اجرا از نظر محتوایی افرادی را نشان می دهد که  در دنیای سرمایه داری زیر پای سرمایه داران له می شوند و دنیای درام برای مخاطب یک قانون وضع میکند: " اگر می خواهید  در جهان سرمایه داری باقی بمانید و روزگار خود را بگذرانید باید قواعد بازی ان را بلد باشید وگرنه از میدان رقابت به بیرون پرت می شوید!"

چارسو پرس: مطلب پیش رو، نگاهی به اجرای اخیر نمایشنامه مرگ فروشنده به کارگردانی نادر برهانی مرند است.


اجرا از نظر محتوایی افرادی را نشان می دهد که  در دنیای سرمایه داری زیر پای سرمایه داران له می شوند و دنیای درام برای مخاطب یک قانون وضع میکند: " اگر می خواهید  در جهان سرمایه داری باقی بمانید و روزگار خود را بگذرانید باید قواعد بازی ان را بلد باشید وگرنه از میدان رقابت به بیرون پرت می شوید!"

اما نگاه  عمیق تر  کارگردان اثر، بر دو موضوع تاکید می کند که اگرچه در محیط جامعه ای دیگر مطرح شده اما برای تماشاگر تئاتر شهر نیز موضوعاتی آشنا هستند؛

روابط نا مطمئن و ناقص ؛ که از نظر ذهنی (  ذهن که شامل روان آدمی است ) و کلامیمیان آم های جهان نمایش شکل نمی گیرد.

شی گرایی؛ یا برتری اشیا نسبت به انسانها و مکانیکی شدن  آنها در جامعه ای که اقتصاد و سرمایه حرف اول را می زند و این اشیا هستند که به افراد هویت می بخشند و انسان جایگاه خودش را از دست می دهد و سر کار داشتن با اشیا مهم تر است از ارتباط انسانی است .

 روابط نا مطمئن و ناقص
روابط جهان نمایش را می توان به این صورت طبقه بندی کرد:
 ارتباط  ویلی - همسرش /  نحوه ارتباط آنها برخورد فیزیکی و سرکوب گرایانه از جانب ویلی لومان است و هیچ دیالوگی بین آنها برقرار نمی شود.
 ارتباط  ویلی -  بیف /  بیف یک رازی از پدرش در سینه دارد و موجب شده است از ادامه تحصیل باز بماند و قادر نیست این راز که در درون او به یک حس تنفر برانگیز تبدیل شده است را با برقراری ارتباط صحیح با پدرش آن را بر طرف کند پس دست به خشونت می زند  مدرسه را ترک می کند به شهر دیگر می رود در آنجا دست به دزدی می زند و برای مدتی به زندان می افتد .

ارتباط  هپی  -  خانواده اش / در لغت هپی به معنای خوشحال و شاد می باشد و در شخصیت  هپی با بازی درخشان داریوش موفق آن را میبینیم پسری با انرژی و ورزشکار و پر از جنب و جوش و گویا او باید تمامی خانواده را به تعادل برساند  و لی هیچکس او را درک نمیکند و وی علی رغم نام و ظاهرش ، از درون شخصیتی فروپاشیده دارد.
 ارتباط ویلی  - چارلی /  ویلی لومان از مسئله ای ( پول فقط لایه رویی قضیه است ) رنج می برد ولی چارلی فقط به او هفتگی 50 دلار می دهد و فکر میکند که نیازهای او را برطرف میکند و هیچوقت چارلی نه می خواهد و نمی تواند ویلی لومان را بفهمد و درکش کند پس رابطه ی آنها به یک رابطه یکسویه تبدیل شده است.
ارتباط  هاوارد  -  شخص پشت تلفن /  ورود هاوارد بر روی صحنه با تلفن است که منشی او برایش گوشی را گرفته و وی دارد با شخصی در پشت تلفن حرف می زند ولی گوشی تلفن چند متر از او عقب تر اسست یا چند متر جلو تر و هر وقت گوشی به دهان هاوارد است آنقدر پر حرفی می کند و نمیگذارد که شخص پشت تلفن حرفش را  بزند و او بدون آنکه متوجه شود چه میشنود جواب میدهد و دست آخر تلفن را قطع می کند .

 شی گرایی؛
در جهان امروز  اشیا ضمانت کننده بقا در دنیای سرمایه داری هستند به مانند ارتباط هاوارد با ویلی لومان که هاوارد ضبط صوتی که محصول جدید آمده در بازار است را  می خرد و با آن کار می کند و اصلا توجهی به حضور ویلی به عنوان یک انسان نمی کند .
در این جهان که سرمایه حرف اول را می زند افراد ضعیف تر سر کوب می شوند و آنها اگر بخواهند بمانند و ادامه حیات دهند باید به عنوان یک عروسک کوکی در دستان سرمایه دار باشند به مانند منشی هاوارد و چارلی .
 
مرگ فروشنده و چند نکته:
از نکات بارز و برجسته ی این اجرا می توان به بازی روان و با انرژی بازیگران اشاره کرد که آنها با درک صحیح  کنششان توانسته اند شخصیت های نمایشی و همچنین فضای خواسته شده کارگردان را که پیوندی بین دنیای توهمی و خیالی با دنیای واقعی است، نشان دهند .
نگاهی که کارگردان اثر به جهان پیرامونش بر اساس دنیای درام دارد یک نگاه نامطمئن و بی ثبات است که حضور چمدان ها در صحنه و جا به جایی مداوم آن ها توسط بازیگران نشان دهنده ی این امر است .
نکته قابل توجه در اجرا انتخاب گروه بازیگران است. همانطور که مشاهده می کنیم خانواده لومان مدرن شدن جهان پیرامونشان را نمی پذیرند  و ویلی هر بار که به حیات خلوت  پا می گذارد می گوید درختان را بریدند و به جای انها دارند ساختمانهای بلند می سازند. تمامی اعضای خانواده لومان در  جهانی که زندگی میکنند تحقیر  شده و از اندام فیزیکی و قامت کوچکی برخوردار هستند. در مقابل این خانواده دیگر افراد دنیای درام را داریم


بن، چارلی، هاوارد، برنارد، معشوقه ویلی.
بن با بازی حمیدرضا نعیمی ، چارلی با بازی محمودرضا رحیمی ، هاوارد با بازی بهرام افشاری ، برنارد با بازی مجتبی پیرزاده و حتی زن ( که کفش های پاشنه بلند ی به پا دارد )  با بازی آسیه ضیایی،  که همگی آنها از قامت و اندام فیزیکی تنومندی برخوردار هستند که به نحوی هرکدام از آنها با اعضای خانواده لومان در ارتباط هستند و نسبت به آنها از قدرت بیشتری برخوردارند.
اما نکته  جالب توجه آن است که هیچکدام از شخصیتهای نمایشی رستگار نمیشوند و  رستگار اصلی نظام سرمایه داری است.کارگردان با انتخاب صحیح صحنه قاب عکسی سالن اصلی، این فضای بزگ را نماد سیستم سرمایه داری گرفته است که همه ی شخصیتها را در خودش در بر می گیرد و تحقیر می کند؛حتی قد بلند ها را.
در مجموع ، نادر برهانی مرند ، اجرای موفقی را به دست می دهد . اگر کمی در اجرای دکور دقت بیشتری می شد ، به نظر می رسد اجرای تاثیر گذارتری را شاهد بودیم.

دکور  که خیلی شاد و رنگی است  با  فضای ساخته شده  نمایش که بی روح و سرد  می باشد در تضاد است و بهتر این بود  که از نظر اجرایی از موادی استفاده می شد که فضای سرد و مهیب حاکم بر اثر میلر را برای مخاطب به وجود بیاورد.



نویسنده: حمید حمیدی