگردان؛ باعث از بین رفتن اهمیت طراحی در نمایش‌های او نشده است.

ایده طراحی صحنه درست بود

با خواندن متن «مردگان مشغول کارند» هر طراح یا کارگردانی درمی یابد که به دو مکان در این نمایش نیازمند است: قبرستان و داخل قبرها! همزمانی دیالوگ‌های کارپرداز یحیی و یحیی؛ نشانه بعدی را به ذهن طراح می آورد: نشان دادن هم‌زمان دو مکان.
برای این کار چند راه حل می‌توان برشمرد: اول، استفاده از ویدئو پرژکشن، دوم، تقسیم کردن سن به صورت عمودی و سوم، قسمت کردن سن به صورت افقی.

با توجه به تاثیر بصری که بسته بودن سقف و کوتاه بودن آن روی ذهن تماشاگر می‌گذارد؛ همچنین نشان دادن اینکه دست  مرده‌ها از دنیا کوتاه است (که در صورت تقسیم عمودی صحنه، این تعبیر بی‌معنا می‌شد) و نیز منطق رئال و تعریف شده این حالت برای ذهن بینندگان (اینکه ما مردگانمان را زیر زمین دفن می کنیم) انتخاب راه سوم، بهترین حالت برای این شیوه اجرا و همچنین موضوع نمایش هست.


 از امکانات محدود سالن، صحیح استفاده شد

صحنه به دو قسمت قبرستان و قبرها تقسیم می‌شود. در نمایش قبرستان، با چند المان واقعی قبر و درخت و استفاده از بک‌‍گراند مشکی صحبتی نیست. این مکانی تعریف شده برای همه ماست. اما مکانی که بیننده برای اولین بار در این نمایش با تصویری از آن مواجه می‌شود؛ دنیای زیر خاک است!
محدوده ی متقارنی که از نقاط مختلف آن مرده ها ظاهر می شوند. فضای تعریف شده‌ای که مردگان در آن مشغول کار و زندگی بعد از مرگ‌ند، بدون اینکه امکان خروج از راه قبر را داشته باشند.

استفاده از نقاط مختلف صحنه به خوبی صورت گرفته است. برای ورود و خروج بازیگران نقاط مختلفی طراحی شده که ورود و خروج آن‌ها را متنوع و هم چنین تنوع بصری به وجود می آورد.

از نکات مثبت این طراحی باید به استفاده از کف سن و امکان بالابری صحنه اشاره کرد. امکانات سالن‌های شهر ما شاید بسیار محدود باشد، اما استفاده بجا و صحیح از همین امکانات محدود هم در طراحی صحنه‌های نمایش‌ها، دیده نمی‌شود.

 
 نور با دکور تناسب داشت

البته صافی سطح زمین زیر قبرها، فضایی که طبق تعاریف ارائه شده،  می بایست با آنچه هست متفاوت می بود. اما چیزی که تماشاگر می‌بیند مکانیست که با نشانه‌های مختلف سخت و دلگیر شده اما زمینی صاف و راحت دارد. (گویا در طراحی اصلی برای کف سن، استفاده از یخ خشک مد نظر بوده که به علت کمبود امکانات اجرا نشده است، اما ای کاش طرح دیگری جایگزین می‌شد)

در این طراحی، سایه‌ها هم به فضاسازی کمک به سزایی کرده‌اند. این به معنای توجه و ارتباط صحیح نور با دکور است. سایه‌ها فضای گروتسک این نمایش را تشدید می‌کنند.

استفاده از پرده انتهایی در قسمت کوتاهی از نمایش (بازی دست‌های مردگان برای ایجاد وحشت در یحیی) را می‌توان از دیگر نکات مثبت دانست. این یعنی کارگردان از یک پارچه قهوه‌ای رنگ، صرفا برای تعریف فضای زیر خاک و هماهنگی رنگی استفاده نکرده است. اینجاست که جنس پارچه مورد مصرف هم اهمیت می یابد.

مخاطب پانوشت در کنار صحنه نمی‌بیند!

با همه ی نکات مثبت گفته شده از طراحی صحنه این نمایش، اجرای ضعیف این طراحی را باید ضعف عمده آن دانست. استفاده از متریالی که بیننده به محض برخورد با دکور، تصنعی بودن آن را درمی یابد در طراحی این چنین؛ چیزیست که حتما قوه تجسم هر بیننده‌ای را آزار می‌دهد.

استفاده از گونی بدون هیچ پوشانندگی برای القای فضایی خاکی؛ اولین گزینه‌ای‌ست که به ذهن هر سازنده‌ای می آید. خوب است که اگر ما در کاربرد متریال در صحنه، این زیرکی و البته تخصص را به خرج بدهیم که مواد را ترکیب کرده و تصویر، بافت و کاربری نو به تماشاگر ارائه بدهیم.

یا بطور مثال صدایی که ما ازاجسام می شنویم تاثیر طراحی و متریال است. وقتی ما از اجسام صدای واقعی می‌شنویم، گوش از برخورد چوب با سنگ قبر هم انتظار صدای واقعی دارد.

در پاسخ به این نکته شاید سازنده کمبود بودجه و یا وقت را بهانه کند. اما تماشاگر کنار تصویری که در صحنه می‌بیند پانوشت نمی گذارد! هرچند ما این آگاهی‌ها را به او بدهیم باز هم حسی که کوچکترین جسم روی صحنه در ذهن او ایجاد می کند ناخودآگاه است.

با توجه به طراحی‌های قبلی، طراحی می‌توانست خلاق‌تر باشد. اما شاید دلایلی مثل بالا بودن تعداد بازیگران در سن کوچک فرشچیان، امکانات محدود و کمبود وقت باعث به کار بردن این طرح شده باشد. در کل می‌توان طراحی صحنه این نمایش را ایده‌ای قابل قبول با اجرای ضعیف دانست.