در بخش دیگری از این گزارش آمده است که در سال 73 فرهادی نمایش «ماشین‌نشین‌ها» را در جشنواره تئاتر دانشجویی داشته است، در حالی که متن این نمایشنامه متعلق به علی خودسیانی بوده و فرهادی در اولین نمایشش اسم خود را در بولتن به‌عنوان نویسنده زده است. هرچند بعدها در اجرای تهران این نمایشنامه نام خودسیانی به‌عنوان نویسنده ثبت شده و فرهادی تنها عنوان بازنویسی را روی پوستر زده است. با این حال اصغر فرهادی به نویسنده این مقاله گفته که هرگز ادعای نویسندگی این تئاتر را نداشته و نمی‌داند چرا خودسیانی این داستان دروغین را گفته است.

چارسو پرس: هفته گذشته مجله نیویورکر در گزارشی مفصل با تیتر «روز حسابرسی؛ آیا کارگردان برنده اسکار اصغر فرهادی ایده دزدی می‌کند؟» از منظر دعوای حقوقی اصغر فرهادی و آزاده مسیح‌زاده بر سر ایده فیلم «قهرمان» با جزئیات فراوان تک‌تک اتفاقات این دعوای حقوقی را مورد بررسی قرار داده و در کنارش به گذشته این کارگردان مطرح ایرانی پرداخته است. ریچل اویو نویسنده این مقاله مصاحبه مفصلی با آزاده مسیح‌زاده، اصغر فرهادی، مانی حقیقی، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی، نگار اسکندرفر و حتی شاگردان مختلف فرهادی و همکاران قدیمی او انجام داده است. 
نگار اسکندرفر یکی از سرمایه‌گذاران فیلم «جدایی نادر از سیمین»، درباره تجربه منفی کار خودش با فرهادی در این فیلم گفته است که فرهادی بدون اطلاع او توافق‌نامه پخش بین‌المللی فیلم را امضا کرده است که این توافق از لحاظ اقتصادی به نفع فرهادی بوده و درنهایت اسکندرفر مجبور شده، نامه‌ای در موافقت با این توافق‌نامه امضا کند. چون فرهادی گفته پخش‌کننده شانس بالایی برای اسکار بردن فیلم قائل است و ممکن است نبودن اجازه‌ای از اسکندرفر سبب جلوگیری از اکران جهانی فیلم شود. 
در بخش دیگری از این گزارش آمده است که در سال 73 فرهادی نمایش «ماشین‌نشین‌ها» را در جشنواره تئاتر دانشجویی داشته است، در حالی که متن این نمایشنامه متعلق به علی خودسیانی بوده و فرهادی در اولین نمایشش اسم خود را در بولتن به‌عنوان نویسنده زده است. هرچند بعدها در اجرای تهران این نمایشنامه نام خودسیانی به‌عنوان نویسنده ثبت شده و فرهادی تنها عنوان بازنویسی را روی پوستر زده است. با این حال اصغر فرهادی به نویسنده این مقاله گفته که هرگز ادعای نویسندگی این تئاتر را نداشته و نمی‌داند چرا خودسیانی این داستان دروغین را گفته است. 
یکی دیگر از اتهامات که در این گزارش آمده است مربوط به فیلم سینمایی «رقص در غبار» است. عباس جهانگیریان، نویسنده و نمایشنامه‌نویس در این مطلب ادعا کرده که داستان اینکه پسری عاشق در نقش شاگرد یک مارگیر به بیابان می‌رود در اصل مال او بوده اما بعد از توافق اولیه از فرهادی خبری نشده، تا اینکه «رقص در غبار» را به‌عنوان داور در یک جشنواره بدون نام خود دیده است. جهانگیریان بعدا گفته فرهادی از او عذرخواهی کرده است و در نسخه تلویزیونی نام او را آورده است؛ هرچند جهانگیریان گفته فرهادی نام ایران را در جشنواره‌های بین‌المللی برده و منافع ملی ایجاد کرده و او به دنبال منافع مالی شخصی نیست. 

مصطفی پورمحمدی که در ورکشاپ فرهادی در سال 2009 شرکت کرده است هم در این مقاله گفته است؛ یکی از خطوط روایی فیلم «جدایی نادر از سیمین» شباهت بسیاری به فیلم کوتاهی دارد که او در کلاس فرهادی ساخته و روایت زنی است که بدون اطلاع شوهرش به تمیز کردن خانه افراد مشغول می‌شود. هرچند فرهادی در پاسخ این ادعا گفته است که این کارگر در فیلم «چهارشنبه‌سوری» که قبل‌تر ساخته بود حضور داشته و شاید بتوان گفت داستان پورمحمدی از آن فیلم آمده است. 
همچنین آزاده مسیح‌زاده در گفت‌وگویی که در این گزارش نیویورکر جای گرفته است هم گفته است که اصغر فرهادی را بخشیده و حتی می‌گوید افراد بسیاری که به او در این مدت حمله‌های شدیدی کرده‌اند را هم می‌بخشد. مسیح‌زاده اما به فرهادی گفته است: «لطفا فیلم خودتان را ببینید، اگر آن را ببینید می‌توانید خیلی ساده این مساله را حل کنید. کافی است بگویید: باشه، من اشتباه کردم. اما آقای فرهادی این کار را هرگز نکرد. من ناراحتم که آقای فرهادی این‌گونه است. ناراحتم که ایشان فیلم‌هایشان را بادقت تماشا نمی‌کنند. فکر می‌کنم ایشان برای بقیه فیلم می‌سازند و نه برای خودشان.»

 گرفتار سندرم استکهلم فرهادی
بخش‌هایی از این پرونده به گفت‌و‌گوهای از مانی حقیقی، ترانه علیدوستی و اصغر فرهادی اختصاص داشته است. در بخشی از گفت‌وگوی مانی حقیقی ماجرای فیلم «گذشته» مطرح می‌شود. مانی حقیقی می‌گوید وقتی که به انتاریو رفته تا زنی که در دوران تحصیل با او ازدواج کرده را طلاق دهد با وضعیت پرتنشی روبه‌رو شده است. حقیقی ادامه می‌دهد: «من این قصه را با جزئیات برای فرهادی گفتم نه به‌عنوان یک روایت بلکه به این عنوان که باورم نمی‌شود چه اتفاقاتی سرم آمد!» فرهادی وقتی به حقیقی می‌گوید «گذشته» را نوشته است حقیقی در ابتدا جا می‌خورد. اما فرهادی می‌گوید که او را به‌عنوان بازیگر در نظر دارد. حقیقی در این باره می‌گوید: «عجیب است که کسی به داستان زندگی شما گوش دهد و بعد فیلمنامه‌ای درباره‌اش بنویسد و سپس به شما بگوید دوست داری در آن بازی کنی؟! البته هیچ چیز توهین‌آمیزی در این ماجرا برای من نیست. اصغر فرهادی آدم بسیار عجیب و تدافعی است که از سبک خودش مراقبت فراوانی می‌کند.» درنهایت با اینکه حقیقی شش ماهی کلاس فرانسه می‌بیند علی مصفا برای این نقش توسط فرهادی انتخاب می‌شود و در صحبت‌های اکران هم فرهادی می‌گوید این داستان را از یکی از دوستان الهام گرفته و نامی از حقیقی نمی‌برد: «در آن موقع بود که گفتم: ولش کن! این دیگر خیلی عجیب است. چون من او را نمی‌فهمم. فرهادی من را سردرگم می‌کند و در مورد موارد زیادی باعث معذب شدن من می‌شود.»
راه فرهادی و حقیقی از هم جدا می‌شود تا زمان «همه می‌دانند» که فرهادی از حقیقی کمک می‌خواهد: «من به فرهادی گفتم نمی‌دانم چطور با تو همکاری کنم. چون همیشه بعد از همکاری احساس بدی دارم با اینکه چیزی نمی‌خواهم جز اینکه تو پیش من بیایی و بگویی: این کار تو خیلی به من کمک کرد. ممنونم. من قرارداد نمی‌خواهم. فقط می‌خواهم بگویی که این روز اتفاق افتاده ما عکسی جلوی تخته وایت‌برد می‌گیریم که ما نوشتن فیلمنامه را شروع کردیم و اگر فیلم بیرون آمد و تو نامی از من نبردی و یادت رفت، این عکس را نشانت می‌دهم.» این عکس گرفته می‌شود و برای چهارماه این دو نفر با هم یک خلاصه 42 صفحه‌ای از فیلم را می‌نویسند که انتهایش هنوز در خانه مانی‌حقیقی است. اما در حالی که قرار بوده فرهادی نسخه‌ای از فیلمنامه اولیه برای حقیقی بفرستد، دیگر خبری از او نمی‌شود. فرهادی به نویسنده این گزارش گفته فیلم براساس نسخه اولیه دیگری بوده که بدون حقیقی روی آن کار کرده است و نامی از حقیقی حتی در بخش تشکر در تیتراژ این فیلم نیست!

مانی حقیقی می‌گوید شاید دچار نوعی سندرم استکهلم (که گروگان شیفته گروگانگیرش می‌شود) شده است و برایش اهمیتی ندارد که فرهادی حتما از او نام ببرد. «ما خلاصه را با هم نوشتیم و من مدارکش را در خانه دارم. اما مساله این است: هیچ راهی نیست که من تا این حد از خلق هنر لذت ببرم. برای من هرگز قضیه معامله نبوده است. قضیه این بوده: این آدم بسیار عالی که نابغه است و بسیار حرف زدن با او لذت‌بخش است.» حقیقی این تجربه را شبیه « آگاپه» می‌نامد اصطلاحی که در آن عشق بدون انتظار پاسخ ابراز می‌شود: «من می‌دانم که این چقدر برای او سخت است که حضور من را به رسمیت بشناسد. پس من هم از او این را نمی‌خواهم! ولش کن!»

با این حال حقیقی می‌گوید که بعد از «گذشته» دیگر فیلمی از فرهادی را تماشا نکرده است و نمی‌خواهد به‌صورت عمومی درباره آثار او صحبت کند. اما گفته است: «اگر از من بپرسید، به‌عنوان کسی که نه قهرمان و نه مستند مسیح‌زاده را دیده‌ام اما این فرد را به‌خوبی می‌شناسم. این دزدی ادبی نبوده. اصغر بسیار باهوش‌تر و جالب‌تر از این است که همچین کاری کند. این فقط شخصیت او بود که می‌خواسته کنترل کاملی روی مساله مولف اثر داشته باشد. این یک ضعف شخصیتی در اوست.» حقیقی تاکید می‌کند که این را به فرهادی گفته که: «تو یک مرد موفق، قدرتمند و ثروتمند هستی و روبه‌رویت یک زن از شیراز است که هیچکدام از اینها را ندارد. اینجا هیچ بردی برای تو نیست. این یک باخت است و خجالت آور است. مساله بردن پرونده قضائی نیست. چیزی که تو برایش باید بخواهی این است که او حس دیده‌شدن و نام‌برده‌شدن را تجربه کند، نه اینکه هر کاری که در قدرتت هست انجام دهی که این یک کار را نکنی!»

 «همه می‌دانند» مثل ترس‌های فرهادی
ترانه علیدوستی با بازی در چهار فیلم سینمایی که اصغر فرهادی کارگردانی آن را برعهده داشته، بالاترین میزان همکاری با این کارگردان را در کارنامه کاری خود ثبت کرده است. او هم در این پرونده گفت‌وگو کرده است. علیدوستی در ابتدا در مورد «همه می‌دانند» صحبت کرده و گفته به نظرش عنوان این فیلم در حقیقت درباره ترس خود فرهادی است. فیلم‌های فرهادی به نمایش شخصیت‌هایی می‌پردازد که برای حفظ وضعیت اجتماعی خود دروغ می‌گویند و از این می‌ترسند که در هنگام آشکار شدن اسرارشان مردم چه حرفی راجع به آنها می‌گویند. او می‌گوید برای مدتی طولانی: «ما همیشه به این مساله می‌خندیدیم. که باشه، اصغر همه چیز مال توست! برو و ادامه بده. ما درباره این صحبت می‌کردیم که او واقعا نابغه است اما به طریقی هم نابغه است که ایده‌های افراد اطراف خود را به درون خود می‌کشد!» علیدوستی درباره ادعای دانشجوی فرهادی که ایده فیلم فرهادی برای او بوده هم تاکید می‌کند: «البته من می‌دانستم، من همان موقع این را می‌دانستم. »
علیدوستی در بخش دیگری از این گفت‌وگو فرهادی را یک «مقصر جلوه‌دهنده طراز اول» می‌نامد و از اصطلاح gaslighter یا گس‌لایتنیگ برای او استفاده می‌کند. لفظی که برای کسانی استفاده می‌شود که در بحران‌ها بقیه را مقصر جلوه می‌دهند و مخصوصا در سال‌های گذشته توسط فمنیست‌ها علیه مردان استفاده می‌شود که با این تکنیک زنانی که علیه‌شان صحبت می‌کنند را دیوانه و هیستریک جلوه می‌دهند. علیدوستی می‌گوید مثل خیلی از همکاران و دوستانش، با وجود این مساله او بسیار به فرهادی اهمیت می‌داده و از ذهن او در عجب بوده است: «ما هرگز نمی‌خواستیم که این تبدیل به رسوایی شود که کارنامه او را نابود می‌کند، ما هرگز این کار را نمی‌کنیم و خود فرهادی این را می‌داند. اما آخرین چیزی که شما فکر می‌کنید این بود که یک دختر علاقه‌مند از شیراز به مبارزه با فرهادی بپردازد!» اشاره علیدوستی به مسیح‌زاده است که حالا به بحرانی برای آینده کاری فرهادی بدل شده است.

 می‌خواستم نامش را در تیتراژ بگذارم نشد
در پایان مقاله نیویورکر درباره پرونده حقوقی سرقت ایده فیلم «قهرمان»، اصغر فرهادی هم به دفاع از خود می‌پردازد. این گفت‌وگو در حالی با فرهادی انجام می‌شود که او چندماهی بوده در آمریکا به سر ‌برده است و در حال کار روی فیلمی جدید بوده است. 

اصغر فرهادی به نویسنده این گزارش می‌گوید که وقتی در حال نهایی کردن تیتراژ «قهرمان» در فرانسه بوده قصد داشته نام آزاده مسیح‌زاده را در تیتراژ بیاورد اما به اشتباه این اتفاق نیفتاده است. او وقتی درباره وقایع اخیر و شکایات صحبت می‌کند به نویسنده می‌گوید: «منظور من از صحبت درباره این اتفاقات نیست که او (آزاده مسیح‌زاده) آدم خوبی نیست. من تمام فیلم‌هایم را درباره مبارزه بین خوبی و بدی ساخته‌ام، پس او را می‌فهمم. وقتی من هم جوان بودم، عاشق فیلم اولم بودم. با اینکه خیلی فیلم خوبی نیست. اما در آن زمان باور داشتم این اثر مال من است. پس احساسش را راجع‌به مستندش درک می‌کنم.»

فرهادی درباره اینکه خودش هم گرفتار ساختاری شبیه فیلم‌هایش شده که در آن اشتباه کوچکی سبب یک بحران بزرگ‌تر می‌شود هم صحبت کرد و گفت: «بله، من درباره این اتفاقات هر روز نت‌نویسی می‌کنم. شاید حتی یک روز فیلمنامه‌ای درباره‌اش نوشتم. از یک طرف من شگفت‌زده شدم، اما از طرف دیگر خوشحالم چون حالا می‌توانم بگویم: بله فیلم‌های من واقع‌گرا هستند.»


منبع: روزنامه فرهیختگان