چارسو پرس: هرچه سینما به سمت صنعتی شدن رفته است پیش نیازها، تجهیزات، اصول و مراحل تولید آثار هم شکلی از روابط صنعتی را به خود گرفته است؛ اما این روند ظرایف و تیزاندیشی های مختص خود را دارد در غیر این صورت نمی توان از تولیداتش انتظار هنری بودن داشت و بیشتر به همان تولیدات صنعتی بدل خواهند شد.
روند تولیدات سینمایی در بهترین شرکت های تولید آثار هرگز چیزی شبیه به روند سری دوزی یک کارخانه صنعتی لباس نیست؛ نمی تواند هم باشد چرا که خروجی تولید یک لباس با یک فیلم سینمایی یا سریال اساسا شبیه به هم نیستند.
نکته ای که اما در این میان و به ویژه در مورد تولید بدون توقف آثار نمایش خانگی در یکی دوسال گذشته قابل مشاهده است جنسی از تولیدات به شکل سری دوزی لباس است؛ بر این اساس می بینیم که آدم هایی ثابت با تیمی از بازیگران و عوامل و حتی لوکیشن هایی تکراری دائما قصه هایی را پشت سرهم می نویسند و بازی می کنند و بیرون می دهند. قصه هایی که بعضا حتی برای چندساعت هم ذهن مخاطب را درگیر نمی کنند چه برسد که قصه شان در ذهن حک شود.
بیگناه تازه ترین مصداق از این جنس تولیدات است؛ اثری که با همراهی برادران کیایی ساخته شده و نه تنها در اسم شبیه تولید قبلی ایشان (همگناه) که در جنس قصه و مضمون و روایت هم بسیار شبیه به آن است. در حقیقت برادران کیایی با توجه به سوابق موفق گذشته خویش دست به تکرار اثری زده اند که اگرچه بسیار شبیه آثار قبل ایشان است اما اصلا شبیه آن نیست؛ آن هم از این منظر که این قصه همانند همگناه قصه ای تازه و جذاب نیست و بازی های نام های آشنا هم بیش از آنکه برانگیزاننده تماشا باشند بیشتر مخاطبان را پس میزنند.
بیگناه علاوه بر تکرار برخی بازیگران هم گناه همانند آن سریال چهره های شناخته شده ای را به کار گرفته است: مهرانه مهین ترابی (ابریشم قلی خان)، مسعود رایگان (رشید فرشباف)، رویا تیموریان (ناهید ریاحی)، شبنم مقدمی (فروغ فرشباف)، آتیلا پسیانی (فرهنگ کثرتی)، ویشکا آسایش (مهتاب جودکی)، مهران احمدی (عطا معصومی)، هدیه بازوند (یلدا فرشباف)، نسرین نصرتی (پروین فرشباف)، منوچهر زنده دل (منوچهر نباتی)، ماهور الوند (جانا نباتی) و محسن کیایی (بهمن مردانی).
گرچه به نظر می رسد که این ترکیب قابلیت ایجاد یک اثر قصه گوی جذاب را داشته باشد اما به قدری بازی ها در برخی سکانس ها تصنعی است که جز تعجب عایدی ندارد.
فیلمنامه این قصه به قدری باشتاب و بی تامل نوشته شده که اساسا در هیچ قسمتی قدرت ایجاد تعلیق یا غافلگیری مخاطب را ندارد؛ به همین دلیل اگرچه مخاطب رفته رفته با جزئیاتی روبرو می شود اما هیچکدام آنقدر ضربه زننده نیستند که نبض قصه را به دست بگیرند.
برای مثال اولین ملاقات مهتاب با استاد فرشباف و ابریشم که بناست منجر به یک قرارداد کاری مهم باشد بدون دلیل با شتاب از سوی مهتاب تمام می شود؛ موضوعی که با توجه به روند قصه (حساسیت و مدیریت ابریشم در فروشگاه و راز مخفی زندگی استاد فرشباف) اساسا نمی بایست این گونه رقم می خورد.
از دیگر سو به روز بودن یک سریال یا قصه با به زور گنجاندن پاره ای از عوامل در جریان روایت عملی نخواهد شد و بیشتر به یک بار شباهت خواهد داشت. این که این قصه تلاش دارد تا دست روی موضوعات به روزی چون جنبش میتو، مزرعه بیت کوین و گروه های موسیقی زیرزمینی بگذارد اما به عمق این موارد ورود نکند و صرفا ماکتی از آنان را ارائه دهد باعث می شود تا این موارد نه تنها غیرقابل باور شوند بلکه در موردی چون قصه میتو تلاشی در جهت متضاد امر واقع جلوه کنند. بر این اساس می بینیم که (استاد کسرتی) که در بیگناه جنبشی بر علیه بی اخلاقی او شکل گرفته، شخصیتی تنها، آسیب دیده و ترحم برانگیز است که رفتاری که با وی شده شایسته اش نبوده است.
همانند عمده تولیدات نمایش خانگی فقدان طبقه متوسط ایراد مهم دیگری است که می توان به قصه بیگناه گرفت؛ اساسا بی گناه هم مانند بسیاری از قصه های سال های اخیر در دو سربردار حرکت کرده است. در این شکل آثار آدم ها در دو طبقه حضور دارند طبقه ای که آدم هایشان یا زندانی اند یا در زندان اند و یا ربطی به زندان دارند و در نهایت در وضعیت نداری و فلاکت زیست می کنند و یا جزو طبقه ای هستند که خانه های ویلایی و ماشین های شاسی بلند و زندگی های لوکس مشخصه اصلی آن است.
تمامی شخصیت های بیگناه در وضعیت رفاه به سر می برند که البته سر دیگر قصه شان در گذشته برابر با نداری و فلاکتشان است و البته تصمیم به دزدی و قتل هم بی شک از همین گذشته ناشی می شود. در چهارده قسمتی که تاکنون پخش شده هیچ گونه داده ای مبنی بر این که بهمن در تمام سالهای گذشته در انگلستان چه می کرده، کار و درآمدش چه بوده است، نمی بینیم. آدمی که صرفا با پوندهای توی جیبش آمده و در بهترین هتل تهران اقامت گزیده و هیچ محدودیتی برای زمان بازگشت خود ندارد و هنوز برای مخاطب مشخص نیست که کار و درآمد او از کجاست.
قصه عاشقانه بی گناه (البته بسیار تکراری است) تنها موضوعیست که توان ایجاد کشش برای تماشا از سوی مخاطب را ایجاد می کند و احتمالا به همین دلیل است که این مولفه به عنوان نقطه ثقل این داستان در نظرگرفته شده است.
گاف بی گناه در انتخاب بازیگر
البته و به رغم گریمی که تلاش شده محسن کیایی را فردی در دهه پنجم زندگی و چندین سال بزرگتر از شبنم مقدمی نشان دهد، اختلاف سنی این دو مشهود است و شاید در انتخاب بازیگران یک گاف محسوب شود.
بیگناه مجموعهٔ نمایش خانگی در ژانر خانوادگی و درام، به کارگردانی مهران احمدی، تهیهکنندگی مصطفی کیایی و نویسندگی عماد رضایینیک و رضا علیپور، به سرپرستی محسن کیایی است. داستان آن دربارهٔ فردی به نام بهمن مردانی است که پس از چند سال، برای کشف رازی که موجب فرار او از کشور شده بود، به ایران بازمیگردد. پخش بیگناه از ۶ شهریور ۱۴۰۱ در فیلیمو آغاز شده و تاکنون ۱۴ قسمت آن منتشر شده است.
///.
منبع: خبرگزاری ایرنا