فیلمنامه:
فیلمنامه کموبیش موفق میشود با استفاده از اسطورهها و داستان «موبی دیک» و مفهوم قربانی شدن علل خودکشی روانی شخصیت اصلیاش را بکاود و به نتیجه برساند. هر چند در نیمهی دوم انسجامش از دست میرود و کمی شعاری میشود.
بازیها: بازیها کم و بیش متناسب است. اما ستارهی اصلی «برندن فریزر» است. او از جانش مایه گذاشته. شانس اصلی دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد.
کارگردانی:
آرونوفسکی موفق میشود با میزانسنهای ساده، نورپردازی، طراحی صحنه و کنترل اتمسفر خانه نزدیک به دو ساعت ما را نگه دارد. خانهی کاراکتر اصلی به مکانی برای اعتراف بدل میشود. اعتراف به زخمهای کهنه.
نقاط ضعف: در نیمهی دوم شخصیتها بدون منطق روایی وارد و خارج میشوند تا کاراکتر اصلی هر چه سریعتر رازش را عیان کند.
نکات روانشناختی:
نشان دادن سیر تدریجی خودکشی روانی و نگاهی عمیق به زخمها و عقدههای بشری
چه مخاطبانی را راضی خواهد کرد؟
مخاطبانی که شخصیت را بر ماجرا ترجیح میدهند و میخواهند با کندوکاو شخصیت به سفری درونی بروند.
چه مخاطبانی را راضی نخواهد کرد؟
مخاطبانی که به سایکودرامها، آثار سینمایی با میزانسنهای تئاتری و فیلمهایی با ریتم کند علاقه ندارند.
از چه فیلمها و آثاری تٲثیر گرفته؟
ادامهی مسیر سبکی و نگاه روانشناختی «کشتیگیر» و «مادر» است. از تمام آثاری که با یک شخصیت و یک لوکیشن بهرهی روانشناختی بردهاند تٲثیر گرفته: مثل «انزجار» و «مستأجر».
ببینم یا نه؟
حتمن ارزش دیدن دارد. حتی اگر از آن خوشتان نیاید.
///.
نویسنده: بهنام شریفی