چارسو پرس: فیلم سینمایی «پیتوک» اولین تجربه سینمایی مجید صالحی به عنوان کارگردان است که این روزها بر پرده سینماهای کشور در حال نمایش است.
«پیتوک» فیلمی با قصهای اجتماعی به قلم امیررضا نوریپرتو و صادق خوشحال است که بازیگرانی چون هادی حجازیفر، مهتاب کرامتی، حسن پورشیرازی، الناز حبیبی، شاهرخ فروتنیان و احسان بذلی در آن ایفای نقش کردهاند.
اکران این فیلم از تیرماه سال جاری آغاز شده و نمایش آن همچنان در سینماهای کشور ادامه دارد. به همین بهانه با کارگردان آن گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
از شرایط اکران فیلم سینمایی «پیتوک» رضایت دارید؟
از وضعیت اکران اصلاً رضایت نداریم، ما سینمای مستقل هستیم، توانایی رقابت در تبلیغات را نداریم و از تعداد سالنهایی که به این فیلم اختصاص داده شده انتظاری هم برای فروش مناسب وجود ندارد و متأسفانه در حال حاضر که تعداد زیادی فیلم اجتماعی به صورت همزمان اکران میشود، باعث میشود فیلم ما که اثری کاملاً برآمده از سینمای مستقل است و تبلیغات چندانی هم ندارد، لطمه بخورد و امکان رقابت با دیگر آثار را نداشته باشد.
برای تبلیغات هم به تلویزیون و هم به شهرداری مراجعه کردیم که هیچ همکاری با ما صورت نگرفت. بیلبوردهای شهرداری که مافیای خاصی دارد و به صورت مزایدهای تابلوها در اختیار افراد متقاضی قرار میگیرد و تلویزیون هم اکثراً فیلمهای ارگانی را با گزینش انتخاب میکند و عملاً دیگر نمیتوان برای تبلیغات به تلویزیون فکر کرد.
فیلم شما از آن دست آثار است که به واسطه قهرمانمحور بودن، میتوانست مورد توجه مخاطب باشد اما به نظر میرسد که در حال حاضر مخاطبان امروزی علاقهای به دیدن فیلمهای قهرمانمحور ندارند. به نظر شما چرا امروز این آثار مثل گذشته نمیتوانند نظر مخاطبان را به خود جلب کنند؟
خوراکی که ما به فیلمسازانمان دادیم در این سالها متفاوت بوده است و از دهه ۱۳۸۰ شرایط در سینمای ایران تغییر کرد و کمکم سینما به سمت دیگری رفت. ما با آگاهی بر این مسائل به سراغ ساخت «پیتوک» رفتیم و این شرایط را پیشبینی میکردیم. «پیتوک» فیلمی ژانریک و نئونوآر است ولی سینمای کلاسیک و قهرمانمحور همیشه مخاطب خود را دارد و اگر امروز شاهد افت مخاطب هستیم به مسائل ریشهایتری مربوط میشود.
شاید شرایط کرونا و اجتناب مردم از سینما رفتن یکی از عوامل اصلی شکست فیلمهایی چون «پیتوک» باشد اما مسئله اصلی به این نکته مربوط میشود که ما مخاطبان دهه ۱۳۷۰ خود را با ساختار و خوراک غلط از سینما جدا کردیم. بهترین و پرفروشترین فیلمهای سینمایی ما با درصد اندکی از مخاطبان به فروش بالایی که مطرح میشود، دست پیدا میکنند و همچنان پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران مربوط به همان دهههای گذشته میشوند و همچنان فیلم «عقابها» پرمخاطبترین فیلم سینمای ایران است. ما باید جمعیتی را که این سینما را دوست داشتند و امروز میلی به سینما رفتن ندارند، با سینما آشتی دهیم.
چطور میتوان این مخاطبان را به سینما برگرداند؟
شرایط خیلی سختتر شده، امروز سینمای ما رقبایی جدی مثل پلتفرمهای اینترنتی را پیدا کرده است. زمانی سینمای ما از محدودیتها بهره میبرد، در واقع ما مخاطب سینما را داشتیم چراکه خیلی از ابزارهای سرگرمکننده وجود نداشت و ما به نوعی در رقابت شکست خوردهایم. این معضل به وزارت ارشاد و مسئولان امروز هم مربوط نمیشود و مشکلی است که ریشه در سیاستگذاریهای غلط و عدم برنامهریزی طی سالهای مختلف دارد.
من و دیگر فیلمسازان هیچ مخالفتی با فیلمهای ارگانی و سفارشی نداریم، اینگونه فیلمها در همه جای دنیا ساخته میشوند ولی در همان کشورها سینمای مستقل در کنار این سینما امکان حیات دارد و تبعیضی وجود ندارد. متأسفانه ما در ایران برای تولید، اکران و… باید بدون حمایت با فیلمهایی که از انواع حمایتها برخوردار هستند، رقابت کنیم. در همه جای دنیا شرایطی فراهم میشود که سینمای مستقل در کنار سینمای دولتی از بین نرود اما متأسفانه سینمای مستقل در ایران رو به نابودی است. فیلمسازان بسیاری را میتوان نام برد که در سالهای اخیر به دلیل مشکلات فراوان در سینمای مستقل مجبور به ساخت کمدیهای سطحی و سخیف شدهاند چراکه به بقای خود در این سینما اهمیت میدادند و راه بقا ساخت همینگونه آثار بوده است.
نسل جوان سینماگران ایرانی، طی سالهای اخیر بیش از هر چیز در سینمای اجتماعی به پایین شهر میروند. شما هم به پایین شهر رفتید اما روند متفاوتی از جو امروز سینمای ایران را دنبال کردید. در ساخت «پیتوک» به مسائل اجتماعی بیشتر توجه داشتید یا سینمایی؟
در فیلم «پیتوک» ما همه اقشار جامعه را میبینیم، «پیتوک» روایتگر یک خانواده است. من خودم از جنوب شهر هستم و کاراکتر اصلی فیلم من هم از پایین شهر است. ما سعی کردیم از لمپنیسم فاصله بگیریم ولی فیلمهای سینمایی بسیاری را میتوان دید که به این سمت رفتهاند و هیچ نقدی هم به آن ندارم اما من اگر بخواهم به پایین شهر بروم، دغدغه اصلیام سینما است.
ما سعی کردیم اِلِمانهای ژانری را رعایت کنیم ولی همه این دغدغهها را با شرایط و بضاعت مالی که داشتیم پیگیری کردیم و این در حالی است که ما از دهه ۱۳۸۰ به سمت مینیمالیسم رفتهایم و چون چندین فیلم موفق به این شکل ساخته شدهاند سینمای ما به این سمت رفته است اما نکته دیگر به شرایط جامعه ما برمیگردد که به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی سخت توجه به پایین شهر بیشتر شده است اما سینماگر وظیفه دیگری دارد، ما علاوه بر توجه به بحث صنعت و اقتصاد با ساخت فیلم یک اقدام فرهنگی هم داریم. من اگر بخواهم به جنوب شهر بروم با وجود مشکلات فراوان به اخلاقمداری، رفاقتها، عشقها و ماجراهای انسانی جاری در جنوب شهر هم اشاره میکنم. تجربههای شخصی مثل شکست از عشق نباید بهانهای شود برای اینکه فیلمساز در فیلمش به طور کل عشق را به لجن بکشد، عشق ارزشمند است و نگاه مطلقاً منفی به آن نمیتواند صادقانه و درست باشد. نگاه به محلههای پایین شهر هم همینطور است، انسانها در پایین شهر نشانههای زیبایی در زندگیشان دارند که نگاه منصفانه به آنها باید به این ویژگیها هم بپردازد.
نگاه نادرست فیلمساز به یک پدیده اتفاقاً نشان از این است که او زیست خود را به تصویر نکشیده و به نظر میرسد که فقط با اکتفا به شنیدهها به سراغ سوژه مورد نظر رفته است. فیلمسازی چون مسعود کیمیایی هم از همان زیست در محلههای پایین شهر میآید اما آنچه که او روایت میکند کاملاً قابل قبول و منطقی و اتفاقاً مورد پسند است.
با توجه به اینکه خود را وامدار سینمای مسعود کیمیایی میدانید، در سینمای این کارگردان مفاهیمی چون رفاقت، ناموس، جوانمردی، احترام و… عناصر مضمونی هستند. فیلمهایی که به این مضامین پرداختهاند در سالهای گذشته شاید مورد توجه بودهاند اما امروز میبینیم که حتی آثار مسعود کیمیایی هم مورد پسند مخاطبان نیستند و در گیشه شکست میخورند. چگونه میتوان به این مسائل پرداخت که مورد توجه مخاطب امروزی هم قرار بگیرند؟
پاسخ این پرسش را از زبان مسعود کیمیایی میدهم. زمانی که از او چنین سوالی پرسیده شد، تأکید کرد که شاید این حرفها دیگر خریداری نداشته باشند اما این دلیل نمیشود که من خودم را عوض کنم؛ شاید رفاقت کمرنگ شده اما همچنان رفاقت مفهومی ارزشمند است.
مسعود کیمیایی تأکید دارد که تاریخ ما را قضاوت خواهد کرد؛ فیلمساز یک رسالتی بر دوش دارد و اثری خلق میکند که به مرور زمان تأثیر خود را بر جامعه و مخاطبان میگذارد. فیلم «مادر» علی حاتمی هیچ جایزهای دریافت نمیکند اما قطع به یقین جزو برترین آثار سینمای ایران است و هنوز هم دیدنی است. در کشورهایی چون آمریکا هنوز مارتین اسکورسیزی فیلم میسازد و مورد توجه قرار میگیرد و اینکه در کشورمان فیلمسازان بزرگمان را مهجور کردهایم به دلیل درک ناصحیح خودمان است.
به اینکه شاگرد مسعود کیمیایی هستم افتخار میکنم، سینمای کلاسیک سینمای مورد پسند من است و اگر تأثیرگرفته از مسعود کیمیایی فیلم میسازم باید بگویم که با این وجود نگاه خودم را دنبال میکنم.
فیلم «پیتوک» پیش از شیوع کرونا ساخته شده و اکران آن پس از مدتی طولانی در عدم فروش بالای این اثر تأثیرگذار نبوده است؟
قطعاً این اتفاق به فیلم «پیتوک» آسیب جدی وارد کرده است. علاوه بر آن این فیلم در شرایط سختی ساخته شده، روزهای میانی فیلمبرداری با اعتراضات آبان سال ۱۳۸۸ همراه شد و چند هفته امکان فیلمبرداری نداشتیم، کار متوقف شد و بعد از آنجا که فیلمبردار ما با پروژه دیگری قرارداد داشت، از ما جدا شد و ما مجبور شدیم با فیلمبردار دیگری همکاری کنیم. فیلمبردار ما دو بار تغییر کرد ولی خوشبختانه در محصول نهایی این تغییر فیلمبردار به چشم نمیآید.
نقش هادی حجازیفر در قالب یک «بدمن» به نظر یکی از متفاوتترین آثار او است. چطور به این انتخاب رسیدید؟
تا جایی که امکان دارد سعی کردم از کلیشه خودداری کنم. ما همیشه سعی کردیم که از بازیگران امتحانپسداده استفاده کنیم. نقش هادی حجازیفر را بدمن صرف نمیدانم و معتقدم این نقش تا حدی جنبههای مثبتی هم دارد. من به دنبال بازیگری بودم که دیالوگهای فیلم را به خوبی میتواند ادا کند و سعی داشتم کسی در این فیلم بازی کند که سابقه تئاتر خوبی داشته باشد و در نهایت به انتخاب هادی حجازیفر رسیدم.
منبع: خبرگزاری ایلنا