مخاطب کار تا چه اندازه حق انتخاب دارد؟ او چه نقشی در شکل‌گیری اثر پیدا می‌کند؟ علی شمس چقدر به مخاطب خودش اجازه ورود به این دنیای شخصی را می‌دهد؟ پاسخش را جایی می‌یابم که برخی منتقدها بدون ذکر مخالفتشان با رویکرد پست‌مدرن علی شمس، با زبان تعریض از کنار عصر گذشتند. سهم او از این دنیا اندک است. نه خودش را می‌بیند و نه جهانش و از همین رو «شخصی‌سازی» علی شمس افراطی است.

پایگاه خبری تئاتر: اصطلاح «شخصی‌سازی» را این روزها بیش از هر جایی درباره اپلیکیشن‌ها، سیستم‌های عامل و البته سایت‌ها و جهان سایبری می‌یابید. برنامه‌های مختلف برای به دست آوردن دل مخاطبان خود، به سراغ واژه جذاب «شخصی‌سازی» می‌روند و آن را گامی بزرگ در باب دموکراسی و آزادی بیان برمی‌شمرند. هرچند مدل «شخصی‌سازی» در ابعاد تجاری چیزی نیست جز همان شعار مشهور شرکت فورد که منتج به آهنگ مشهورتر از شعار توسط گروه پینک‌فلوید شد: «You can have it any color you like, as long as it's black.» با این حال شما باز محدود به گزینه‌هایی می‌شوید که دارنده خدمات به شما ارائه می‌دهد و به شما توهم نوعی آزادی می‌دهد.

شما در واقع چیزی را شخصی نمی‌کنید، بلکه با چیزهای محدودی که در اختیارتان گذاشتند، بازی می‌کنید. این وضعیت درباره فضای مجازی نیز صادق است. فضای مجازی به ما این توهم را می‌دهد که شما آزادید و می‌توانید صفحات شخصی خود را «شخصی‌سازی» کنید. به شما اندک ابزاری می‌دهد و می‌گوید تولید محتوا کن؛ اما اگر کمی به دوروبرمان نگاه کنیم درمی‌یابیم که عموم افراد در حال بازتولید محتوای دیگرانند. هیچ «شخصی‌سازی» در کار نیست؛ بلکه «همرنگ‌سازی» غریبی رخ می‌دهد و حتی مسابقه‌ای در کار است که گویی نباید از کسی در این رقابت عقب بماند. در این وانفسا اندک افرادی می‌توانند دوام بیاورند. برخی اساساً عطای حضور در جهان سایبری را به لقایش می‌بخشد و عده‌ای نیز جهان شخصی‌شده حقیقی خود را مجازی می‌کنند.

نقد تئاتر احتمالات

این مقدمه نسبتاً طولانی دریچه‌ای بود برای من تا به جهان علی شمس در «احتمالات» ورود کنم. نمایشی که در ابتدا نامش «احتمالات علی شمس» بود، امروز شخصی‌ترین اثر اوست و در واقع مثال خوبی است از مفهوم «شخصی‌سازی». اما این «شخصی‌سازی» کلیتش در دنیای تئاتر رخ نمی‌دهد؛ بلکه یک پایش به همان جهان مجازی گول‌زنک بازمی‌گردد، به جایی که علی شمس تلاش می‌کند صفحه خود را شخصی کند و از چیزهایی بگوید و بنویسد که تاب و تحمل «همرنگ‌شدگان» را مخدوش می‌کند.

علی شمس اصرار شدیدی بر شخصی‌گویی دارد. درباره ادبا و فضلای قدیم لفاظی می‌کند و با چنگ زدن به فلسفه دریدا و تهی‌سازی واژه از معنا، مفاهیم قابل‌استنباط و تعبیری از اشعار و متون ادبی را به سخره می‌گیرد. این شخصی‌سازی زبان اما برایش گران تمام شده بود. بابت انتقاد از شهریار دادگاهی می‌شود و وارد یک جنجال غیرشخصی می‌شود. رگه‌های این موضوع در «احتمالات» نیز قابل‌مشاهده است. او زندگی شخصی خودش را هم روی صحنه تئاتر بازنمایی می‌کند تا بیشتر به شخصی بودن اثرش پی ببریم؛ اما «شخصی‌سازی» به چه سبکی!!؟ به سبک برگمان در «فانی و الکساندر»!!؟ یا وودی آلن در «آنی‌هال»!!؟

پاسخ هیچ‌کدام است. «شخصی‌‌سازی» در حد افراط. علی شمس باور دارد که می‌تواند تاریخ را روایت کند و این روایت شخصی است و قرار نیست به کسی تعلق بگیرد و یا آن را باور کند. این صرفاً یک روایت است. مصداقش برای این رویکرد گویی به همان نگاه دریدا بازمی‌گردد از زنجیره بی‌پایان یافتن معانی در لغت‌نامه‌ها. در پرده نخست نمایش «احتمالات»، شخصیت تاروش (حرامزاده ابن‌سینا) در برابر لغت‌نامه – که نامش در نمایش شاه کوتاه‌قدان است – می‌پرسد تشبث چیست و ناگهان زنجیره‌ای از معانی تو در تو بی‌ربط فضای نمایش را دربرمی‌گیرد تا جایی‌که تاروش به این نتیجه می‌رسد که تشبث یعنی زنده به گوری. در دنیای شخصی‌سازی‌شده علی شمس این مهم ناشدنی نیست و گویی قابل اثبات است. همان منطق سفت و سختی که تلاش می‌کند میان هر علت و معلولی خط ربطی پدید آورد، گاه دچار ضدمنطق درون خویش می‌شود.

نقد تئاتر احتمالات

علی شمس در «احتمالات» قصدش آن است که جهان را از دریچه‌ای بازخوانی کند که برای خودش مهم است نه برای دیگران. او چیزی به مخاطب نمی‌دهد که دلش بخواهد. مثلاً مخاطب ایرانی بی‌شک میان لطفعلی‌خان خوش‌سیمای شیرازی و آغامحمدخان مقطوع‌النسل استرآبادی، اولی را انتخاب می‌کند، به هر حال اولی صاحب مقبره‌ای است در امامزاده زید تهران و دومی جایی در نجف از نظرها پنهان شده است و این خود نشان از محبوبیت دارد. اما در نمایش علی شمس همه چیز وارونه می‌شود. او تاریخ را جایی روایت می‌کند که راوی در کار نبوده است و حالا دلش می‌خواهد شاه مخنث رانه سنگدل و سفاک، که کمی هم در تلاش برای برقراری عدل بازنمایی کند. او تاریخ را برای خود «شخصی‌سازی» می‌کند و آن را عرضه می‌کند.

با این حال عرضه کردن روایت، به معنای پذیرش قضاوت است. وضعیتی پارادوکس پیش می‌آید که آیا قضاوت مخاطب می‌تواند درگیرودار «شخصی‌سازی» شود؟ آیا ما داوری‌های شخصی می‌کنیم یا متأثر از جهان اطراف خود، به‌سوی گفتمان غالب پیش می‌رویم. جایی در نمایش «احتمالات» علی شمس کتاب شهریار را در کنار مجموعه آثار اصغر نوری نهاده است که اشاره به رویدادی تلخ برای اوست. علی شمس در قالب مجاز، جزئی کم‌خطر از آن واقعه را در نمایش خود می‌گنجاند و از قضا اشاره می‌کند که در داوری ما عموماً از «شخصی‌سازی» قضاوت بهره نمی‌بریم، بلکه نگاه می‌کنیم موج شکل گرفته به کدامین سو حرکت می‌کند تا سوار بر موج احتمالاً از خفگی و غرق‌شدگی نجات یابیم.

پس «شخصی‌سازی» چیزی نیست که هر کسی بدان دست یابد. بیاید باز به دنیای مجازی بازگردیم و درباره دو مفهوم UI و UX صحبت کنیم. اولی طراحی رابط کاربری است و دومی طراحی تجربه کاربری. در اولی ظاهر یک سایت یا اپ دیده می‌شود و در دومی امکاناتی که برای مخاطب آن سایت و اپ در نظر گرفته شده است. اولی دنیای سلبی است که ما دخالتی در شکل‌گیری آن نداریم؛ اما دومی جایی است که به ما امکانات انتخاب می‌دهد. داوری ما نسبت به اثر هنری هم دست‌کمی از این دو مفهوم ندارد با این تفاوت که در UI به ما حقنه می‌کند که دو گزینه «خوب یا بد» موجود در UX استفاده کنیم. بدون آنکه بدانیم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. خوب و بد محصول موج‌ها هستند برای نجات از گزندها. پس گویی نمی‌توان داوری خود را «شخصی‌سازی» کنیم. حالا اگر همین مفهوم را به دنیای علی شمس بسطش دهیم این پرسش مطرح می‌شود UX اثر چیست؟

نقد تئاتر احتمالات

مخاطب کار تا چه اندازه حق انتخاب دارد؟ او چه نقشی در شکل‌گیری اثر پیدا می‌کند؟ علی شمس چقدر به مخاطب خودش اجازه ورود به این دنیای شخصی را می‌دهد؟ پاسخش را جایی می‌یابم که برخی منتقدها بدون ذکر مخالفتشان با رویکرد پست‌مدرن علی شمس، با زبان تعریض از کنار عصر گذشتند. سهم او از این دنیا اندک است. نه خودش را می‌بیند و نه جهانش و از همین رو «شخصی‌سازی» علی شمس افراطی است. 



نویسنده: احسان زیورعالم