درست یک روز بعد از اکران «گنج قارون» که تا سال‌ها پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران بود، فیلمی اکران شد که نه مردم درکش کردند و نه منتقدان و نه روشنفکران آن را تایید کردند اما همین فیلم در سینمای ایران ماندگار شد.

چارسو پرس: ابراهیم گلستان یک دهه بعد از کودتای ۲۸ مرداد و در فضای خفقان‌زده آن دوران، بعد از سال‌ها تجربه‌اندوزی در نوشتن داستان و ساخت چند مستند، اولین فیلم بلند خود را ساخت؛ «خشت و آینه» که عنوانش هم اشاره‌ای است به مثل مشهوری که می‌گوید «آنچه جوان در آینه ببیند، پیر در خشت خام بیند».

 «خشت و آینه» یک روز بعد از «گنج قارون» به نمایش در آمد. تنها دو سینما آن را اکران کردند و فقط دو هفته روی پرده ماند و هیچ یک از منتقدان آن را دوست نداشتند اما گفته می‌شود همین فیلم در کنار «شب قوزی» فرخ غفاری، سرآغاز موج نو سینمای ایران بود که با «گاو» مهرجویی و «قیصر» کیمیایی، خود را نمایاند.

قصه فیلم درباره یک راننده تاکسی است که زنی در تاکسی او، کودکی را جا می‌گذارد و این مرد همراه با معشوقه‌اش تصمیم می‌گیرد که این کودک را به کسی بسپارد. گذر آنان در این مسیر به کلانتری، دادگستری و شیرخوارگاه می‌افتد و هر بار نومیدتر از پیش دست خالی باز می‌گردند.   

گلستان خود معتقد بود که این کودک، همچون مسیحی نجات‌بخش آمده ولی راننده تاکسی قدر او را ندانسته است. همچنان که مردم نیز قدر بعضی از فرصت‌های اجتماعی خود را ندانستند.

به گزارش ایسنا، تازه‌ترین نشست «شنبه‌های خانه هنر کاج» به اکران و نقد و تحلیل فیلم «خشت و آینه» اختصاص داشت که شامگاه شنبه ۲۹ مرداد ماه با حضور علیرضا نراقی، منتقد تئاتر و سینما در خانه هنر کاج برگزار شد.

در آغاز این نشست نراقی، تصویری از وضعیت اجتماعی ایران در سال‌های ساخت این فیلم ارایه کرد و «خشت و آینه» را برآمده از شرایط سیاسی و اجتماعی دورانی دانست که طبقه متوسط به سبب کودتای ۲۸ مرداد به بن‌بست رسیده و احساس نومیدی و بی‌اثر بودن می‌کرده است.

او از برخورد تند منتقدان با این فیلم سخن گفت و یادآوری کرد که شاملو یکی از تندترین نقدها را بر آن داشته و معتقد بود که این فیلم، فیلم مردم ما نیست، "شمیم بهار" آن را اثری دانسته که انسجام سبکی ندارد. پرویز دوایی هم با نقدی که نوشته، دوگانه «گنج قارون» و «خشت و آینه» را به عنوان دو گونه کاملا متفاوت در سینما می‌داند.

نراقی ادامه داد: همه منتقدان فیلم را بی‌ارزش می دانستند که از این جهت با فیلم «همشهری کین» قابل مقایسه است که پنج سال بعد از نمایشش، ارزش‌هایش آشکار شد و همچنان مهم‌ترین فیلم تاریخ سینما قلمداد می‌شود.

این منتقد با بیان اینکه در فیلم «خشت و آینه» گویی آدم‌ها با یکدیگر گفتگو نمی‌کنند بلکه هر یک به تنهایی تک‌گویی خود را بیان می‌کنند، از تاثیر تئاتر ابزورد بر این فیلم سخن گفت؛ سبکی در تئاتر که بعد از جنگ جهانی دوم و در شرایط دشوار آن دوران در اروپا رواج پیدا کرد.

او اضافه کرد: بسیاری معتقدند فیلم تحت تاثیر موج نو سینمای فرانسه یا سینمای نئورئالیسم ایتالیا یا سینمای آنتونیونی است که در آن تم گمگشتگی انسان تکرار می‌شود،همه اینها هست ولی تفاوت مهم این فیلم در نگاه تمثیلی آن است که برخاسته از ادبیات تمثیلی کشورمان و ادبیات خود گلستان است.  

نراقی که معتقد است این فیلم از نظر فنی همچنان از نود درصد فیلم‌های سینمایی امروز ایران برتر است، ادامه داد: بخشی از سکانس‌های درخشان فیلم حاصل مستندسازی گلستان و نیز تسلط او به معماری شهری است. او در ۴۵ سالگی بعد از سال‌ها تجربه‌اندوزی در مستندسازی و داستان‌نویسی، اولین فیلم بلند خود را می‌سازد و زبان ادبی و ساختگی فیلم نشان‌گر احاطه او به ادبیات داستانی است.

او یادآوری کرد که این فیلم بر اساس یک فیلمنامه مشخص ساخته نشده بلکه گلستان یک فیلمنامه دو سه صفحه‌ای داشته و یک ایده و همه چیز به صورت بداهه رخ داده است. فیلم در به تصویر کشیدن فضاهای شهری بشدت واقع گراست و می‌کوشد تا حد ممکن دخالت فیلمساز را در نشان دادن فضای واقعی شهر به حداقل برساند . به همین دلیل می‌بینیم در فضای شهر، مردم و رهگذران به دوربین نگاه می‌کنند.

نراقی با اشاره به اینکه سه نهاد کلانتری، ژاندارمری و شیرخوارگاه در این فیلم اهمیت بسزایی دارند، افزود: توقع این است که با ورود شخصیت‌های فیلم به این نهادها، تغییراتی در وضعیت ایجاد شود چون کار نهاد، ایجاد تحول است ولی فیلم نشان می‌دهد این نهادها چقدر منفعل عمل می‌کنند و حتی در نهادی مانند ژاندارمری به شخصیت فیلم توصیه می‌شود اسلحه‌ای برای خود دست و پا کند. این وضعیت نشان‌گر اختگی جامعه‌ای است که شهروندانش توان حل مشکلات خود را ندارند. تنها کارکتر فیلم که دچار تحول می‌شود، کارکتر زن است .

 او «گمگشتگی» را تم مشترک فیلم‌های گلستان و بیضایی بویژه در آثار پیش از انقلابش دانست و توضیح داد: در نمایشنامه «ندبه» بیضایی هم نقد جامعه را می‌بینیم. ضمن اینکه نه تنها تم گمگشتگی بلکه خشم فردی که بیضایی و گلستان در آثارشان دارند، قابل ردیابی است، جامعه‌ای که به امید راه نمی‌دهد و نه فقط روشنفکران بلکه کل فضای آن رو به زوال است. در این میان قهرمان «قیصر» که به تنهایی دست به عمل می‌زند، امری غیرواقعی است که به واقعیت سنجاق شده است.   

به گفته نراقی؛ تنها صحنه‌ای که «خشت و آینه» را از نظر سانسور دچار مشکل کرده بود، صحنه‌ای است در شیرخوارگاه. در این مکان کودکانی بی‌پناه را می‌بینیم که نه تنها نمی‌توانند مسیحی نجات‌بخش باشند بلکه خود نیازمند حمایت و کمک هستند.

///.


منبع: خبرگزاری ایسنا