چارسو پرس: مستند «عملیات دماوند» به کارگردانی احسان مشکور به ماجرای حضور ارتش ایران در جنگ ظفار در دوران پهلوی میپردازد. اما چگونه پای ایران به جنگ ظفار باز شد؟ کشور عمان در جنوب شرق شبهجزیره عربستان، از نظر ساختار اجتماعی دارای بافت قبیلهای است و اکثریت مردم آن پیرو مذهب اباضیه و تعدادی هم اهل تسنن هستند. در قرن هفدهم این کشور به دلیل موقعیت استراتژیکش مورد توجه بریتانیا قرار گرفت و آنها در مسقط حکومتی وابسته تشکیل دادند. در اوایل قرن بیستم انگلستان با کسب امتیاز نفت در آن کشور و بهرهبرداری از آن به تقویت حاکمان مسقط پرداخت. در ادامه حاکم مسقط براساس شرایط جدید خود؛ فشارهای سیاسی و اقتصادی بر مردم منطقه ظفار که در جنوب غربی عمان قرارگرفته، وارد کرد. آنها برای رهایی از چنین شرایطی با تأثیرپذیری از رهبران خود که بیشتر در بیرون مرزهای همین کشور و تحت تأثیر اندیشههای سوسیالیستی و بهرهگیری از شرایط خاص اعراب در منطقه ظفار با حمایت قدرتهای بزرگ جنبش اجتماعی شکل دادند که تداوم آن توازن قدرت را در خاورمیانه به هم میزد. این جنبش در ادامه با دخالت نظامی ایران در دوره حکومت شاه سرکوب شد.
«عملیات دماوند» این روزها به صورت آنلاین اکران شده است. با کارگردان این مستند درباره اسناد این جنگ و زاویهی دید سازندگان آن به ماجرای ظفار گفتنگو کردیم که در ادامه میخوانید:
هر اثر هنری قطعاً باید کارکردی برای زمان خود داشته باشد. «عملیات دماوند» با روایت قصهای تاریخی- سیاسی چه کارکردی برای جامعه امروز دارد؟
جمله معروفِ "تاریخ تکرار میشود" را همه شنیدهایم. این تکرار ممکن است دقیقاً با جزئیات آن چیزی نباشد که قبلاً رخ داده و تفاوتهای ماهوی بسیاری وجود داشته باشد اما برآیند کلی را میتوان نزدیک به هم دید. مستند «عملیات دماوند» هم قصهای تاریخی را روایت میکند و مخاطب پس از دیدن این مستند چنین پرسشی در ذهنش ایجاد میشود که چند سال قبل در کشور سوریه چه اتفاقی رخ داده است؟
قطعاً مخاطب پیگیر پس از شکلگیری این پرسش به دنبال پاسخ خواهد رفت و پاسخ دادن به پرسش دیگر وظیفه مستند نیست. به نظر من همین که یک مستند بتواند پرسشی در ذهن مخاطب خود ایجاد کند، کار خودش را انجام داده است.
جنگ ظفار و جنگی که در سوریه رخ میدهد، چه شباهتهایی میتواند داشته باشد؟
قطعاً نمیتوان این دو جنگ را کاملاً شبیه به هم دانست. در این فیلم دخالت محمدرضا پهلوی به ماجرای جنگ ظفار کاملاً مورد انتقاد است اما از نظر من جنگ سوریه اینگونه نیست. در مرحله اول ورود به خاک دو کشور عمان و سوریه را اگر مقایسه کنیم، درخواست کشورهای مقابل است که هر دو مورد به هم شباهت دارند، در بحث تلفات شاید از جهت آمار به هم نزدیک باشند اما ظفار در هالهای از ابهام است اما جنگ سوریه اینگونه نیست. حکومت پهلوی کشته شدگان را پنهان میکند اما در جنگ سوریه ما برای کسانی که جانشان را از دست دادهاند، مراسم تشییع باشکوهی برگزار میکنیم.
در موارد مختلف تفاوتهای زیادی وجود دارد اما در کل هر دو جنگ نزدیک به کشور خودمان در کشوری دیگر است که ما در آن شرکت میکنیم و از این منظر این دو اتفاق به هم شبیه هستند. در دقایق پایانی مستند است که دلیل حضور ایران در ظفار مطرح میشود و نقد پایانی که به عملکرد حکومت پهلوی داریم این است که این تصمیم و حضور در عمان مستقل صورت نمیگیرد اما به اعتقاد من حضور ما در سوریه با تصمیم خودمان و به شکل کاملاً مستقلی صورت میگیرد و اگر نقدی هم به این جنگ وجود دارد به ابعاد دیگر آن مطرح است. من سعی کردم از کارشناسهای متفاوتی استفاده کنم و در این اثر سه کارشناس هستند که خودشان هم تأکید دارند حضور ما در عمان اصلاً مستقل نبوده است.
شما از همان ابتدا با این رویکرد به سراغ ساخت «عملیات دماوند» رفتید که حضور وابسته ایران در این جنگ را مورد انتقاد قرار دهید یا سعی داشتید بیطرف باشید؟
هیچ اثر هنری نمیتواند نسبت به سوژه خود بیطرف باشد، فیلمسازی که مدعی بیطرفی است کارکرد رسانه را نمیشناسد و هر فیلمساز باید بداند که هر اِلِمان تصویری میتواند نشانی از جبههگیری او باشد. از همان ابتدای راه ما به این نکات رسیدیم که حضور در جنگ ظفار همراه با وابستگی بوده یا خیر. به هر شکل وابستگی اتفاقی در مقابل استقلال است و آن را میتوان به کل حکومت مربوط دانست. در حکومت پهلوی این وابستگی را تنها در جنگ ظفار نباید دنبال کرد، در انتخاب نخستوزیر و سفرای مختلف میتوان دید. آنچه که همه چیز را بدتر میکند این بود که هیچ تلاشی برای مقابله با این وابستگی از سوی حکومت وجود ندارد.
تمرکز محتوایی شما در ساخت «عملیات دماوند» پرداختن به مسئله وابستگی حکومت پهلوی است و برای تأکید به این مسئله، موضوع اصلی فیلم را در پایان رها میکنید و به جنگ ویتنام هم میپردازید. حضور نیروهای ایرانی در جنگ ویتنام چه ارتباطی با جنگ ظفار دارد؟
ما تلاشی برای پنهان کردن موضع خود نداشتیم. ما گزینههای دیگری هم برای نقض استقلال حکومت پهلوی داشتیم. جنگ ویتنام تنها یک نمونه است و میتوانستیم به عملکرد این حکومت در جدایی بحرین اشاره کنیم که در آنجا هم وابستگی کاملاً به چشم میآید.
قرار بود این مستند ۲۰ دقیقه باشد که به دلیل گستردگی موضوع زمان آن را به ۴۰ دقیقه افزایش دادیم. این مستند میتوانست تمرکزش را روی بحرین قرار دهد و دلیل نپرداختن به این موضوع و به سراغ جنگ ویتنام رفتن این بود که نمیخواستیم «عملیات دماوند» به فیلم «آسوده بخواب کورش» که سال گذشته ساخته شد و به جداسازی بحرین میپردازد، شبیه باشد. حتی اگر بحرین را هم انتخاب میکردم موضعم با همین شدت مشخص بود.
یکی از اصلیترین پرسشهایی که در این مستند مطرح میشود، تعداد کشتهشدگان جنگ ظفار است اما مستند به پاسخ دقیقی برای این پرسش دست پیدا نمیکند. چرا برای کشف آن از ارتش کمک نگرفتید؟
ساخت این مستند ۱۶ ماه طول کشید و ۴ ماه مشغول رایزنی با ارتش بودیم که اسنادی برای دستیابی به حقیقت در اختیار ما قرار دهند. من از راههای دیگر به اسنادی دست پیدا کردم و آنچه که مشخص است؛ ارتش اسناد جنگ ظفار را دپو کرده و به نظر میرسد که اصلاً مشخص نیست این اسناد کجا دپو شدهاند و ارتش هم اطلاعی از جای آنها ندارد.
ما از مرکز تولید این مستند به ارتش نامه زدیم و پس از چند ماه دوندگی به ما چنین پاسخی دادند که در حال حاضر فیلم ساختن درباره جنگ ظفار به صلاح مملکت نیست و حتی ما را تهدید کردند که اگر این فیلم ساخته شود، امکان پخش در تلویزیون را نخواهد داشت. به هر حال ما این فیلم را بدون حمایت ارتش ساختیم. در بحث تلفات ما از منابع دیگری تحقیق کردیم و به چند سند دست پیدا کردم و از همان سال ۱۳۵۱ که این جنگ شروع میشود در شش ماه اولیه حدود ۳۰ نفر تلفات داریم. درنهایت اگر به این نکته توجه داشته باشیم، تناقضات مطرح شده در بین افراد حکومت را هم مدنظر قرار دهیم و به اسناد مرکز پژوهشها رجوع کنیم، متوجه میشویم که تعداد تلفات بسیار بیشتر از تعداد اعلام شده است.
در حین ساخت مستند، چرا به سراغ سربازان حاضر در جنگ ظفار نرفتید؟
ما خانواده یک سرباز کشته شده در این جنگ را پیدا کردیم. ماجرای جالبی اتفاق افتاد. این خانواده مشهدی بود که پدر و مادر آنها از دنیا رفته بودند و از آن خانواده فقط یک دختر زنده بود که داماد آنها از قول این زن به ما گفت قبر برادر همسرش در خوزستان است و اصلاً خانواده این سرباز از دلیل کشته شدن این فرد خبر نداشتند و فکر میکردند در سربازی بر اثر اتفاق جان خود را از دست داده، در حالیکه او در جنگ ظفار کشته شده بود و شاه اینگونه کشتهشدگان را پنهان میکرده و آمار را به حداقل میرسانده است.
من در صحبتهایی که با خانواده این فرد داشتم، آنها اصلاً از جنگ ظفار اطلاعی نداشتند و نمیدانستند که چنین جنگی وجود داشته، آنهم در شرایطی که یکی از عزیزانشان در این جنگ جانش را از دست داده بودند. داماد این خانواده تعریف میکرد که ما را سر قبر مخروبهای بردند و گفتند که این قبر متعلق به فرزند شما است. از آنجا که اعضای این خانواده اطلاع چندانی از ماجرا نداشت ما مصاحبه با این خانواده را کنار گذاشتیم.
من حدود ۱۰ نفر از سربازان حاضر در جنگ ظفار را که هنوز در قید حیات هستند پیدا کردم اما متأسفانه زمان اندکی که برای این مستند در نظر گرفته بودیم و بودجه کم باعث شد که نتوانیم از حضور آنها در مستند بهرهمند شویم. در مراحل تحقیق به فردی دست پیدا کردیم که به واسطه حضور در جنگ ظفار وارد ساواک شده و او هم ماجرای جالبی داشت که شاید بتواند سوژه یک مستند دیگر شود.
علاوه بر سربازانی که در این جنگ حاضر بودند، اشخاص مطرحی هستند که حضورشان در مناطق جنگی غیر قابل انکار است. چرا سراغ این افراد نرفتید؟
به عنوان مثال میتوان به فائقه آتشین (گوگوش) خواننده مطرح دوران پهلوی اشاره کرد که در مناطق جنگی حاضر بود و آنجا اجراهایی داشت. ما تلاش کردیم که از حضور او در این مستند بهرهمند شویم اما این خواننده به هیچ یک از پیامهای ما پاسخ نداد. علاوه بر او با دیگر خوانندگان حاضر در این منطقه جنگی هم ارتباط برقرار کردیم اما امکان همکاری فراهم نشد. در واقع ما هم از طرف ارتش و هم از طرف این افراد که طرفداران حکومت پهلوی هستند، مورد بیمهری قرار گرفتیم.
جنگی که در عمان جریان دارد به نوعی مقابله با کمونیستها و نفوذ شوروی است. حتی برخی مخالفان حکومت پهلوی از این نگرش او در این جنگ حمایت میکنند و برخی هم این نگرش را به طور مستقل مورد انتقاد قرار میدهند اما شما در پرداختن به جبهه مخالف به چند جمله اکتفا میکنید.
ما اطلاعات اولیه را در اختیار مخاطب قرار میدهیم و مخاطبی که کمی اطلاعات سیاسی داشته باشد میتواند متوجه دغدغه محمدرضا پهلوی شود و به همین دلیل به گرایشات و عقاید جبهه مقابل چندان نپرداختیم.
نکته حائز اهمیت درباره نیروهای چپ در عمان این است که آنها مطمئناً برای کشور ما خطری نداشتند. آنها بارها میتوانستند برای ما خطرآفرین باشند اما اینگونه نبودند و ترس شاه از این نیروها درست نیست؛ از سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۱ ظفاریها ۹۰ درصد عمان را به تصرف خود در آوردند اما حتی یک اقدام علیه کشور ما از سوی آنها صورت نمیگیرد. دو کشوری که دو طرف تنگه هرمز بودند از منابع آن استفاده میکردند و ترجیح میدادند که درگیری و تنشی در این منطقه ایجاد نشود. اما حکومت پهلوی مدعی پیشگیری از اتفاقات آینده بود اما این پیشگیری را باید در بحرین انجام میدادند یا باید جلوی اتفاقات ویتنام را میگرفتند. نیروهای چپی که در منطقه عمان بودند تقریباً مترقیترین نیروهای چپ در زمان خود به حساب میآمدند و در دوران حضورشان در ظفار، پیشرفتهای رفاهی و فرهنگی بالایی رخ میدهد.
از چه منابعی برای آرشیو تصاویرتان استفاده کردید؟
تصاویر کشور عمان را از مستند «ساعتالتحریریه» گرفتیم که تا امروز در ایران اصلاً دیده نشده است و باقی تصاویر در هیچ جایی تا امروز دیده نشده است.
این مستند میتواند مخالفان و موافقان جدی داشته باشد. چه بازخوردهایی از افراد مختلف شاهد بودید؟
سعی من بر این بود که همه اظهارنظرها را در فیلم بگنجانم و از ابتدا تا ۱۰ دقیقه پایانی مراقب این موضوع بودم که محتوای اثر موجب واکنش تندی از سوی هیچ مخاطبی نشود و تا انتها به دیدن فیلم بنشیند و فقط در دقایق پایانی موضع خود را مطرح کردم و به نظرم این کاری است که در مستندهای شبکههای «منوتو» و «بیبیسی» هم شاهد هستیم. آنها هم با این روش مخاطب را پایان اثر با خود همراه میکنند. من فکر میکنم مخاطبان مختلف اگر اطلاع کاملی از مستند داشته باشند حداقل در موضع ما نسبت به مسائلی چون جنگ ویتنام همراه میشود.
من واکنشهای تندی علیه مستند «عملیات دماوند» شاهد نبودم و حتی صادق زیباکلام هم تنها به بخش پایانی فیلم انتقاد داشت و بر این عقیده بود که در سوریه هم اتفاقات مطرح شده در این مستند رخ داده و مخالف جبههگیری ما بود اما من سعی داشتم این نظر را رد کنم و نمیدانم موفق بودهام یا نه.
///.