قدرت بازیگری «طهمورث» را بیشتر در تئاترها می‌شود به یاد آورد که خانه اول و اصلی او نیز به حساب می‌آید و از دهه چهل و پس از تجربیاتی که با زنده‌یادان «نصیریان»، «انتظامی» و خصوصا «داود رشیدی» کسب می‌کند و نیز دوره‌ای که با «پیتر بروک» می‌گذراند، تئاتر را به صورتی جدی ادامه می‌دهد.

پایگاه خبری تئاتر: سیاوش طهمورث بازیگری کامل و شش‌دانگ است، درخشان روی صحنه و بد شانس در حضورهای عمدتا در نیامده و هدر شده در سینما.بسیار کیف کردم سال گذشته وقتی که او در سریال «زخم کاری، مهدویان» در نقش کوتاه ولی خوب نوشته و اجرا شدهِ عمو، چنان درخشید که همه جا زبانزد شد و در ادامه در جشنواره امسال نیز در فیلم «هناس/دارابی» باز هم این توفیق تکرار شد و این درخشیدن در آستانه هفتاد و پنج سالگی از جهتی لذت‌بخش است و گویی که اجر حدود پنج دهه تلاش و تمرین و تنفس در فضای هنرهای نمایشی است و هم از سویی دریغ‌آلود که چرا این اتفاق اینقدر دیر درباره هنرمند مستعدی چون او می‌افتد و آن هم در فضایی که نقش‌هایی در این سنین مجال فراخ‌تری برای به چشم آمدن و هنرنمایی در اغلب فیلم‌ها و سریال‌ها ندارند.دوران ملتهب ابتدای دهه شصت را به خاطر می‌آورم که تلویزیون (که از دوکانال محدود آن سال‌ها سریال‌هایی به مراتب به یادماندنی‌تر از اکنون پخش می‌کرد) سریالی تاریخی، تخیلی پخش می‌شد به اسم «سلطان و شبان» که تقریبا کل گروه را بازیگران مستعد تئاتری تشکیل می‌دادند که  معروفیتی  نداشتند.

گذشته از دو نفر اصلی سریال یعنی «داریوش فرهنگ» کارگردان و «مهدی هاشمی» بازیگر اصلی که با هم فیلمنامه را هم نوشته بودند و زنده‌یادان «کشاورز» و «کسبیان» که شناخته شده‌تر بودند، «علیرضا مجلل»، «صادق هاتفی»، «احمد آقالو»، «گلاب آدینه»، «محمد مطیع» و «سیاوش طهمورث» تقریبا با این سریال شناخته شدند.به فاصله کمی در سریال «آیینه، لطفی» که سریال ساده ولی تاثیرگذاری بود «طهمورث» هم در برخی قسمت‌ها در کنار بازیگران مستعد دیگری همچون «فردوس کاویانی»، «جواد خدادادی»، «رویا افشار» و... بازی روانی داشت.اما کاری که «طهمورث» را در ذهنم ماندگار کرد، سریال «گرگها» بود، از اولین کارهای «داود میرباقری» که بسیار دیده شد و «طهمورث» به مدد نقشِ خوب پرداخت شده داروغه که در تبانی با همسر حاکم (با بازی بسیار موثر «ثریا قاسمی») قطب منفی داستان را شکل می‌دادند، توانست در کنار بازیگران کارکشته‌ای چون «نصیریان»، «رشیدی» و «کشاورز» قدرت بازیگریش را به نمایش بگذارد.در همان سال‌ها پای طهمورث به سینما نیز باز شد، اما برخلاف سریال‌ها در سینما خیلی خوش شانس نبود و نقش‌هایش در فیلم‌هایی چون «آن سفرکرده، نیک آذر، 63»، «کنار برکه‌ها، نوعصری/65»، «تشکیلات، مصیری، 65» آنچنان نبود که به چشم بیاید، تنها نقش کوتاه یک معاملات املاکی قالتاق در فیلم ماندگار «اجاره‌نشین‌ها، 65» به مدد کارگردانی چون «مهرجویی» کمی از توانایی‌اش را باز می‌تاباند و این موضوع سبب شد که از سینما فاصله بگیرد و به تئاتر که عرصه جولان بیشتری داشت، بپردازد. البته در دهه‌های بعد گاهی در برخی فیلم‌ها حضور یافت که از میان آنها فیلم خوش‌ساخت «چشم‌هایش، قریبیان، 79» با فیلمنامه و نقش خوبِ رفیق قدیمی زندان کشیده شخصیت اصلی (منصور) فیلم که یک پایش می‌لنگد، پس از سال‌ها از معدود نقش‌های او در سینماست که بخشی از توانایی‌هایش را به ظهور می‌رساند و شخصیت پرحرف و برون‌گرای او در تقابل با شخصیت تودار و درونگرای منصور (قریبیان) به خوبی درآمده است.

نقش یک کرد با بازی، لهجه و گریمی متفاوت در فیلم «مسافر ری، میرباقری، 79» و مربی بد خلق تختی در ایام نوجوانی در فیلم «غلامرضا تختی، توکلی/97» از معدود فرصت‌های مناسب ولی محدود او در سینماست که به خوبی در آنها جلوه می‌کند.هرچند نزدیک به پنجاه سریال در پرونده او نیز به چشم می‌خورد اما متاسفانه جز معدودی اغلب آنها به لحاظ نقش، فیلمنامه و کارگردانی شرایط مطلوبی جهت استفاده از تمام توانمندی‌های طهمورث در بازیگری را ندارند و غیر از سریال‌هایی که ذکرشان رفت، نقش منفی سریال درخشان «زیرتیغ، هنرمند، 85» (که با ظرافت‌های بازیگری او سایه روشن‌های مناسبی یافته) و نقش یک نظامی مفلوک که زمانی با رضاشاه دوست بوده در سریال ناموفق «معمای شاه/ورزی/94» نیز در ذهنم مانده است.

اما قدرت بازیگری «طهمورث» را بیشتر در تئاترها می‌شود به یاد آورد که خانه اول و اصلی او نیز به حساب می‌آید و از دهه چهل و پس از تجربیاتی که با زنده‌یادان «نصیریان»، «انتظامی» و خصوصا «داود رشیدی» کسب می‌کند و نیز دوره‌ای که با «پیتر بروک» می‌گذراند، تئاتر را به صورتی جدی ادامه می‌دهد.در دهه پنجاه در کنار بازی در نمایش‌هایی از «علی رفیعی» و «اسماعیل خلج» به کارگردانی تئاتر نیز می‌پردازد. نمایش‌های برجسته «معرکه در معرکه» (براساس نمایشنامه‌ای از «میرباقری») و «سوگ سیاوش» (براساس نوشته «صادق هاتفی») با کارگردانی و بازی خودش از کارهای ماندگار او پس از انقلاب به حساب می‌آید.هنوز خاطره تئاتر به یاد ماندنی او «چرخه آتش» به یادم هست که با کنار رفتن پرده در ابتدا با چه قدرت بیانی تا دقایقی در تاریکی دیالوگ‌هایش را می‌گفت تا نور بیاید و نقش را با همان توان ادامه می‌داد.چهره و نگاه پر صلابت او در کنار زبان بدن و بیان پخته و موثرش از او بازیگری تمام عیار ساخته که بیشتر در تئاترها می‌شد این استعداد را لمس کرد و متاسفانه در عرصه‌های دیگری که ماندگاری‌شان بیش از تئاتر است این فرصت (همان‌گونه که ذکرش رفت) کمتر برایش پیش آمده که این را می‌توان به حساب بدشانسی او گذاشت.همیشه به این فکر کرده‌ام که بازیگرانی همچون او یا «زنجانپور» اگر در سینما فرصتی مناسب جهت همکاری با کارگردانانی همچون «کیمیایی»را می‌یافتند چقدر امکان بروز توانایی‌های‌شان بیشتر می‌شد و شاید امروز با کارنامه‌ای به مراتب پر و پیمان‌تر روبه‌رو بودیم.امید که هنرمندی همچون «طهمورث» همچنان به سلامت و پرتوان باشد و فرصت‌هایی مهم‌تر در کار کارگردانانی کاربلد برایش پیش بیاید که قطعا نتیجه درخشان خواهد بود.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: امید جوانبخت