پایگاه خبری تئاتر: اسدالله یکتا در گفتوگویی که در برنامه اخیر کافه آپارات با فریدون جیرانی داشت، با اشاره به اینکه در دروازه دولاب شاگرد زرگی بوده گفت: من کارهای زیادی کردهام که از فروش بلیط بختازمایی تا قصابی.
این بازیگر سینما و تلویزیون ادامه داد: به خاطر نداشتن پول، خیلی کم به سینما میرفتم و تفریحم در بچگی پارک گردی در شبهای جمعه بود.
یکتا در این گفتوگو به داستان بازیگر شدنش اشاره میکند و میگوید: بعد از مرگ عمویم در لاله زار در حال قدم زدن بودم که یواشکی به تئاتر پارس رفتم و آنجا نمایش «آش، کاسه وملاقه» را دیدم. رضا عبدی و نیکتاج صبری که مادر فردین بود در آن تئاتر بازی میکردند.
وی افزود: مدیر تئاتر فهمیده بود که من یواکشی وارد سالن شدهام، به خاطرهمین جلوی من را گرفت و گفت تو که اینقدر زبل هستی، دوست نداری بازیگر شوی؟ بعد در همان تئاتر به من نقش داد.
این بازیگر قدیمی تئاتر خاطر نشان کرد: بعد از تئاتر پارس به تئاتر دهقان رفتم و از آنجا بیشتر دیده شدم. من در تمام تئاترهای لالهزار کار کردم.
یکتا در مورد اولین باری که جلوی دوربین رفته است هم میگوید: با معرفی صابر رهبر، بازیگر فیلم مراد و لاله شدم. فیلمی که در آن لیلا فروهر هم حضور داشت.
این بازیگر قدیمی سینما گفت: در همین فیلم هنگام پایین آمدن از تیر برق هم مصدوم شدم و چانهام پاره شد و خون همه جا را برداشت.
وی خاطر نشان کرد: در قبل از انقلاب حدود 70 فیلم بازی کردم و تقریبا با تمام بازیگران مشهور آن زمان ایران از جمله فردین و ملک مطیعی هم بازی بودم.
یکتا در مورد شخصیت فردین وملک مطیعی افزود: فردین آقا و با شخصیت بود. ملک مطیعی هم شخصیت بدی نداشت.
این بازیگر قدیمی در مورد سینمای بعد از انقلاب هم گفت: در آن سال ها کار نکردم و به خاطر ترس از مصادره شدن خانه 3 طبقهام در جاده شمیران آن را به فردی واگذار کردم که او هم سرم را کلاه گذاشت.
وی ادامه داد: در آن سال ها سیگاری فروشی میکردم و مردم به جای یک پاکت، دو پاکت از من میخریدند که واقعا درآمدش بهتر از سینما بود.
بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در مورد زندگی شخصیاش گفت: دوبار ازدواج کردم. با همسر اولم که اهل شیراز است تنها دو سال زندگی کردم. حالا هم از همسر دومم 6 فرزند دارم. اسم دخترهایم را البته نمیگویم تا مردم متوجه نام آنها نشوند.
یکتا در پایان گفت: فردی به نام رضا فردوس در تجریش برای من خانه خریده است و بازیگرانی مثل اشکانی خطیبی و پریناز ایزدیار وسایل خانه را تهیه کردهاند تا زندگی آرامی داشته باشم و بعد از سالها زندگی در ورامین به تهران و تجریش بیایم.