مسعود زنگ زد و گفت می خواهم بیایی نقاشی هایم را ببینی و برایم نمایشگاه بگذاری. سكوت كردم. درست شنیده بودم؟ پرسیدم مگر تو نقاشی می كنی؟ گفت از دوران نوجوانی. رفتم. دیدم. حیرت كردم. واضح است كه نقاشی ها كار یك نقاش متبحر و حرفه ای نیستند. خودش هم چنین ادعایی ندارد. كارهای ناب و پر از تخیلند. پر از رویا یا كابوس و با جسارت یا اعتماد به نفس تمام، كارهایی اند با اندازه هایی بزرگ. كارها حاصل ذهنی خیالباف و مغشوشند.

پایگاه خبری تئاتر: مدتی است نگارخانه گلستان میزبان آثار مسعود كیمیایی است؛ از تصاویری دیده‌نشده یا كمتر دیده‌شده فیلم‌های «رضا موتوری»، «داش آكل»، «بلوچ»، «خاك»، «غزل» و «سفر سنگ» از عكاسانی نظیر امیر نادری، اسفندیار منفرد‌زاده تا تابلوهایی از نقاشی‌های این فیلمساز برجسته كه با تكنیك رنگ روغن روی بوم در سبك رئال و فیگوراتیو كشیده شده كه در واقع خود مسعود كیمیایی را روایت می‌كنند و از جنس فیلم‌هایش هستند به این معنی كه عنصر «چاقو» تقریبا در تمامی تابلوهایش دیده می‌شود و نكته جالب اینكه در بعضی موارد كیمیایی «كارد» واقعی را روی بوم چسبانده است اما درباره برگزاری نمایشگاه نقاشی كیمیایی بعضی مخاطبان معتقد بودند كه لیلی گلستان سخت‌گیری خاصی روی انتخاب نقاشی‌های مسعود كیمیایی انجام نداده و بیشتر رفاقتی رفتار كرده؛ از همین رو با لیلی گلستان مدیر گالری گلستان درباره این نظرات و همچنین چگونگی برگزاری این نمایشگاه گپی كوتاه زدیم كه پیش روی شماست.

خانم گلستان در وهله اول در مورد وضعیت گالری در ایام كرونا كمی برای‌مان توضیح دهید. اوضاع بازدید از نگارخانه گلستان به‌طور كلی چگونه است؟ الان كه شرایط شیوع كووید19 كمی بهتر شده، میزان بازدید مخاطبان تفاوتی پیدا كرده است؟

با شیوع بیماری كرونا از اسفند 98 گالری گلستان را تعطیل كرده و به هیچ عنوان باز نكردم تا اینكه با نمایشگاه عكس‌های محمد احصایی در آبان امسال، كار گالری را دوباره از سر گرفتیم. در واقع یك سال و هفت ماه تعطیل بودیم. ولی در این یكسال و هفت ماه بیكارهم نبودیم. بعد از دو ماه از شیوع كرونا، در اردیبشهت 99 به این نتیجه رسیدیم به صورت آنلاین كارها را انجام دهیم و گالری به صورت آنلاین دایر باشد. هر چند با فضای آنلاین و چنین روش كاری آشنا نبودم ولی با نا امیدی كامل كار را شروع كردم اما به‌شدت از گالری استقبال شد. درنتیجه تصمیم گرفتم این مسیر را ادامه دهم و ادامه هم خواهم داد. برای اینكه فروش كارهای گالری فوق‌العاده است و بازدید‌كنندگان بسیار بیشتر از زمان حضوری است.

شهرستان‌ها چطور؟

به نكته خوبی اشاره كردید. مردم در شهرستان‌ها گالری را خوب می‌بینند و خریدهای خوبی انجام می‌دهند؛ درحالی‌كه پیش از این از شهرستان نمی‌توانستند حضوری در نمایشگاه حاضر شوند و از همه مهم‌تر استقبال خارج از كشور است كه در این یكسال و خرده‌ای چهل، پنجاه كار ما به خارج از كشور فروختیم كه همه خریداران ایرانی هستند اما از كشورهای عجیب، غریبی مثل ژاپن، ایرلند، اسكاتلند، مجارستان؛ البته لس‌آنجلس، لندن، نیویورك و پاریس بماند. به هر حال خیلی استقبال عجیب و غریبی از گالری شده و همین مهم مرا تشویق كرد كه این راه را ادامه دهم و همچنان هم نمایشگاه به صورت آنلاین و فیزیكی به صورت موازی برقرار است و در ضمن سرمان خیلی شلوغ شده و امیدواریم بتوانیم از پسش بر بیاییم.

از روز گذشته نمایشگاه نقاشی‌های مسعود كیمیایی هم در گالری گلستان افتتاح شده است. چطور شد آقای كیمیایی گالری شما را انتخاب كردند؟

اینكه آقای كیمیایی به من افتخار دادند و گالری مرا برای ارایه نقاشی‌های‌شان انتخاب كردند دلیلش به سال‌ها قبل برمی‌گردد به زمانی كه من بیست‌وچهار یا پنج ساله و ایشان هم بیست‌وهفت یا هشت سال‌شان بود و با شوهرم نعمت حقیقی همكاری را شروع كردند و از آنجا بود كه ما باهم دوست شدیم و همچنان دوستی ما ادامه دارد. الان شصت سال از دوستی ما می‌گذرد. ما خیلی باهم دوست هستیم ولی هیچ‌وقت نمی‌دانستم مسعود نقاشی هم می‌كند.

كمی تعجب‌برانگیز بود.

مسعود زنگ زد و گفت می‌خواهم بیایی نقاشی هایم را ببینی و برایم نمایشگاه بگذاری. سكوت كردم. درست شنیده بودم؟ پرسیدم مگر تو نقاشی می‌كنی؟ گفت از دوران نوجوانی. رفتم. دیدم. حیرت كردم. واضح است كه نقاشی‌ها كار یك نقاش متبحر و حرفه‌ای نیستند. خودش هم چنین ادعایی ندارد. كارهای ناب و پر از تخیلند. پر از رویا یا كابوس و با جسارت یا اعتماد به نفس تمام، كارهایی‌اند با اندازه‌هایی بزرگ. كارها حاصل ذهنی خیالباف و مغشوشند. ذهنی درگیر مفهوم و تصویر. در میانه نقاشی كاردی چسبانده شده بر بوم و در كنارش جاهل‌هایی كلاه مخملی. ماشین‌های جوراجور و بعد یك رنگ قرمز خوشرنگ، یك پروانه صورتی، رده‌ای از ماهیان معلق در آسمانی آبی با ابرهایی پراكنده. ساعت و ساعت و ساعت و قفل‌ها، حشره بزرگی كه تمام بوم را با بال‌های زردش پر كرده. اینها همه زاییده ذهنی پر از تخیل‌های رنگینند و چه رنگین! اینها همه مسعود كیمیایی‌اند. به عمد و به قصد نخواسته نقاش باشد. خواسته خودش باشد، همانی باشد كه با اسب از میان خیابان لاله‌زار رد شد، همانی باشد كه در خاك شد و فقط سر بیرون ماند، همانی باشد كه پاشنه‌ها را ور كشید و رفت.

از تیزری كه برای نمایشگاه منتشر شده كاملا مشخص است كه جنس نگاه كیمیایی در فیلم‌هایش به نقاشی‌هایش هم تسری پیدا كرده است.

دقیقا. نقاشی‌های كیمیایی هم از دل فیلم‌هایش بیرون آمده است. مسعود، آفرین شما را به عنوان یك نقاش یا یك نقاش خوب طلب نمی‌كند. اما آفرین دارد این همه خیالبافی و قصه و رنگ. مسعود قصه‌گو است. می‌بینیم و می‌شنویم. نقاشی‌ها خودِ خود ِ مسعود كیمیایی‌اند.

بعضی نظرشان این بود كه شما سخت‌گیری خاصی روی انتخاب نقاشی‌های مسعود كیمیایی انجام ندادید؟

خیر این‌گونه نیست. اتفاقا سخت‌گیری زیادی كردم. از بین سی‌وچهار اثری كه آقای كیمیایی طراحی كردند و تمایل داشتند در نمایشگاه قرار بگیرد من بیست‌ویك اثر را برای نمایشگاهم انتخاب كردم.

و بعضی از مخاطبان هم نظرشان این بود كه این نقاشی‌ها بیشتر باید در محافل خصوصی نمایش داده شوند تا اینكه در معرض عموم قرار بگیرند، نظر شما چیست؟

من موافق چنین صحبت‌ها و اظهارنظرهایی نیستم. كن لوچ، داریوش مهرجویی و بسیاری از فیلمسازان بزرگ دنیا هم فیلم می‌سازند و هم نقاشی می‌كشند و نمایشگاه برپا می‌كنند. عباس كیارستمی هم فیلم می‌ساخت هم عكس می‌گرفت و هم نقاشی می‌كشید. برای من این نظرات اهمیتی ندارد. مسعود كیمیایی كارگردان بزرگ و شناخته‌شده سینمای ایران است چرا نباید نگاه او در معرض عموم قرار بگیرد؟ احمدرضا احمدی هم شاعر است و هم نقاشی می‌كشد. واقعا این صحبت‌ها را درك نمی‌كنم.

هفته پیش در گالری گلستان نمایشگاه عكس فیلم‌های مسعود كیمیایی كارگردان نامی سینمای ایران برگزار شد. تصاویری از فیلم‌ها و عكاسان مطرح و شناخته‌شده؛ از آنجایی كه در بطن ماجرا قرار دارید بفرمایید چه شد كه تصمیم به برگزاری این نمایشگاه گرفته شد؟

دو جوان به نام‌های سینا خزیمه و مانی رضایی از مشهد دو سال پیش از من وقت خواستند و به من گفتند ما مجموعه‌دار هستیم و مجموعه‌ای از عكس‌های پشت پرده فیلم‌های مسعود كیمیایی و پوسترهایش را سالیان سال جمع كردیم. این موضوع اصلا ربطی به نمایشگاه نقاشی مسعود كیمیایی نداشت و اتفاقی تقارن پیدا كرده.

البته عكس‌ها حس نوستالژِی خوبی داشت. موافقید؟

بله. چون خودم در نوجوانی عكس هنرپیشه‌ها را جمع می‌كردم. به یك‌باره احساس نوستالژیكی به من دست داد و به آنها وقت دادم برای اینكه مجموعه‌شان را به دید مردم بگذارند. پارسال قرار بود این نمایشگاه برگزار شود كه كرونا اجازه نداد در نتیجه امسال این نمایشگاه را برگزار كردیم. دو ماه پیش مسعود كه به من تلفن كرد و برای برگزاری نمایشگاهش با من صحبت كرد به او گفتم چه خوبه كه هر دو این نمایشگاه‌ها پشت سر هم باشد. واقعا عكس‌ها دیدنی است. عكس‌های پشت صحنه فیلم‌های مسعود هیچ جا منتشر نشده. بسیاری از عكس‌های نعمت حقیقی در این مجموعه است كه من اصلا ندیده بودم و بچه‌های من با دیدن این عكس‌ها تعجب كردند كه چطور این عكس‌ها را تا به حال ما ندیدیم. بنابراین بسیار تازگی داشت با تعداد زیادی از عكس و پوستر كه خیلی نوستالژیك است از فیلم غزل گرفته تا سفرسنگ و بلوچ و... خیلی برای همه ما دیدنی بود. نمایشگاه بسیار زیبا كه با استقبال بسیار بالایی همراه بود.

انتخاب فیلم‌ها بر چه اساسی بوده؟ از این جهت كه عكس‌های فیلم‌هایی نظیر قیصر در این گالری به چشم نمی‌آید.

بله با شما موافقم. عكس‌های فیلم‌هایی مثل قیصر و گوزن‌ها با همه اهمیت زیادی كه دارند در این مجموعه نبود. نمی‌دانم، این انتخاب خود جوان‌ها بود و مدیریت انتخاب عكس با من نبود. حتما دلایل خودشان را دارند.

به نظر می‌آید گردآوری چنین مجموعه‌ای زحمت زیادی داشته باشد. شما درجریان چگونگی این روند قرار دارید؟ و اینكه فرآیند آماده‌سازی چقدر با سخت‌گیری و وسواس صورت گرفت؟

می‌دانم این جوان‌ها در انتخاب عكس‌ها وسواس به خرج داده بودند. خیلی از عكس‌ها از روی فریم فیلم عكس گرفتند، ممكن است بعضی عكس‌ها كیفیت عالی نباشد ولی واقعا دیدنی است. صحنه‌هایی هست كه مخاطب به صورت عكس ندیده است ولی در فیلم صحنه‌هایی بوده از مقابل چشم‌تان گذر كرده اما در اینجا به صورت عكس ثابت شده و می‌توان بارها و بارها تماشا كرد و از این نظر برای من جذاب بود.

ارتباط مخاطبان با عكس‌ها چگونه بوده؟

مخاطبین از تماشای عكس‌ها خیلی خوشحال بودند و مدام صحنه‌ها و عكس‌ها را به هم نشان می‌دادند و می‌دیدم كه بسیار به آنها خوش گذشته است. یك شب آقای كیمیایی به گالری آمد و از نزدیك با بازدیدكنندگان گفت‌وگو كرد و شب پُرپُرسش و پاسخی بود. جوانان از آقای كیمیایی تجلیل كردند و این جلسه بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

با توجه به اینكه نسل جوان و جدید ما نیاز است كه با پیشینه فرهنگی و هنری ما بیشتر آشنا شوند ممكن است از این دست حركت‌ها در گالری شما بیشتر شود؟ برای فیلمسازان قدیمی دیگر مثل ناصر تقوایی؟

معتقدم نسل جوان خودش باید تحقیق و پرسش كند و از پیشینه فیلمسازی ما بیشتر بداند. من فكر می‌كنم علاقه‌مندان واقعی وجود دارد چون در گالری می‌بینم كه پیگیر گذشته فیلمسازی در ایران هستند. اگر كسی كارهای آقای تقوایی را گردآوری كرده باشد حتما برایش نمایشگاه می‌گذارم ولی هنوز چنین پیشنهادی نشده است.

درباره پوستر و عنوان نمایشگاه عكس شما نظر و پیشنهادی داشتید؟ چگونه این عنوان انتخاب شد؟

سینا خزیمه و مانی رضایی دو جوان بسیار باسواد و كتاب خوان هستند خودشان این اسم «غزل غزل‌های كیمیایی» را انتخاب كردند. پوستر را هم آقای ابراهیم حقیقی طراحی كرده و بدون چشم‌داشتی به ما هدیه كردند. همه دست به دست هم دادیم این نمایشگاه به خوبی برگزار شود.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی