پایگاه خبری تئاتر: تقریبا اكثر شهروندان تهرانی در رفت و آمدهای روزانه خود در سطح شهر با نمونههای فراوانی از كودكان كار و درخواستهای روزافرونشان مواجه میشوند كه یا پاسخشان نگاه قهرآمیز است یا نهایتا خرده خریدی است تا زودتر از كنارشان رد شوند. طفل معصومهای كمسن وسالی كه از سر جبر روزگار و همینطور فقر و نداری از صبح تا شب بیرون خانه در معرض انواع سوءاستفادهها و تعرضها قرار میگیرند تا بتوانند برای خانواده كسب درآمد كنند.حال آنكه اگرهر كدام آنها در شرایط معمولی (نه بیشتر) زندگی میكردند بعید نبود نبوغشان كشف نشود و تبدیل به پدیدهای در عرصههای مختلف نشوند. نكتهای كه در فیلم «خورشید» واپسین ساخته مجید مجیدی به وضوح نشان داده شده، كودكان كاری كه برای اولینبار مقابل لنزدوربین نقش خودشان (فراز و نشیبهای زندگی این بچه ها) را بازی میكنند و آنچنان هنرمندانه در فیلم ظاهر میشوند كه از جشنواره ونیز ایتالیا نوید بازیگری نوظهور (جایزه «مارچلو ماسترویانی»برای روحالله زمانی) در ایران به مخاطبان داده میشود.
اگرچه نظر منتقدان درباره فیلم خورشید متفاوت است، بعضی این فیلم را بازگشت شكوهمندانه مجیدی به فیلمهای گذشته او میدانند ولی تعدادی هم خورشید را در كارنامه كارگردانش اثری متوسط ارزیابی میكنند اما آنچه واضح و مبرهن است اینكه مجیدی در آخرین فیلم خود ثابت كرد مهارتی مثال زدنی دربازی گرفتن از نابازیگران دارد و بسیار آگاهانه و درعین حال صادقانه روحیات، احوال و دنیای كودكان ونوجوانان را میشناسد.
با این كارگردان در خصوص چگونگی ساخت فیلم «خورشید» و انتخاب این سوژه به گفتوگو نشستیم ودرباره علاقهاش به موضوعات اجتماعی با طرح مسائل كودكان و نوجوانان صحبت كردیم كه حاصل این گپ وگفت دوساعته پیش روی شماست.
اگر موافق باشید بحث را از سابقه طولانی شما درساخت فیلمهایی با طرح موضوعات ومضامین اجتماعی آغاز كنیم كه روایت این داستانها عمدتا بر دوش كودكان و نوجوانان است كه ادامه آن را در فیلم «خورشید» میبینیم، شما با تمركز بر دنیای كودكان و نوجوانان به زوایای تاریك و پنهان زندگی طیف متفاوتی از بچههای كشور پرداختید كه همه ما روزانه در گوشه گوشه این كلانشهر و درترددهای درون شهریمان به وفور آنها را میبینیم و در معرض درخواستهای مكررشان برای خرید محصولات یا پذیرفتن خدماتشان قرار میگیریم.
بله. از همان فیلمهای اولم یعنی «بدوك»، «پدر»، «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» و« آواز گنجشك ها» حتی «بید مجنون» (در شكل دیگری) و «خورشید»، داستانهایم با محوریت كودكان و با طرح موضوعات و مضامین اجتماعی راویت میشود و فیلمهایم از آسیبپذیری این قشر جامعه صحبت میكند كه من اسمش را قشر خاموش یا قشر صدای خاموش گذاشتم؛ برای اینكه اساسا بچهها در هر شكلی و متعلق به هر جامعهای آسیبپذیر هستند خصوصا در طبقه پایینتر این آسیبپذیری بیشتر و بیشتر هم میشود.
چرا همواره دغدغه و مساله كودكان و نوجوانان را دارید؟
به چند دلیل؛ اول اینكه بچهها نسلهای آینده كشورمان هستند و آینده هر ملتی را میسازند یعنی اگر بچهها و نسل خودمان را خوب پرورش بدهیم قطعا بهره را كشور و ملت میبیند و این امر كاملا طبیعی است و شكی در آن نیست، از طرف دیگر چون دوران كاریام از نوجوانی آغاز میشود همیشه از زیست دوران كودكی نقش برجستهای در ذهن من شكل گرفته است. از سیزدهسالگی علاقهمند به كارهای نمایشی شدم، از همان موقع نگاه ویژهتری به محیطم و اطرافم داشتم. شاید میتوانم بگویم توجه به كودكان و نوجوانان در فیلمهایم یكجور ادای دینی به دوران گذشته و كودكی و نوجوانیام است كه برای همه ما در زندگی نقطه عطفی به شمار میرود. وقتی به گذشته رجوع میكنیم آن دوران برای همه ما پرفراز و نشیب است و شخصیت و كار ما در ارتباط با آن دوران شكل میگیرد در نتیجه همه این مسائل باعث شده نگاه ویژهتری نسبت به كودكان و نوجوانان داشته باشم. ضمن اینكه خودم هم از همین طبقه صدای خاموش جامعه بودم كه از امكانات و موقعیت كمتری نسبت به بقیه برخوردار هستند مجموعه همه این عوامل باعث شد كه این دغدغه برای من از اولین فیلم وجود داشته و شكر خدا تا الان ادامه داشته و اصلا نگاه كردن به مسائل و مشكلات نوجوانان با من عجین شده است.
با این تفاوت كه شما در فیلم «خورشید» با تغییر شرایط جامعه، نوع دیگری از ناهنجاری موجود در جامعه را موضوع فیلمتان قرار دادید؟
دقیقا همینطور است. به نظرم در حال حاضر ما در دورانی به سر میبریم كه شرایط اجتماعی با زمان «بچههای آسمان» كاملا فرق كرده و در همه مسائل اجتماعی، نگاه تندتر و انتقادیتری جاری است. معتقدم زبان بچههای آسمان در شرایط فعلی كاركردی ندارد.
با در نظر گرفتن این نكته كه مجیدی امروز هم مجیدی زمان «بچههای آسمان» نیست و سنی از شما گذشته و همچنین بچههای امروز هم اساسا با بچههای نسلهای قبل كاملا فرق دارند پیوند شما با موضوع بچههای كار چگونه برقرار شد؟ در بعضی نوشتهها خوانده بودم كارگردان در فیلم خورشید به گونهای با این بچهها همراه شده كه انگار چنین زیستی را تجربه كرده است.
كاملا درست است. قطعا نحوه زیست در ساخت فیلم بسیار مهم و تاثیرگذار است. معتقدم در هر سن و سالی كه باشیم زیست اولیه و تجربه آن فضا بسیار به روایت فیلم كمك میكند. من هم همانطور كه گفتم از قشر خاموش جامعه بیرون آمدم و چون شناخت خوبی به این طبقه دارم تلاش كردم برداشتهایم تزیینی وكارت پستالی نباشد.
تحقیقات میدانی هم داشتید؟
بسیار زیاد. نزدیك به دو یا سه ماه با نیما جاویدی در فضای زندگی و كار این بچهها قرار میگرفتیم. بیاغراق مدت سه ماه تمام از ساعت هشت صبح تا هشت شب به مدرسه «صبح رویش» (مدرسهای كه در فیلم هست و در اصل متعلق به بچههای كودكان كار است) میرفتیم، مینشستیم گپ میزدیم، از نزدیك محیط و بچهها را میدیدیم، زندگی بچهها را رصد میكردیم و شخصیت آنها را چه داخل و چه بیرون مدرسه ارزیابی میكردیم. آنچه كه در مورد این بچهها اهمیت دارد اینكه آنها شخصیت بسیار متغیری دارند. آنها داخل خانه یك شخصیت دارند در مدرسه یكجور دیگر رفتار میكنند و در محیط كار جور دیگر هستند؛ طوری كه زمین تا آسمان این برخوردها و رفتارها باهم فرق دارد. تا قبل از نگارش فیلمنامه، در تحقیقات میدانی از تمام این موارد به آنالیز خیلی خوبی رسیدیم و به تركیب كاملا درستی دست پیدا كردیم. همینطور از مشورت مشاوران خوبی بهره بردیم كه در این حوزه با كودكان كار درگیر بودند و با آنها كار كرده بودند و معلمان این بچهها؛ پای صحبت همه آنها نشستیم و از راهنماییهای آنها بهره بردیم و به نقاط مشتركی رسیدیم كه بین همه این بچهها وجود داشت و به شكلگیری فیلمنامه كمك كرد. ما زمانی فیلم نامه را شروع به نوشتن كرده بودیم كه همه پرسهها را زده بودیم و به تمام موقعیتها آشنایی داشتیم و شخصیتها را میشناختیم و در نگارش فیلمنامه روی نقاط دراماتیك كار میكردیم.
با توجه به اینكه بچههایی كه در فیلم بازی میكنند از كودكان كار هستند نگاه شما به انتخاب این كودكان چگونه بود؟ چقدر تنوع اقلیمی در گزینش بچهها مد نظرتان بود؟
ما نزدیك به سه یا چهار هزار كودك از سراسر ایران دیدیم و از آنها تست گرفتیم. نظرم بر این بود كه از چند اقلیم كودكان كار انتخاب كنیم. اول به میان بچههای جنوب كشور رفتیم و خیلی از شهرهای جنوبی را گشتیم چون احساس كردم لهجه متفاوت و زیبای جنوبی فضای فیلم را دلنشین میكند. به آذربایجان هم رفتیم، یا حتی میخواستیم از بچههای كار لرستان یا كرمان استفاده كنیم ولی با همه ارزیابیها نهایتا علی و دو بچههای دیگر را از تهران انتخاب كردیم. در مورد شخصیت اصلی (علی) اول نمونه آن كاراكتر را در مدرسه «صبح رویش» پیدا كرده بودیم ولی برای اینكه چه كسی این نقش را بازی كند كمی تامل و جستوجوی بیشتری لازم بود. بعد از ارزیابیهای متفاوت به روحالله زمانی رسیدیم. روحالله دقیقا همان ویژگیهایی را داشت كه میخواستیم. خواهر و برادر افغانی (شمیلا و ابوالفضل) در دل تحقیقات میدانی و پشت چراغ قرمز پیدایشان كردیم و در مرحله بعد به خانه آنها رفتیم با خانوادههای آنها صحبت كردیم و از نزدیك با آنها آشنا شدیم و برای این نقش انتخابشان كردیم.
جناب مجیدی صحبتی كه در فیلم «خورشید» مطرح میشود از جهاتی بسیار تكاندهنده و بسیار مهم به نظر میرسد، بحث كودكان كار كه بخشی از پوسته جامعه را تشكیل میدهند، یا به آنها توجه نمیشود یا همان اندك نگاه در جهت حذف آنها از اجتماع و پاك كردن صورت مساله است، حال آنكه هیچوقت به آخر و عاقبت این بچهها فكری نمیشود. به این معنی كه اگر كودك كاری سر چهارراه فرضا دسته گلی میفروشد این موضوع برآمده از نیاز اوست نه از سر تفریح و دلخوشی. وقتی تلاشها در جهت جمعآوری آنهاست و نه حل مشكلات آنها، نه تنها این مشكل در كشور حل نمیشود كه مسیرهای دیگری برای آن باز میشود.
متاسفانه باید اذعان داشت نگاه مسوولان و دولتمردان ما نسبت به همه پدیدهها خصوصا اجتماعی درازمدت نیست و بیشتر مقطعی با این موضوع برخورد میكنند. به قول شما صورت مساله را میخواهند پاك كنند. همه میدانیم بحث كودكان كار مقولهای ریشهای و جامع است كه نه تنها مختص ایران نیست كه جهانی است و امروز كل دنیا با این معضل درگیر هستند. طبق آمار جهانی 150 میلیون كودك كار در دنیا مشغول فعالیت هستند كه به نظر من تعدادشان خیلی بیشتر از این حرفهاست، برای اینكه فقط در هند 100 میلیون كودك كار داریم. معتقدم در كشور ما با یك نگاه كارشناسی درست زیربنایی به این قضیه نگاه نشده است. چه بخواهیم چه نخواهیم پدیده كودك كار یك موضوع كاملا اجتنابناپذیری است البته ایدهآل ما و هر جامعه و هر انسانی این است كه كودك كاری وجود نداشته باشد ولی بدانیم كه این یك آرزوست یعنی جامعه باید به یك نقطه تثبیتشده اقتصادی در همه زمینهها و همه قشرهها برسد تا به این ایدهآل خود برسیم. اما دستنیافتنی است اینكه بگوییم همه این كودكان شرایط اقتصادی خوبی داشته باشند فعلا مقدور نیست.
در فیلم «خورشید» با نگاه كاملا واقعگرایانه با این موضوع برخورد كردید. مثل همه فیلمهای شما ...
با نگاه مبتنی بر واقعیت ما گروهی را معرفی كردیم به نام «صبح رویش» كه توسط یك عده جوان اداره میشود و بسیار كار ارزشمند و بزرگی انجام میدهند. این گروه مساله زندگی كودكان كار را حل نمیكنند (نه میتوانند و نه وظیفهشان است) اما به این بچهها خدمت میكنند. از آنجایی كه نگاه دولتی با بودجههای دولتی هم فقط این كودكان را از كنار خیابان جمع میكند و در نهایت غذا و لباسی به آنها میدهد و بس، (در حالی كه آنها بیشتر از غذا و لباس احتیاج به پرورش و آموزش دارند این بچهها آینده این كشور را میسازند) كاری كه صبح رویش برای این بچهها میكند این است كه برنامه ده، دوازدهساله برای این بچه در بخش آموزش و پرورش تعریف كرده با این هدف كه آنها را در مسیری قرار دهد كه همه نوع امكان برای تحصیل آنها فراهم شود. تحصیل نه با شیوه رایج آموزش و پرورش، هم آموزش است و هم كارآفرینی؛ به این معنی كه در كنار آموزش و پرورش، كارگاههایی درست كردند و فیالمثل با ایران خودرو قرارداد بستند؛ تجهیزات موتور پراید را برای بچهها آوردند و به یكسری از آنها كه گرایش مكانیك دارند مكانیكی یاد دادند. طوری شده كه آنها از این طریق هم هزینه زندگی را میگذرانند و هم درس میخوانند حالا یا مكانیكی یا جوشكاری و نجاری. به جای اینكه بچهها سر چهارراهها شیشه پاك كنند یا آدامس بفروشند؛ هم كار میكنند هم درس میخوانند. شما نگاه كنید، ببینید چقدر این الگوی درستی است! به جای اینكه این بچهها را بترسانی و فقط غذا بدهی و لباسی به تن آنها بپوشانی، به آنها زیر نظر مدرسه كار یاد میدهند (كاملا زیر نظر مدرسه و با نظارت كارآفرینان نه اینكه در كارخانهها كه متعلق به بچهها نیست كار كنند). باور كنید اگر بستر چنین چیزی برای بچهها در دوره دوازده ساله فراهم شود آنها مسیر زندگی خود را پیدا میكنند. میخواهم بگویم همین كه آنها درس بخوانند و مسائل را یاد بگیرند ذهن آنها نسبت به پیرامون باز میشود و در مسیر درست قرار میگیرند و میتوانند درست زندگی كنند اما اگر درس نخوانند و ارتزاق فكری آنها از خیابان تامین شود، متاسفانه آسیبهای جدی این بچهها را تهدید میكند و سوءاستفادههای فراوانی از این بچهها میشود.
كه تعرض یك نمونه از آن است.
متاسفانه به شكل فراوان و دردناكی از این بچهها سوءاستفاده میشود از فروش مواد مخدر بگیر تا سرقت و سوءاستفادههای فراوان جنسی و انواع اقسام آسیبهای دیگر. زمینه زندگی آنها طوری است كه به سرعت در معرض تهدیدهای وحشتناك قرار میگیرند (جدای از مشكلاتی كه برای كار كردن دارند) باید برای این ایده یك تشكیلاتی به وجود بیاید به عنوان مثال بهزیستی یا سازمانهای دیگر باید برای این بچهها كاری كنند، همین وزارت كشور برای بحث آسیبهای اجتماعی در سال میلیاردها بودجه میگیرد یا خیلی از سازمانهای دیگر از این بودجهها دارند اما چرا نباید این بودجهها روی مراقبت از بچههای كار متمركز شود؟ واقعا میگویم بخشی از این بودجهها هرز میرود و همینطور الكی صرف میشود. خیرات میكنند من نمیخواهم فعالیت خیریهها را زیر سوال ببرم، اما میخواهم بگویم به جای ماهی دادن ماهیگیری یاد بدهیم كه خیلی بهتر است.همه نهادها و سازمانها میخواهند به مردم كمك كنند آخر اینكه نشد این كمك تا جایی جواب میدهد بعد دیگر به آن كمك عادت میكنند باید به كودكان كار و افراد نیازمند راه نشان دهیم و مسیر را برای آنها هموار كنیم تا در ادامه مسیر درست قرار بگیرند. متاسفانه من مشكل را از جایی میدانم كه با توجه به بودجهای كه وجود دارد برنامهای برای این بچهها وجود ندارد باید سازمان و تشكیلاتی مسوولیت را به عهده بگیرد و بگوید ما برنامه بیست ساله میگذاریم تا كودكان خیابانی را جمعآوری كنیم در پوشش آموزشی حمایتی تا پایان دیپلم یا دانشگاه قرار بگیرند. جهت اطلاع شما بگویم كمك هزینه تحصیلاتی چهار نوجوان فیلم «خورشید» با كمك بعضی تشكیلات سینمایی نظیر فیلیمو متقبل شدیم یعنی هزینه تحصیلات آنها را تا پایان دیپلم یا دانشگاه به عهده گرفتیم و معتقدم این حداقل كاری است در راستای مسوولیت اجتماعی برای این بچهها میتوانیم انجام دهیم تا دیگر كار نكنند و با خیال راحت درس خود را بخوانند. شما فكر كنید اگر NGOها و تشكیلات بزرگی پای كار بیایند چه خروجی و چه ظرفیت بزرگی ظرف 10 سال آینده به وجود میآید و چه پسانداز خوبی برای كشور میشود.
به هر جهت باید توجه كرد كه اگر از این بچهها در این سنین پایین حمایتی صورت نگیرد و آنها در محیطهای خیابانی رشد كنند چند وقت دیگر جایشان در دارالتادیب خواهد بود و بعد از آنجا به زندانهای بزرگسالان میروند و در مرحله بعد جرایم بزرگ از همین قشر بروز میكند.
دقیقا و راه برونرفتی نه برای آنها و نه برای ما وجود ندارد. متاسفانه نهادها و سازمانهایی هم كه از بودجههای بالا برخوردار هستند نگاهشان به این مقوله بسیار سطحی و روزمره است. سازمانهای حمایت از كودكان سرمایههای خوبی به آنها تزریق میشود ولی چون ساز و كار و برنامهریزی درستی در این سازمانها وجود ندارد، این بودجهها هرز میرود، مثل همه چیزهای دیگر در این كشور كه با سطحینگری پیش میرود و افق درازمدتی برای امورات كشور نیست. همیشه گفتهایم برای انسانسازی باید زمان گذاشته شود، فرهنگ حوزهای نیست كه به یك سال و دو سال مربوط شود. فرهنگ ریشه و نهال است كه باید از آن مراقبت كرد تا به درخت تنومند تبدیل شود. نباید آن را به امان خدا رها كرد و لذا میطلبد كار درست و حسابی در این جهت انجام شود.
بحثی هم كه این وسط به وجود میآید، نقش مردم جامعه در قبال این بچههاست؛ اینكه مردم با نگاه دلسوزانهتری به این كودكان توجه كنند ولی از طرفی آنقدر تعداد این كودكان زیاد است كه این امر خودش بازدارنده میشود.
نكته مهمی اشاره كردید. من معتقدم خیلی از مسائل فراتر از دولتهاست اتفاقا من فیلم را بر مبنای مسوولیت اجتماعی ساختم اینكه مردم نسبت به این مسائل توجه بیشتری داشته باشند.یكسری از مسائل در كشور است كه مردم باید در آن مشاركت داشته باشند و نسبت به این بچهها احساس مسوولیت كنند نباید فقط مسوولیت به دولتها واگذار شود. بعضی وقتها خودمان با بچهای كه سر چهارراه میایستد با یك نگاه قهرآمیز با آنها برخورد میكنیم (همانطور كه اشاره كردید چارهای هم نیست چون تعدادشان آنقدر زیاد است) یا از كنارش رد میشویم و خیلی خیلی هم كه ناراحت شویم پولی به آنها میدهیم تا از شر آنها خلاص شویم. من میخواهم بگویم با نگاه مسوولانهتر اجتماعی با این مقوله برخورد كنیم .
چگونه و از چه راهی؟
البته كه باید مراكزی وجود داشته باشد تا مردم بتوانند به این مراكز كمك كنند مثل مدرسه صبح رویش كه با كمكهای مردمی اداره میشود. هدف من از ساخت این فیلم این بود كه مشاركت اجتماعی را بالا ببریم و پویشهایی راه بیندازیم تا مدرسه ساخته شود نه فقط اسكلت مدرسه بلكه با این نگاه كه مردم و انجییوها در این مورد به خصوص مشاركت كنند تا در كل كشور حداقل صد مدرسه ساخته شود تا بچهها زیر پوشش این مدارس قرار بگیرند با شیوه تدریس و آموزش و پرورشی كه این مدارس ارایه میدهند. وقتی خود مردم به این مدارس كمك كنند انشاءالله ظرف ده سال آینده این بچهها به آدمهای موفق، تحصیلكرده و حداقل كارآفرین تبدیل میشوند و از شر خیابان و كارهای خلاف نجات پیدا میكنند، چون به سرعت و به چشم زدنی بزرگ میشوند و اگر دقت نداشته باشیم هر كدام آنها قابلیت تبدیل شدن به بمب متحرك و جانی شدن را دارند. از قاچاقچی گرفته تا گروههای نوظهور داعش از همین آدمهای سرخورده و افرادی كه شیوههای درستی از زندگی ندارند، انتخاب میشوند. سرمایه به این بزرگی را چرا از دست بدهیم؟ من معتقدم میشود كارهای بزرگی كرد سخت هم نیست همتی میخواهد مردم ما هم كه همیشه ثابت كردند پای كار هستند منتهای مراتب باید راه وجود داشته باشد تا مردم مشاركت كنند.میخواهم بگویم برای فیلم «خورشید» آرزوهای بزرگی داشتیم كه متاسفانه اكران آن با كرونا همزمان شد.پویشهایی میخواستیم راهاندازی كنیم كه همچنان به دنبال آن هستیم و امید داریم مثمرثمر باشند.
برگردیم به موضوع فیلم، تاكید بر توانمندیهای شگفتانگیز كودكان كار و تزریق روحیه خودباوری به آنها یكی از ویژگیهای فیلم «خورشید» است كه البته این خصیصه در «بچههای آسمان» و «آواز گنجشكها» هم درخشان بود و بار دیگر در «خورشید» جلوه كرد. شما از كودكان كار قهرمانهای كوچكی ساختید و در آثارتان هیچ وقت این طبقه را توسری خور و تسلیم شده و بیهویت نشان ندادهاید. چرا؟
اساسا هیچوقت به خودم این اجازه را نمیدهم كه چنین نگاهی به انسان داشته باشم. معتقدم شأن و منزلت انسان بسیار فراتر و بالاتر از این بحثها و حرفهاست . اما در این فیلم این ایده اصلی فیلم بود كه بچههای داستان ما گنج هستند، چراكه این گنج را به شكل شهودی كشف كردیم روحالله زمانی خودش میگوید كه تا دیروز قلیون میكشیدم اما امروز كتاب میخوانم، این نگاه پیام فیلم است . خودش به من گفت: « آقای مجیدی اگر این فیلم نبود من اعتیاد پیدا كرده بودم» و از این فراتر؛ مدیر مدرسه او (روحالله كودك كار بود اما در مدرسه درس میخواند) به من گفت كه از دست او عاصی بودیم برای اینكه كودك ناهنجاری در مدرسه بود و او را دو، سه بار از مدرسه بیرون كرده بودند. مدیر مدرسه میگفت اگر او روزی از مدرسه برود شیرینی بین بچهها پخش میكند. وقتی درباره بازی او شنید باورش نمیشد و نمیدانستند كه او چه نبوغی دارد. وقتی میگویند او ناهنجار است، چرا ناهنجار است. یكی از ضعفهای نظام آموزشی كشور ما این است وقتی كودكی بیش از حد فعالیت دارد به او میگویند بیشفعال است، ولی نمیدانند چرا بیشفعال است و نمیخواهند بفهمند كه شاید این بیشفعالی او برای این است كه او نبوغ و استعداد بینظیری دارد كه نمیتوانید پیدا كنید و كشف نمیشود و فقط استعداد او را سركوب میكنید و مدام میگویید جدول ضرب حل كند. نبوغ او آنقدر زیاد است كه فرصت ظهور ندارد در شكل دیگری شكل ناهنجار به خود میگیرد.
انصافا پدیده فیلم «خورشید» بود.
واقعا روحالله درخشان بود.اینطور بگویم كه همان ماه اول تفاوت لنزها را تشخیص میداد و از بهمنش میپرسید كه در این سكانس لنز دوربین چیست؟ كلوزآپ است یا مدیوم كه متناسب آن بازی كند. این عجیب نیست برای یك نابازیگر آن هم كودك كار. (توهین نباشد) اما بعضی هنرپیشههای حرفهای هم تفاوت لنز را نمیدانند و باید زمان بگذرد تا تشخیص دهند. روحالله بازی در لانگشات را میدانست فهم او برای بازیگری بینظیر است نمونهاش را هم دیدیم كه جایزه ویژه ونیز مارچلو ماسترویانی (پدیده نوظهور) را دریافت كرد. دقت كنیم كه خیلی از بازیگران بزرگ دنیا در ابتدای مسیر این جایزه را دریافت كردند. خب این همان گنجهایی است كه در خیابان هستند و ما به آن اصلا توجه نمیكنیم. خودش میگوید آقای مجیدی اگر فیلم شما نبود معتاد میشدم. معتقدم از این بچهها كم نداریم. مهدی دوست روحالله الان تئاتر كار میكند كه وقتی شنیدم غروری به من دست میدهد، بچهای كه در اسلامشهر و در شرایط سختی زندگی میكرد. نبوغهای جامعه كه راه برایشان باز شود به پیشرفتهای عالی میرسند.یا بچههای افغان هم همینطور در این مملكت زندگی میكنند چه خوب كه ما از جامعه افغانی بتوانیم پرورش دهیم به درد مملكت ما میخورند برای كشور خودشان هم مفید واقع میشوند. یقین دارم شمیلا آدم بسیار بزرگی میشود استعداد درخشانی تحت عنوان كودكان كار كه از آنها غفلت میكنیم در حالی كه آنها گنجهایی هستند در همه حوزهها و سر چهارراهها و خیابانها به آنها توجه نمیكنیم. بچههای فیلم من آدمهای تسلیمی نیستند. البته بخشی به چالشهایی است كه خودم در دوران كودكی با آن مواجه بودم سختی و رنج ولی در كنارش امید و تلاش و مبارزه برای بهتر بودن و بهتر شدن بچههاست .
این بچهها به واسطه سختی كه متحمل میشوند قدر عافیت را هم خوب میدانند.
دقیقا، چون سختی كشیدند قدر راحتی را میدانند . آنها خیلی خیلی جلوتر از سن خود میفهمند و از آنجایی كه طعم سختی و محرومیتها را چشیدند وقتی نعمتی به آنها رجوع كند قدرش را بینهایت میدانند. یك خودكار یا مداد به آنها بدهید، میدانند چگونه از آن مراقبت كنند و قدرش را میدانند ولی همین خودكار را به بچه معمولی بدهید حتی از آن استفاده هم نمیكند. این بچهها یاد گرفتند حق خود را بگیرند و برای آن راه مبارزه كنند.
اگر آنها را از در به درون راه نمیدهند، از دیوار داخل میشوند و جالب اینكه در فیلم این روش را به معلمان خود هم آموزش میدهند.
چون هدفمند و برای كارشان هدف دارند از راه دیگر میآیند . چیزی كه من از این بچهها میدانم خیلی عجیب است . باور كنید آنها عجیب جلوتر از سنشان میفهمند. ولی آواره بودن این بچهها خیلی خطرناك است وقتی هویت از آنها گرفته شود شخصیت از آنها گرفته شود همه چیز آنها از بین میرود.شما نگاه كنید چگونه سر چهارراهها تحقیر میشوند هر كاری میكنند تا پول را بگیرند.اگر مسوولان به آنها هویت بدهند آنها خودشان را بشناسند قطعا آدمهای بزرگی میشوند. آنها از كف خیابان آمدند و یك دانشگاه مردمشناسی را كاملا گذراندهاند در نتیجه از سن خود بسیار فراتر میفهمند. یعنی یك كودك هفت ساله كار به اندازه یك جوان هفده ساله میفهمد . شما نگاه كنید بنیاد مستضعفان روی دریای ثروت خوابیده سوال من این است شما برای مردم چه میكنید؟ جهت اطلاع به شما بگویم كه در سال بخش عظیمی از درآمدشان برای تامین لباس و پوشاك مستضعفان خرج میشود ولی همان بحث ماهی دادن به مردم است و نه ماهیگیری. بنیاد مستضعفان مثال است تعداد این سازمانها بسیار زیاد است كه میلیارد پول خرد آنها به شمار میرود.در نتیحه ما با این رویكرد كه آنها گنجهایی ارزشمند هستند به آنها نگاه كردیم و واقعیت را هم گفتیم.
انتقادی كه از طرف بعضی منتقدان مطرح بود اینكه چرا روی مشكلات این كودكان بیشتر تمركز نكردید؟
ریز شدن در مشكلات آنها و نشان دادن سیاهیها فضیلت نبود، چون بیشتر تحقیر كردن آنهاست. در حالی كه من میخواستم آنها را بچههای كنشگر نشان دهم كه تسلیم نمیشوند و برای خواستهشان ولو كار خلاف مبارزه میكنند هدف اصلی من توانمند نشان دادن آنها بود آنقدر استعداد دارند كه میتوانند كارهای بزرگی كنند و روزی به انسانهای بزرگ تبدیل شوند چون از چیزی نمیترسند. كودك كار را بدتر از آنچه هست نشان دادن ظلم به اوست ما به برتر بودن آنها اشاره كردیم. با تاكید میگویم كه شعار ندادیم واقعیت را به مردم نشان دادیم. شمیلا از 6 سالگی كار میكند. محل سكونت او دروازه غار است؛ جایی كه وقتی هوا تاریك شود ترسناك است و در آن منطقه مردم اسلحه دارند. ما وقتی در روز برای تحقیق به آن منطقه رفتیم چند نفر همراه ما میآمدند شما درنظر بگیر بچه 7، 8 ساله شب ساعت 10 كه كارش در مترو تمام میشود از خیابانهای دروازه غار به خانه میرود و چه آسیب روحی را تحمل میكند. معتقدم جامعه این بچهها را آدمهای بیرحم بار میآورد كه اگر الان به كمك آنها نرویم پس فردا سر چهار راهها یقه ما را میگیرند. معتقدم ما در این فیلم به كودكان كار نگاه دلسوزانهای نداشتیم. خورشید را به گونهای ساختیم كه هر كسی آن را دید به این بچهها احترام بگذارد و از سر ترحم نگاه نكند.
شما سالهای دور برای ورود فیلمهای سطحی هشدار داده بودید با این عنوان كه «صدای پای ابتذال میآید»، خیلیها زنگ پایان فیلم «خورشید» را و اینكه صاحب مدرسه حكم به تخلیه آن را صادر میكند یك نوع هشدار بر عدم حمایت از این كودكان تلقی كردند، موافقید؟
هم اخطار هم امید. وقتی علی زنگ میزند این یعنی برگردید و به حضور در مدرسه امیدوار باشید ولی جنبه هشدار آن خیلی قویتر است اینكه اگر به این كودكان توجه نكنیم تبدیل به ناهنجارهایی میشوند كه بسیار خطرناك هستند. در آینده كشور چه خسارتهایی باید بابت آنها بدهد و چه آسیبهایی به آدمهای مختلف میزند. زنجیره تخلفاتی كه توسط این افراد در بزرگسالی درست میشود بسیاری از جرایم كشور (فارغ از مسائل اقتصادی) را به وجود میآورند در حال حاضر هم كه شرایط اقتصادی ملتهب است و سفره مردم هر روز كوچك و كوچكتر میشود و این افراد به سطح شهر میآیند و كارهای سیاه و خلاف میكنند ما البته در كوچه و خیابان ظاهر آنها را میبینیم بلاهایی كه در كارگاههای زیرزمینی بر سر این بچهها میآید و چه اتفاقات ناگواری كه بر آنها روی میدهد ما از آن خبر نداریم. مجموعه این عوامل شخصیت و روح و روان بچهها را میشكند و آنها به سرطان روحی در جامعه تبدیل میشوند و تهدیدی برای كشور هستند. برای فیلم خورشید دو ماه در كلانتری منطقه فلاح تحقیق میكردم متوجه شدم در این منطقه ریشه تمام مشكلات زن و شوهرها و اختلافات خانوادهها، قتلهای نوامیس، دعواها مربوط به بچههای كار و درست تربیت نشدن آنهاست. چه سرمایههای گرانقدری كه به هرز رفتند و چه آسیبهایی كه به كشور وارد میشود. در حالی كه پیشگیری از این اتفاقات به مراتب هزینه كمتری برای كشور دارد. متاسفانه همانطور كه در ابتدای صحبتم گفتم افق روشن و درازمدتی برای برنامهریزی فرهنگی در كشور وجود ندارد.
چون اساسا به اذعان بسیاری از هنرمندان و سینماگران، فرهنگ دغدغه مسوولان نیست و از این موضوع بسیار نالان هستند.
اساسا فرهنگ عنصر دست چندم برای مسوولان به حساب میآید، از آنجایی كه همه مسائل ما آغشته به سیاست است معتقدم مسوولان هیچوقت به كشور و مردم فكر نكردند و نگاه ملی هیچوقت در كشور وجود نداشته. به نظر من فارغ از گروه و جناح و دسته و چپ و راست؛ مهم این است كه كشور ساخته شود. همه ما، متعلق به این جامعه هستیم باید كمك كنیم جامعه ساخته شود متاسفانه باید اذعان داشت كه نگاه در همه جریانهای كشور اینگونه است كه اگر قرار است من نباشم پس به جهنم، هر اتفاقی كه میخواهد بیفتد، شما نگاه كنید تخریبی كه در مناظرهها صورت گرفت شگفتانگیز بود.
در جریان مناظرهها قرار داشتید و این برنامهها را تماشا میكردید؟
افسردگی میگرفتم این صحنهها را میدیدم. با خودم میگفتم شما كه مسوولان تراز اول كشور هستید اینگونه همدیگر را افشا میكنید چه توقعی از مردم داریم؟ چه حس ناامیدی را بین مردم به وجود میآورید؟
یعنی واقعا كسی كار خوبی در این كشور نكرده؟ چرا حداقل كمی كارهای خوب همدیگر را نمیگویید؟ چرا مردم را اینگونه ناامید میكنید؟ همه دزد هستند و همه ناتوان بودند. با خودم فكر میكردم ما در چه مملكتی زندگی میكنیم و دوست داشتم از تك تك آنها بپرسم یعنی و واقعا این جایگاه آنقدر ارزش دارد كه یك ملت را تخریب و ارزش كشور را نابود و هشتاد میلیون مردم را ناامید میكنید؟ فقط برای اینكه قدرت را در دست بگیرید حاضرید همه چیز را خراب كنید؟ خب برادر من 4 سال دیگر كسی دیگر شما را تخریب میكند. طوری صحبت میكردند همه دزد بودند همه خیانت كردند. از این حجم بیتوجهی و بیمسوولیتی متعجب میشدم. من معتقدم یكی، دو نفر از نامزدها روزی باید جوابگو باشند. من اینجا قصد حمایت از هیچ كس را ندارم. ولی روی صحبتم با همه این آقایان است. وقتی اینگونه كشور را تخریب میكردید یك دقیقه فكر نكردید كه مردم عادی درباره این حرفهای شما چه فكری میكنند؟ آن كارگر ساده در خانه خود این تصاویر را میبیند فكر میكند در چه زمینی زندگی میكند كه سردمداران آن همه دزد هستند و همه خیانت میكنند آخر این چه تخم نفاقی است كه بین مردم پخش میكنید؟
آقایی كه شما كه بچه خودتان را به غرب فرستادید و همه شما آقایان بچههای شما كه ایران نیستند؛ شما اصلا به بچههای كار فكر میكنید؟ حداقل كمی با مسوولیت حرف بزنید آقایان تخریب كردن كه كاری ندارد ظرف یك دقیقه همه چیز را میتوان خراب كرد. یك ساختمان را ظرف چند ساعت منهدم میكند ولی ساختن یك طبقه آن كار سختی است.
نكتهای كه وجود دارد اینكه از كجا معلوم كه صحبتهایشان راست باشد؟
فقط و فقط برای كسب منافع حاضر هستند هشتاد میلیون را ناامید و همه چیز را تخریب كنند. روی صحبتم با همه این آقایان است كه با این حرفها در مناظرهها از دم به مردم و ملت خیانت كردند یعنی واقعا هیچ اتفاق خوبی در چهار سال گذشته در این كشور نیفتاده من كاری به انعكاس جهانی این صحبتها ندارم كه چه خوراكی به آنها داده شد و چه آبی به آسیاب دشمن ریخته شد من از ملت ایران حرف میزنم كه شما آقایان برای اینكه به اهدافتان برسید نامردی كردید. اینكه نشد یك مقدار هم انصاف خوب است و كاش دلتان برای مردم بسوزد ولی در عمل میبینیم كه اینگونه نیست.
نظرتان در مورد انتخاب آقای رییسی چیست؟
حرفم فراتر از این حرفهاست. فراتر از بحث آقای رییسی است. من میگویم نگاه ملی به مسائل كشور داشته باشیم. نگاهی كه در هر شرایط به فكر هویت ملی و مردم و كشور باشد تا زمانی كه اینگونه نباشد آسیب زننده است؛ همه میگویند ما به فكر مردم هستیم ولی مردم را گروگان میگیرند برای رای گرفتن. معتقدم مردم خسته و ناامید هستند. مردم احتیاج به امید دارند. در این شرایط روحی خستگی مردم چقدر از ناامیدی حرف میزنید، چقدر سیاهی آخر، چقدر تلخی. سر مردم را شیره نمالید ما كه میدانیم منش شما علیوار نیست.
بازوی اجرایی شما در این فیلم جوانان سینما بودند (از تهیهكننده تا فیلمبردار و طراح صحنه و سناریست) كه در فیلمهای دیگر اولویت با حرفهایهای بیشتری بود.
اول بگویم كه همكاری با این تیم بسیار تجربه خوبی برایم بود، ولی همانطور كه میدانید نزدیك به 10 سال از بدنه سینمای ایران فاصله گرفته بودم و دور بودم (هفت سال ساخت فیلم پیامبر، بیشتر از دو سال هم در هند). وقتی دوباره به سینمای اجتماعی برگشتم باتوجه به اهمیت موضوع احساس كردم نیاز به تیم جوانتری دارم. من از نسل آنالوگ بودم و به دوران سینمای دیجیتال آمده بودم. دوست داشتم در این مسیر از جوانان خلاقی كه تجربه خوبی دارند استفاده كنم. از هومن بهمنش استفاده كردم كه از نظر من بهترین فیلمبردار سینمای ایران است (با جسارت این نكته را میگویم و با احترام به تمام فیلمبرداران سینمای ایران) نه تنها در فیلمبرداری كه او پدیدهای است برای خودش، بارقههای استعداد و ظرفیت و توانایی درخشان او را در سالهای آینده قطعا مشاهده خواهید كرد. با نیما جاویدی همكاری كردم كه دو آثار قبلی او را دیده بودم و زاویه نگاه او را دوست داشتم با تماشای فیلمهای او، با خودم گفتم روزی كه برگشتم به عرصه فیلمنامهنویسی حتما از نیما استفاده میكنم ضمن اینكه با او رفاقتی هم داشتم (قبلا هم با هم كار كرده بودیم). 6، 7 ماه با هم روی سناریوی «خورشید» كار كردیم و بعد كیوان مقدم به گروه ما اضافه شد. او هم بسیار استعداد خوبی در طراحی صحنه و معماری است و با توجه به تجربیات خوبی كه با فیلمهای فرهادی داشت و فیلم تختی هم كار آخر او تجربه بسیار سخت و طراحی زیبایی بود در این فیلم هم كنار ما بود. تمام تونلهای فیلم غیر از 5درصد كه سیجیای بود صددرصد ساخته شده بود و ما نزدیك به 40 یا 50 روز در یك سوله بزرگ فیلمبرداری داشتیم. قطعا حضور یك تیم جوان بسیار موثر بود. محمد عسگری امیر بنان و... انتخابها كاملا آگاهانه بود تا از انرژی و تجربه جوانان و همینطور روحیه جوانانه و جنگنده بودن آنها استفاده كنیم به هر جهت بپذیریم كار خیابانی بسیار سخت و طاقتفرساست. معتقدم تیم جوان موتور محرك خوبی برای ساخت این فیلم بود.
بهرغم اینكه از حضور جوانان در فیلمتان بهره بردید اما وقتی با كیوان مقدم صحبت میكردم معتقد بود حضور شما در كنارشان غنیمت بود.
این را بگویم كه من بنا ندارم هیچوقت پیر شوم (میخندد) در كار منظورم است. ساعت 6 صبح سر صحنه هستم. هر فیلمی كه میسازم فكر میكنم اولین و آخرین فیلم است، مدام میترسم و نگرانم واقعا انگار فیلم اولم را میسازم. انگار «بدوك» را میسازم. این نكات را میگویم فكر نكنید تواضع است خیر واقعا میگویم چون معتقدم هنر قله و پایانی ندارد. باید مدام یاد بگیریم و این یاد گرفتن است كه خلاقیت شما را رو میكند. از حضور یكسری از بچهها الهام میگیرم و هیچ ابایی ندارم این را بگویم، این را یك بده بستان میدانم. وقتی با بزرگانی مثل استرارو كار میكنم این را بیشتر میفهمم. استرارو 73 سال سن دارد، اما انگار در طول فیلمبرداری 30 ساله است و همینجور مدام كار میكرد، اصلا لحظهای نمینشست. زمانی مینشست كه پلان را بگیریم. وقتی به آقای استرارو در مواردی پیشنهاد میدادم آقای استرارو از من تشكر میكرد كه مرسی این را به من گفتی، در حالی كه من به او میگفتم من دارم از تو یاد میگیرم. ما همیشه در حال یاد گرفتنیم. وقتی نظر جدیدی میدهند چرا استفاده نكنم، چرا نگویم؟
متاسفانه خیلی از جوانان فیلمساز اینگونه نیستند و نوع نگاه شما را ندارند.
خودشان ضرر میكنند. وقتی انتهای فیلم مینویسند (فیلمی از ...) غوره نشده میخواهند مویز شوند. قاعده بازی ادب داشتن است. به نظر من نگاه در كار هنری و ساحت آن، آدابی دارد كه باید رعایت شود. همانطور كه عبادت آدابی دارد. حضور قلب خیلی در كار مهم است. باید در كار هنری پاكیزه باشید خلق اثر هنری همین است. منم منم اول از همه پدر خودت را در میآورد باید شاگردی كنی تا بتوانی یاد بگیری.
از بازیگران فیلم هم صحبت كنیم، در كنار علی نصیریان، جواد عزتی نقش را متفاوت و باورپذیر بازی كرد.
ما از قبل خیلی به بازیگران فیلم فكر كرده بودیم. جواد عزتی خیلی توانمند است. جزو معدود بازیگران سینمای ایران است كه توانمندی زیادی دارد. معتقدم هنوز ظرفیت جواد عزتی در سینمای ایران كشف نشده. جواد عزتی طوری در این فیلم بازی میكرد كه انگار نابازیگر است.
آقای مجیدی موضوع فیلم «خورشید» مشمول مرور زمان نمیشد و اتفاقا داستان جهانشمولی دارد، چرا با این وضعیت شیوع بیماری و شرایط ملتهبی كه سینماها در یك سال اخیر دارند به اكران تن دادید؟
به هر شكل باید فیلم اكران میشد و در عید نوروز وضعیت تقریبا مناسب بود. البته امیدوار بودیم شرایط كرونا بهتر شود ولی به هر جهت نسبت به فیلمهای دیگر در گیشه توفیق بهتری داشته. به پلتفرمها خیلی امیدواریم چون در این مدیوم بیشتر دیده میشوند. هر چند پرده سینما چیز دیگری است هم به لحاظ هنری و هم زحماتی كه بچهها در پشت صحنه متقبل شدند. باید ارزشهای كار روی پرده دیده میشد. فیلمبرداری هومن بهمنش بینظیر است. بخشهای تونل را همچون نقاشی زیبا میدانم. ولی به هر جهت مهم پیام این فیلم است كه به گوش مردم رسیده و بعد از جشنواره ونیز بازخوردهای خیلی خوبی از مردم گرفتیم.
یكی از نكاتی كه درباره فیلم «خورشید» مطرح است اینكه نتوانست به بخش نهایی جایزه اسكار راه پیدا كند، تحلیل شما در این باره چیست؟
البته امسال انتقادات زیادی به عملكرد اسكار وارد بود. بخشی به قسمت مربوط میشود، بخشی به سیاست وابسته است، بخشی هم شانس را دخیل میدانم. به هر جهت «خورشید» جزو 15 فیلم پذیرفته شده بالا رفت. امید زیاد بود كه جزو 5 فیلم كاندیدا باشد ولی درنهایت نشد. مناسبات زیادی آن وسط وجود دارد كه فیلم پذیرفته نشد. اگر در اسكار انتخاب میشد هم برای خودم و هم سینمای ایران اتفاق خوبی بود. ولی تا اینجایی كه كرونا زندگی و كار را فلج كرده، فیلم به تنهایی خودش توفیقات زیادی كسب كرده اگر كرونا نبود برنامههای زیادی داشتیم. خیلیها فروش 30 میلیارد تومانی را برای آن پیشبینی كرده بودند. الان بعد از حدود 6 هفته اكران در وضعیت كمرونق سینما بالای یك میلیارد فروش داشته و این نشان میدهد كه این فیلم در وضعیت عادی ظرفیت بسیار بالایی داشته و میتوانست فروش قابلتوجهی داشته باشد.
در حال حاضر چه میكنید؟
سال 2018 توافقنامهای را با سینمای چین امضا كردیم برای ساخت یك فیلم كودك. متاسفانه به كرونا خورد و این پروژه به تاخیر افتاد، به احتمال زیاد امسال سر این پروژه هستم. دلم میخواهد مسیری در سینمای چین باز كنیم. ترنول مالی سینمای چین سالی 14 هزار میلیارد دلار است و سهم سینمای ایران زیر صفر است. این است كه میگویم زیرساخت سینمای ایران اشكال دارد و كسی كار نكرده. بحث ماركتینگ را اصلا جدی نگرفتیم. كشورهای آسیا و منطقه را میتوانستیم دعوت كنیم كاری كه تركیه با سریالسازی میكند و آثار تخریبی زیادی هم دارد. این نشان میدهد كه ما نگاه به رویكرد بازار نداشتیم. هند كه با چین مشكلات سیاسی دارند، توانسته 7 تا 8درصد سینمای چین را از 14 میلیارد دلار بگیرد. سهم امریكا 35درصد بوده كه این سهم را به 20درصد رساندند؛ هر قدر سهم امریكا در این میان كمتر باشد به نفع كشورهای مختلف میشود. اروپا 15درصد از سینمای چین دارد. سینمای چین خودش 30درصد سهم دارد این درحالی است كه ما هیچ سهمی نداریم. اگر بتوانیم در سینمای چین فیلم تولید و اكران كنیم حتی یك درصد سینمای چین را بگیریم چه توفانی در سینمای ایران بهپا میشود. 30، 40 میلیون دلار از چین میتوانیم وارد كنیم هم رونق به سینمای ایران وارد میشودو هم صنعت سینمای ایران دگرگون میشود. آن چیزی كه در سینمای ایران اهمیت دارد این است كه سینمای ما جواب گیشه را نخواهد داد چه به لحاظ ظرفیت سالن و چه به لحاظ زیرساختها كه مردم نمیتوانند به سینما فكر كنند آنقدر ثمن دارند به یاسمن نمیرسند اساسا تا بازار پیدا نكنیم نمیتوانیم بقای سینما را تضمین كنیم، با این امید میخواهیم جاده ابریشم سینمایی در چین باز كنیم.
فیلم بعدی را در ایران چه زمانی میسازید؟
باید پر شوم تا فیلم بعدی را بسازم. وقتی یك فیلم میسازم تخلیه میشوم، احتیاج به بازنگری و تماشای جدید دارم و اینكه موضوع و سوژهای كه با آن ارتباط برقرار كنم. امیدوارم تا میتوانم فیلم بسازم. در پایان میخواهم از این فرصت استفاده كنم كه از همه عزیزانی كه در ساخت این فیلم ما را یاری رساندند تشكر كنم. حضور امیر بنان در این فیلم خیلی قابل توجه بود، چراكه استعداد خوبی دارد. در حوزه تهیهكنندگی بچههایی كه دغدغهمند هستند و گیشه تنها مساله اصلی آنها نیست تاثیر خیلی خوبی در سینما دارند. این را بگویم به قول استرارو ما در یك فیلم گروه اركستر هستیم اگر كسی فالش بزند همهچیز خراب میشود. فیلم «خورشید» گروه خوبی بودند كه هر كدام بخشی از كار را گرفتند به خصوص بهمنش پدیدهای است. منتظر آقای بهمنش در سینمای ایران باشید تا سورپرایز شوید. همچنین از اعضای گروه ازجمله محمد عسگری عزیز، مهدی بدرلو كه یكی از بهترینهای تولید در سینمای ایران است، از علی سبزواری دوست قدیمی كه سرپرستی گروه را برعهده داشت و حسن حسندوست تدوینگر و محمدرضا دلپاك صداگذار یاران همیشگیام و رامین كوشا كه یكی از پدیدههای جدید موسیقی فیلم است تشكر ویژه میكنم.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی